رمان دل دیوانه پسندم پارت 85

3.8
(4)

 

 

وحشت کرده بود.

اومد کنارم و با ترس گفت:

 

چی شده دختر

چرا اینجوری می کنی.

 

ولی من فقط هق می زدم و چیزی نمی گفتم.

 

بالاخره بعد از یکم گریه کردن به حرف اومدم که بیشتر از اون نگرانش نکنم.

 

با هق هق گفتم :

هی.. هیچی مامان.

خواب بد دیدم.

 

خواب بود خداروشکر… بر… برو بخواب.

_ خواب چی دیدی.

_ نمی خوام یاد آوری کنم.

 

هوفی کشید و گفت :

 

لا اله الا الله. نصف جون شدم.

الان برات دعا می خونم راحت بخوابی

 

_ مرسی مامان.

بغلش کردم.

حس کردم داره گریه می کنه.

 

ازش جدا شدم و گفتم : چی شد مامان؟

 

چرا گریه می کنی؟

_ دلم برات کبابه دختر

 

با اون حرفش منم باز گریم گرفت.

هرچی گریه می کردم خالی نمی شدم.

 

تا اینکه بابام اومد و ما رو تو اون حالت دید.

 

بیچاره اونم اول خیلی ترسید.

 

 

_ چتونه شما ها نصفه شبی. کسی مرده!

 

مادرم سعی کرد اونو آروم کنه. برا همین خودشو کنترل کرد و گفت :

 

چیزی نیست. برو بخواب. دلارام خواب بد دیده.

 

منم یاد یه چیزی افتادم دلم گرفت.

_ یاد چی؟

 

_ هیچی آقا. برو استراحت کن.

ببخش بیدارت کردیم.

 

هوفی کشید و گفت :

 

استغفرالله. نشستید نصفه شبی یه طوری گریه می کنید فکر کردم چه خبر بدی بهتون رسیده.

 

منم گفتم :

ببخشید بابا. نشد خودمو کنترل کنم.

 

دستی به صورتش کشید. طفلی خیلی ترسیده بود.

 

دیگه چیزی نگفت و با یه شب بخیر رفت.

 

بابا که رفت منم رو به مامانم گفتم :

مرسی که اومدی.

 

برو بگیر بخواب. غصه منم نخور.. من حالم خوبه. همه چی رو به راهه.

 

اونم آهی کشید. دستی به پاش کشید و یلند شد با شب بخیر رفت.

 

روی تخت دراز کشیدم. پتو رو کشیدم روم و توی خودم مچاله شدم

 

کاش همش یه خواب بود. کاش از بعد جدایی مون خواب بود.

 

 

 

****

تصمیم بر این شد که بریم بندر.

چون آب و هوا مناسب اونجا بود.

 

خیلی وقت هم بود که نرفته بودیم.

 

این شد که وسیله جمع کردیم.

و راه افتادیم توی جاده.

 

تمام سعیم بر این بود که تمام اتفاقات بد و خاطرات بد رو فراموش کنم

 

و فقط از سفر لذت ببرم.

 

هندزفری گذاشتم تو گوشم.

و زل زدم به جاده.

 

میشه گفت حس و حال خوبی بود. تونستم توی یه حال خوب غرق بشم.

 

و برای چند دقیقه هم که شده فکر و خیال نکنم.

 

نگران آینده نباشم. به عشق نافرجامم فکر نکنم.

 

بعد از چندین ساعت توی راه بودن، بالاخره رسیدیم.

 

توی بندر یه ویلا اجاره کردیم و رفتیم که استراحت کنیم.

 

همه خیلی خسته بودن.

بعد از چند ساعت استراحت کردن

 

و غذا خوردن از خونه زدیم بیرون.

 

راه افتادیم توی بازار بندر.

خیلی فضای صمیمی و خوبی داشت.

 

عاشق دست فروش هاش بودم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان برای مریم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش…
Screenshot ۲۰۲۲۰۴۲۴ ۲۱۲۷۴۷

دانلود رمان این من بی تو 3.5 (2)

12 دیدگاه
    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه…
10043162 4 Copy

دانلود رمان یکاگیر 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند…
00

دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو 3.7 (10)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۱ ۱۳۰۷۵۶۸۷۷

دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی…
images 1

رمان هیچکی مثل تو نبود 2.5 (4)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و…
nody عکس شخصیت های رمان کی گفته من شیطونم 1629705138

رمان کی گفته من شیطونم 5 (1)

4 دیدگاه
  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که…
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
yegane
yegane
1 سال قبل

فاطمه خانم میش حالا ک بعضی از نویسنده ها پارت ها رو دور ب دور میزارن ی رمان جدید شروع کنین

yegane
yegane
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

ممنون

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x