رمان دل دیوانه پسندم پارت 48 - رمان دونی

 

زل زده بود تو چشمام. اخم غلیظی داشت.

یهو دهنش وا شد. انگار می خواست یه چیز بگه. منتظر بودم که صداش در بیاد و واژه ها رو کنار هم ردیف کنه

ولی هیچی نگفت و باز گرفت خوابید.
دستام مشت شد.
دیگه واقعا حرصم گرفت.

فکر کردم که بهتره دیگه تمومش کنم و برم.

چون قصد حرف زدن نداشت.
باید می رفتم و باز دو سه روزی با دوربین ها کنترلش می کردم.

شاید می فهمیدم که چرا در حضور من پنجره رو می بنده و وقتی که تنهاس و مطمئنه کسی نمیاد بازش می کنه.

از روی صندلی بلند شدم.
آهی کشیدم و به عنوان آخرین جمله بهش گفتم :

من قصدم کمکه. ولی تو حتی حاضر نیستی واسه کمک به من یه کلمه حرف بزنی.

فکر نکنم خیلی کالری نیاز داشته باشی.
اینو گفتم و رفتم بیرون.

موسوی توی راهرو بود. با دیدن قیافم خودش جوابش رو گرفت و گفت :

پس بازم به حرف نیومد.
سر تکون دادم و گفتم : نه.
حتی اگه لال هم بود با زبان اشاره

یا نوشتن حرفش رو می زد. این آدم نمی خواد که حرف بزنه.

_ درسته. اینو خود ما هم می دونیم.
یهو یه فکری به سرم زد.

دو تا دستام رو به هم کوبیدم و گفتم :
فهمیدم دکتر.
با تعجب نگاهم کرد و گفت :

چی رو فهمیدید؟
_ میشه بریم توی دفتر با هم صحبت کنیم؟

_ بله حتما.

معلوم بود خیلی کنجکاو شده.
رفتیم توی دفترش و نشستیم.

وقتی خیالم راحت شد کسی صدامون رو نمی شنوه گفتم :
سروش میلانی فقط داره ادای آدم های روانی رو در میاره درسته.

_ صدق این موضوع هنوز به ما اثبات نشده.
ولی خب قبول دارم که حرف نزدنش کاملا ارادیه

-ولی به من ثابت شده.
و من الان یه پیشنهاد دارم.
_ چه پیشنهادی؟

_ سروش خودش می خواد که اینجا باشه. چون هیچ تلاشی برای بهبودی نمی کنه.

واسه همین باید امتیاز اینجا موندن رو ازش بگیریم.
_ یعنی چی؟ متوجه نمیشم؟ آخه مگه موندن اینجا امتیاز محسوب می شه.

_ برای اون که می خواد بمونه آره.
کسی هم که دلیلش رو نمی دونه

میگید کس و کاری هم نداره که بیاد دنبالش

‌_ نه. هیچ کس رو.
_ خب. پس اگه نذاریم اینجا بمونه شاید بتونیم بفهمیم ماجرا چیه

_ چه جوری؟
_ بیرونش کنیم.
با چشمای گرد شده گفت.
– بیرون کنیم؟ ازمون شکایت میشه خانم.

_ صحنه سازیه. شما که واقعا نمی خواید مریضتون رو بیرون کنید.
فقط واسه اینکه ببینیم چی کار می کنه.

یا کجا می ره.
اصلا اگه بشنوه دیگه نمی تونه اینجا بمونه قراره عکس العملش چی باشه.

معلوم بود تردید داره.
_به من اعتماد کنید آقای دکتر.
یا نم پس نمی ده و بازم برش می گردونیم همینجا.

یا اینکه بالاخره یه واکنش جدید ازش می بینیم

_ الان میگید بریم بگیم باید از اینجا بری؟
همین الان هم نه.

اینم بسپارید به من. امروز که نمیشه.
فردا میام تا نقشه رو عملی کنم.

_ مطمئنید که جواب میده؟
یکم مکث کردم.
_ گفتم که. نهایت اینه که باز بر می گرده همینجا.

یعنی چیزی رو از دست نمی دیم.
_ چی بگم. بهتون اعتماد می کنم.
_ ممنونم.

از موسوی خدافظی کردم و راه افتادم سمت خونه.
باید سریع تر می رفتم و می نشستم پشت سیستم.

تو راه که بودم گوشیم زنگ خورد.
برداشتم دیدم استاد شفیعی پوره

خیلی جدی و بی حوصله جواب دادم.
-الو؟
_ سلام دخترم.
چه دخترمی هم می گفت.

حال بد من تماما تقصیر اونا بود.
_ سلام.
_ خوبی؟
_ به لطف شما بله.

_ معلومه خیلی پری.
چی شده.
_ چیزی نشده. جانم امری داشتید؟

_ زنگ زدم ببینم کارات چطور پیش می ره.
_ کارام خوب پیش می ره خداروشکر.

_ واقعا؟
_ توقع شنیدن چیز دیگه ای رو داشتی.
_ از تو نه.

می دونم از پسش بر میای.
_ اگه می دونستید اینقدر شرایط رو برام سخت نمی کردید.

هوفی کشید
_ به خانواده سلام برسون. کمک نیاز داشتی بگو.
_ ممنون. بله. خدانگهدار

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نوای رؤیا به صورت pdf کامل از حنانه نوری

        خلاصه رمان:   آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب میکند.     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مارتینگل

    خلاصه رمان:         من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی لخت و عور سعی داشتم حرف بزرگترهارو گوش کنم تا شوهرم رو تو تخت رام خودم کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام مدت داشت منو از دوربین‌های تعبیه شده تو خونه، دید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow

    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که او را به انجام این شوخی تح*ریک کرده بود ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
nara
nara
2 سال قبل

ی پارت خوب بذارین حداقل اینکه دو خط هم نمیشششههه😒

Maaayaaa
Maaayaaa
2 سال قبل

بابا میمردید یکم پارت می‌ذاشتین خوب کممممهههه

آفرین دلارام تو قوی هستی آفرین👏👏👏

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x