رمان شاه خشت پارت 17 - رمان دونی

 

 

 

_ دلم درد می‌کنه، من عادت شام زیاد ندارم، مجبورم کردین نصف میز رو‌ بخورم، مریض شدم خب! تازه قبلشم ساندویچم…

 

به میان حرفش پریدم.

 

_ اشتباه از خودت بود، نباید اون ساندویچ رو می‌خوردی، تکرار نشه.

 

_ الآن چکار کنم؟

 

_ چمچاره، از تمارض کردن خوشم نمیاد.

 

از جایش بلند شد و‌ به‌سمت دستشویی رفت.

 

_ کجا؟

 

شاکی سرجایش ایستاد.

 

_ برم توالت، انگشت بندازم ته حلقم، بالا بیارم دیگه. الآن به من دست بزنین، جسارتاً روی شما بالا میارم، سرورم.

 

حقیقتاً حق داشتم درجا فلکش کنم! بی‌عقل زبان‌دراز.

 

چند دقیقه‌ای در دستشویی کلنجار رفت.

 

بیشتر توهم پرخوری بود تا واقعیت.

 

در دستشویی را باز کردم، کنار توالت روی سرامیک‌ها نشسته بود.

 

_ قراره به کجا برسی، پریناز؟ گفتم بهت از تمارض خوشم نمیاد.

 

چشم‌هایش را در حدقه چرخاند.

 

_ هی می‌گی تمارض! خب واقعاً می‌ترسم روت بالا بیارم. یه‌هو جنی می‌شی، یه بلایی سرم میاری، دستتم که هم هرزه، هم سنگین.

 

 

 

چشم‌هایم از شنیدن کلماتی که پشت هم ردیف می‌کرد گشاد شد.

 

با دو قدم به بالای سرش رسیدم.

 

ترسیده نگاهم کرد.

 

_ بلند شو.

 

قدش تا سرشانه من می‌رسید.

 

_ من عذرمی‌خوام اگه بی‌ادبی کردم… سرورم.

 

_ زیر دوش خطرش کمتره، اگرم بالا بیاری، آب هست!

 

چشمکی زد و بلوزش را از سرش بیرون کشید.

 

_ کله‌ت کار می‌کنه‌ها، کلک! یعنی… سرورم!

 

تجربه یکی دو‌روزه‌ام می‌گفت دهان این دختر تنها در یک حالت بسته می‌ماند، موقع هم‌خوابی.

 

چقدر برای تنظیم دوش آب مسخره‌بازی درآورد و چیزی نگفتم.

 

تلافی رفتارش همان خشونتی شد که این‌بار سرش خالی کردم هرچند کوتاه!

 

زیاد دوام نمی‌آوردم و به اوج می‌رسیدم.

 

پریناز هم بهتر از من نبود، با یک تفاوت!

 

زودتر از من به‌حال عادی برمی‌گشت و مثل رادیو شروع به وراجی می‌کرد.

 

دمر روی تخت خوابیده بود، با موهایی نمدار‌.

 

_ می‌گما، جناب سرورم، می‌شه بپرسم شما چند سالتونه.

 

 

بی‌حال جواب دادم.

 

_ سی‌و‌چهار.

 

به من زل زد.

 

_ آهان! همون پس!

 

چندبار پلک زدم.

 

_ همون چی؟

 

_ هیچی، همین خستگی مفرط بعداز چیز… یعنی این، سکس دیگه… خب سن…

 

این دیگر زیاده‌روی بود، دخترهٔ بی‌ادب.

 

با دیدن قیافه من سریع تغییر موضع داد.

 

_ سن فقط یک عدده، من بهش معتقدم. مثلاً من فقط ۲۵ -۲۶ سالمه، ولی اصلاً در مقابل شما ضعیف و ناتوان حساب می‌شم. شما ولی عالی هستین، می‌دونین، بهتر از عالی…

 

_ پریناز، چطوره امشب ادامه بدیم، تا جایی که به غلط کردن بیفتی؟

 

_ من همین الآنشم غلط کردم، می‌خوایین بنویسم، امضا کنم؟

 

_ خیر، تمایلم اینه که غلط کردم رو تو چشمات ببینم.

 

راه گریزی نداشت.

 

به هر روشی که در ذهن داشتم، گستاخی‌اش را تلافی کردم.

 

بارها با ناله گفت که «غلط کرده» ولی در عمق نگاهش هنوز شیطنت می‌جوشید.

 

وقتی بی‌حال افتاد و خوابید، کنارش دراز کشیدم.

 

تن من خسته‌تر بود!

 

 

 

صبح که پلک زدم، روی تخت نبود و من بازهم ورزش صبحگاهی را از دست دادم.

 

باید فکری به‌حال این هیکل همایونی‌ام می‌کردم وگرنه تا ماه دیگر شکمی دوبرابر ابراهیم را با خودم حمل می‌کردم.

 

دوش گرفتم، برای درد عضلاتم لازم بود، حس می‌کردم یک تریلی از روی تنم رد شده.

 

حوله به کمر از حمام بیرون آمدم، جلوی در ایستاده بود.

 

از نگاهش شرارت و‌شیطنت هم‌زمان می‌بارید.

 

_ صبح به‌خیر، سرورم. حالتون خوبه در این صبح دل‌انگیز؟

 

نباید وارد بازی ناجوانمردانه‌اش می‌شدم. سریع لباس پوشیدم.

 

_ بله، صبح خوبیه. شما شب خوبی داشتید؟

 

دو انگشت شست و‌سبابه را به‌هم چسباند.

 

_ عالی، پر از «غلط کردم».

 

دیوانگی این بشر انتهایی نداشت. برایم سؤال بود، با همه همین‌طور بوده؟

 

افکار مریض.

 

_ ببخشید، جناب سرورم، شما آشپز خپله رو اخراج کردین؟

 

_ خیر.

 

_ اِاِاِ… پس این زن چاقه کجاست؟

 

_ شاید بی‌ادبی کرده، دادم فلکش کردن، الآنم نمی‌تونه تکون بخوره.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از هم گسیخته

    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می شه و همه چیز در مسیر جدید و تازه ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fateme
Fateme
1 سال قبل

من پارت میخام

فردخت
فردخت
1 سال قبل

مگه جمعه ها پارت گذاری نداشت؟

Fateme
Fateme
1 سال قبل

وایییی این فراتر از عالیه تروخدا تند تند پارت بده من نصف شدم😂

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x