رمان دونی

 

 

 

 

او به تایید سرتکان داد و زیر لب خوبه ای زمزمه کرد …

 

– چجوری حاضر شدی پیشنهاد هاکان رو قبول کنی

 

نگاهش به سمت سارا چرخید

 

لبخندی زد

 

– من پیشنهاد هاکان رو قبول نکردم..

 

جا خوردن سارا را متوجه شد و با مکث ادامه داد

 

– فقط دارم سعی میکنم با خواسته اجباری پدربزرگم کنار بیام …

 

اصلا دلش نمیخواست این دختر خیال کند او بخاطر صحبت های هاکان راضی به این ازدواج شده است ..

 

هر چند که هاکان سکوت کرده بود و چیزی نمیگفت اما سارا دست بردار نبود

 

برای همین آمده بود اینجا

 

که خیال خود را راحت کند

 

– میدونی که این ازدواج واقعی نیست و تو هیچ جایی تو زندگی هاکان نداری؟

 

لبخندش اینبار از سر تمسخر بود

 

این دختر چه فکری با خود کرده بود؟

 

– من هیچ علاقه ای به دوست پسرت ، نامزدت ، عشقت نمیدونم هر چیزی که صداش میکنی ندارم عزیزم ، بیخودی خودتو نگران نکن …

 

#پارت_شصت‌وهشت

 

هاکان خنده اش گرفته بود

از حالت تدافعی او و آن طرز نگاهش به سارا …

 

باید چیزی میگفت اما ترجیح میداد سکوت کند و آن دو خود با هم صحبت کنند …

 

همین حالا هم به زور غرغرهای سارا آمده بود

 

اصلا نمیخواست چنین ملاقاتی ترتیب دهد

 

اما اصرار و گریه های سارا آنقدر زیاد بود که رضایت داده بود

 

سعی کرده بود حال سارا را درک کند و به او حق دهد ..

 

از طرفی هم دوست نداشت مانلی تحت فشار سوال های مسخره سارا قرار بگیرد .

 

هر چند که اینجا آمدنشان بخاطر همین بود که خیال سارا راحت شود اما این طرز حرف زدن او را هم دوست نداشت

 

قبل از آمدنشان هزاربار به او گوشزد کرده بود که در برخورد با آن دختر جبهه نگیرد و درست رفتار کند.

 

-توام اگه جای من بودی شرایطم رو درک میکردی مگه نه؟

 

این سوال سارا بود

 

زل زده بود به چشمان مانلی و پرسیده بود.

 

مانلی اما نمیتوانست سارا را درک کند

 

یعنی اگر در شرایط او بود هرگز حاضر نمیشد یک گوشه بنشیند و منتظر ازدواج نمایشی پارتنرش با یکی دیگر باشد …

 

#پارت_شصت‌ونه

 

صحبت با سارا آنطور که خیال میکرد نبود

 

هر چند روند بدی نداشت اما حس خوبی از او نگرفته بود

 

فکر میکرد با دیدن آن دختر حداقل از جانب او دیگر با استرس و تشنجی روبرو نخواهد بود اما حالا انگار سارا هم طلب کارش بود .

 

دوست داشت به هاکان بگوید همه چیز را بهم بزنند اما وقتی یه پدربزرگش و واکنشی که میتوانست داشته باشد فکر میکرد پشیمان میشد..

 

سارا نگران این بود زیر یک سقف رفتن مانلی و هاکان منجر به یک علاقه شود..

 

محال ممکن بود …

 

مانلی جزو سلایق هاکان نبود

 

هر چند که آن مرد امروز با دیدن مانلی و آن فرفری های مشکی که روی صورتش خودنمایی میکرد به این باور رسیده بود که واقعا موی فر هم جذابیت خودش را دارد!

 

تا به الان موی فر را به چشم موی وز میدید حالا اما نه …

 

گذر زمان به سرعت بود با وجود همه چیز

 

بالاخره روزی که باید رسید

 

عقد و ازدواج دو نفری که هیچ علاقه ای به هم نداشتند

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 157

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان فرار دردسر ساز
رمان فرار دردسر ساز

  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه ای پناه میاره که…   به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضماد

    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ برادر و همسربرادرش، مجرم را به زندان انداخته و فرزند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بیراه عشق

    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شیما
شیما
6 ماه قبل

استارت عاشق شدن هاکان

نام نامدار
نام نامدار
6 ماه قبل

به نظرم داستان اینطوری میشه که سارا در طی زندگی که هاکان با مانلی داره این قدر غر میزنه و بهونه میگیره که به مرور هاکان ازش دلزده میشه و در مقابل مانلی با صبر و اخلاق خوبش اونو سمت خودش میکشه حالا ببینیم چطور پیش میره

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x