رمان رئیس مغرور من - رمان دونی

 

کنار خیابون ایستاده بودم از شدت استرس ناخونام رو میجویدم
ساعت دوازده شب بود و خیابون خلوت کمتر ماشینی رد میشد با مانتو کوتاهی که تنم بود و آرایش غلیظ و جلف روی صورتم هر کسی رد میشد قطعا فکر میکرد یه دختر خراب و هرزه ام!

لعنت بهت پریا که من و مجبور کردی این وقت شب به اون مهمونی لعنتی برم تا خودم و برای یه شب اجاره بدم و پول عمل مادرم جور بشه و خواهر و برادر گرسنه ام رو سیر کنم اما نتونستم از نجابت و دخترانگیم و بگذرم …..

با ایستادن ماشین مدل بالای مشکی رنگی کنار پام که حتی اسمش رو نمیدونستم سرم و بلند کردم که شیشه ماشین پایین اومد و صدای سرد و خشدار مردونه ای بلند شد:
_سوار شو …

با تعجب نگاهی به اطراف انداختم وقتی مطمئن شدم کسی جز من نیست ابرویی بالا انداختم و دست به سینه شدم طلبکار گفتم:
_با منی؟!

با صدای خماری گفت:
_آره
با شنیدن حرفش داغ کردم و داد زدم:
_گمشو مرتیکه ی مست فکر کردی من از اون هرزه های خراب خیابونیم که میگی بیا بالا مگه خودت ناموس نداری مرتیکه اگه مردی بیا پایین حسابت و برسم!

با باز شدن در ماشین رسما فاتحه ام رو خوندم عجب غلطی کردم گفتم بیا پایین
با دیدن پسر جذاب و خوشتیپ روبروم که چهره ی مردونه و جذابی داشت هیکل ورزشکاری قد بلند و صورت زیبا و خشنی ک تو نگاه اول جذبش میشدی برای یه لحظه ماتم برد

با دیدنش که تلو تلو خوران به سمتم میومد فهمیدم خیلی مست دعوا و بحث با آدم مست هم که فقط به ضرر خودم بود تا اومدم فلنگ رو ببندم دستم و گرفت و…..

به سمت خودش کشیدم که پرت شدم داخل بغلش چشمهام و بسته بودم که با صدای خماری کشیده گفت:
_توله سگ گوه خوردی با این سر و وضع اومدی کنار خیابون ایستادی تا هرزه گی کنی….

این چی داشت میگفت مرتیکه ی مست من و بایکی از دوست دختراش اشتباه گرفته از بوی گند الکل دهنش معلوم بود تا خر خره خورده و هیچی حالیش نیست با حرص چشمهام رو باز کردم تا چند فحش بارش کنم و حالش رو بگیرم که با دیدن دو تا چشم مشکی جذاب که در اثر خوردن مشروب قرمز و تبدار شده بود خشکم زد
نفسم برید چقدر جذاب بود
مخصوصا چشمهای قرمز و تب دارش و صدای بم و گرفته اش
خشک شده بهش خیره شده بودم و توانایی حرف زدن نداشتم انقدر جذاب و خوشتیپ بود که برای ثانیه ای حتی نفس ‌کشیدن هم یادم رفت
من و به سمت ماشین برد وقتی در ماشین و باز کرد تازه به خودم اومدم و شروع کردم به جفتک انداختن که در ماشین و قفل کرد و خودش اومد پشت فرمون نشست

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دلیار
دانلود رمان دلیار به صورت pdf کامل از mahsoo

      خلاصه رمان دلیار :   دلیار دختری که پدرش را از دست داده مدتی پیش عموش که پسری را به فرزندی قبول کرده زندگی می کنه پسری زورگو وشکاک ..حالا بین این دو نفر اتفاقاتی میوفته که باعث…   پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستی pdf از پاییز

    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فرح
فرح
5 سال قبل

من موندم چطوری ادامه رمانها رو بخونم کلا از تگرام انگار جدا گذاشتین خیلی مشگله بی زحمت یا در تلگرام توضیح کامل بدین چطور رمان دنبال کنیم به روش راحت یا اینکه مثل دیپر نویسنده ها دو همان اکانت تلگرامتون رمان پشت سر هم بگذارید منم گیج شدم ادامه رمان کجا پیدا کنم

فاطی
فاطی
5 سال قبل

سلام پارت 27 رئیس مغرورمن روکی میزاری؟ممنون میشن اگه جواب بدید

فاطی
فاطی
5 سال قبل

پارت ۱۶روکی میزاریدلطفاجواب بدید

فاطی
فاطی
5 سال قبل

پارت بعدی روکی میزارید

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x