13 دیدگاه

رمان سکوت تلخ پارت 5

4.4
(198)

 

#پارت_پنجم

 

نسترن پرسید؛از آنکه چه خبر شده است،

نگفت ، توضیحی نداد!

تنها تکرار کرد آنها به درد هم نمی خورند!

 

هر چه نسترن تلاش‌کرد بفهمد چه اتفاقی افتاده است وا نداد.

 

از بچه بودن کیارش گفت،

از عقل نداشته اش،از آنکه ترجیحش آن است آینده اش را با چنین آدمی به نابودی نکشد….

 

هر چند که مطمئن بود پدربزرگش با شنیدن غلطی که کرده است‌ بیچاره اش می کند اما با این حال راضی به کوتاه آمدن نبود.

از بعد صحبت با نسترن تعارف بقیه برای ماندنش را رد کرد و با خداحافظی از جمع از خانه بیرون زد .

 

صدای قدم های کیارش را پشت سرش شنید اما اهمیت نداد

 

پشت در حیاط ایستاد و به محض آنکه قفل آن را باز کرد بازویش به عقب کشیده شد

 

 

تنه اش چرخید و در یک نفسی کیارش قرار گرفت،

چهره اش سرخ بود

 

و رگ های گردنش از شدت خشم و عصبانیت برجسته …

 

اخم کرد و دستانش را به س///ینه او کوبید تا فاصله بگیرد

اما نشد….

 

فشار دست کیارش به دور بازویش بیشتر شد و تنش را کاملا به خود چسباند

 

– ولم کن..

 

نگاه خونبارش را به چشمان دخترک داد و از لای دندان هایش غرید

 

– چه حرف زدی اون بالا‌..

 

زهرخندی زد

دیگر ترسی از او نداشت

دهان باز کرد و‌گفت

 

– گفتم نمیخوامت ، حالم ازت بهم میخوره پسرخاله.

 

صدا پایین آورد و ادامه داد

 

– دست از سرم بردار کیارش ، کاری نکن برگردم بالا و بگم با نسیم چه‌ گهی میخوردین …

 

 

یکه خورده بود؛

از حرف مانلی؛

از آن نگاه‌ پر از نفرت جا خورده بود!

 

اما با این حال کم نیاورد،،،،

 

پوزخند زد و خیره در چشمان او گفت

 

– اونقدر میخوامش که پای همه چیز هستم .

 

قلبش سوخت و کیارش وقیحانه ادامه داد

 

-تو همین که این مدت اجازه دادم اسمم روت باشه باید خداتو شکر کنی دختر خاله…

 

گفت و تمسخر را چاشنی کلماتش کرد

 

– ریختو قیافت رو تو آینه ببین ، هربار که بهت نگاه میکنم عقم میگیره مانلی ، حتی بلد نیستی مثل آدم لباس بپوشی.

 

دست بالا برد و سیلی محکمی به صورت او زد

 

قبل از آنکه کیارش واکنشی نشان دهد فاصله گرفت

 

در را باز کرد و از خانه بیرون رفت

 

در گلو هق زد و با قدم های بلند به سمت اتومبیلش رفت

 

پشت فرمان نشست

دستش را زیر چشمانش کشید ، استارت زد و حرکت کرد…

او را پشیمان میکرد»

 

 

* * *

 

اتفاق های افتاده

بهم خوردن میانه او و کیارش

 

به گوش پدربزرگش ، میرزا رضا خان فتوحی رسیده بود

 

سیلی خورده بود؛،،،

 

و حالا در گوشه ای از اتاق در خود‌ مچاله بود

 

هق زد و صدای داد و بیداد های میرزا رضا تمامی نداشت

 

حق داشت،

به پدربزرگش

 

به اویی که از همان اول گفته بود کیارش مناسب او نیست حق میداد

 

خود لج کرد

گفت کیارش را میخواهد و حالا نتیجه اش شد این

 

که مردی که نامزدش بود را با دختر دایی اش در حال عشق بازی ببیند،

 

از یادآوری آن روز و ن//اله های نسیم عق زد

 

حتی اگر زیر دست و پای پدربزرگش کشته هم میشد

 

دیگر حاضر به دیدن کیارش نبود

 

حالش از او بهم میخورد!

 

«بنظرتون چی میشه؟؟؟💔😢»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 198

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
photo 2020 01 09 01 01 16

رمان تاوان یک روز بارانی 0 (0)

6 دیدگاه
  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…    
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۰۲۹۰۳۹

دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند 1 (1)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۴ ۱۰۱۹۳۶۱۶۳

دانلود رمان بی مرزی pdf از مهسا زهیری 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       بی مرزی درباره دختری به اسم شکوفه هستش که پس از ۵ سال تبعید توسط پدر ثروتمندش حالا به تهران بازگشته و عامل اصلی این‌تبعید را پسرخوانده پدر و خود پدر میدونه او در این‌بازگشت می‌خواهد انتقام دوران تبعیدش و عشق ممنوعه اش را…
IMG 20230127 013632 7692 scaled

دانلود رمان به چشمانت مومن شدم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۲۰۰۵۳۸۹

دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد 0 (0)

12 دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش…
IMG 20231120 000803 363

دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار 4 (2)

1 دیدگاه
    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (9)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..
IMG 20230123 225708 983

دانلود رمان ستاره های نیمه شب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۸۳۷۶۸۲

دانلود رمان ماه صنم از عارفه کشیر 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     داستان دختری به اسم ماه صنم… دختری که درگیر عشق عجیب برادرشِ، ماهان برادر ماه صنم در تلاشِ تا با توران زنی که چندین سال از خودش بزرگ‌تره ازدواج کنه. ماه صنم با این ازدواج به شدت مخالفِ اما بنا به دلایلی تسلیم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رمان خوان
رمان خوان
5 ماه قبل

سلام ،حالا که رمان یه روز درمیونه کاش نویسنده پارتاشو طولانی تر بزاره،ممنون از نویسنده

fatemenura
fatemenura
5 ماه قبل

وقتی پدربزرگه راضی نبود باید خوشحال باشه ن اینکه کتکش بزنه !
بعد کیارش ی ریگی ب کفش داره حرف مانلی رو تایید نکرد

Bahareh
Bahareh
5 ماه قبل

مانلی به همین روند ادامه بده خیلیم عالی میشه واااای چقدر خوبتر میشه کیارش پشیمون بشه و مانلی تحویلش نگیره.

رهگذر
رهگذر
5 ماه قبل

پس چرا نقش اول مرد وارد رمان نمیشه

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
5 ماه قبل

سلام 😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  رهگذر
5 ماه قبل

شاید این رمان اصن مرد نداشته باشه😂

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
5 ماه قبل

فعلا یه دونه نامرد داره

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  خواننده رمان
5 ماه قبل

😂😂

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  رهگذر
5 ماه قبل

من حس میکنم اگه کیارش یک برداری که همسن و سالای مانلی یا حالا بزرگتر داشته باشه میشه نقش اول 😎

نیوشا خاتوون
نیوشا خاتوون
پاسخ به  به تو چه😐
5 ماه قبل

فکرکنم گفته شد ۲ تا برادر داره.•••
اما من امیدوارم یارو،طرف. غریبه باشه
از عشق فامیلی بدم میاد😐🫤🙁😟😖😵‍💫🤒🤕😬😫😵‍💫🤧🥺

نیوشا خاتوون
نیوشا خاتوون
پاسخ به  رهگذر
5 ماه قبل

حق با تو. دخترگل••. اما من امیدوارم که یکی از برادرهای کیارش نباشه یا اینکه یکی دیگه از پسرهای، خاله،دایی و عمو،عمه. این دختر باشه🫥😐🙁🫤😕😟🤨😑🤐 گفته بودم امیدوارم یک پسر،مردجوان غریبه باشه مانند همکلاس دانشگاه مانلی یا همکارش یا مثلن پسر رئیسش یا پسر اُستادش•••••••

دسته‌ها

13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x