رمان عشق صوری پارت 198

5
(3)

 

ریشه ی موهام درد گرفته بود و این درد اونقدر بد بود که مجبور شدم لباسهای توی دستمو رها کنم اما حتی اون لحظه هم کم نیاوردم و گفتم:

-غلط کردی! سر لج تو هم که شده حتما زودتر از خودت ازدواج میکنم!
بدبخت هم اگه شدم شدم به درک اما نمیزارم تو زن بگیری و منو زاپاس خودت بدونی…

سیگارشو پرت کرد کف اتاق و تو گوشم با صدا و لحنی بی نهایت عصبی گفت:

-احمق من اگه ژینوسو میخواستم تا حالا صدتا بچه ازش داشتم…
چرا اینو نمیفهمی!؟

اینو گفت و با عصبانیت هلم داد سمت کمد.
تکون نخوردم و توهمون حالت چسبیده به در چوبی موندم و فقط گفتم:

-دیگه دوست ندارم! حرفهات هم برام‌مهم‌نیست…یه گدشم واسه شنیدنشون دره و اون یکی گوشم دروازه…

بازم از پشت موهام رو گرفت و گفت:

-به جهنم! تو از اول دنبال فرصت بودی…
دنبال فرصت واسه رفتن!
تو عادت به بودن با یه نفر نداری شیوا…هیچوقت نداشتی!

دشتامو به در تکیه دادم و حتی وقتی حجم موهام لتبه لای انگشتاش امونم رو بریده بود هم هم واکنشی نشون ندادم.
اما اون با عصبانیت ادامه داد:

-لیاقت تو اینه که امثال اون دیاکوی آشغال ازت سواستفاده کنن…

دندونهامو باخشم روی هم سابیدم و گفتم:

-از اتاقم گمشو بیرون دیگه هیچوقت نیا سراغم…هیچوقت!

رهام کرد اما یه لگد محکم به کمد زد.
درست کنار پام …
چشمهام رو هم فشرده شدن و شوونه هام جمع اما نگاهش نکردم تا وقتی از اتاق بیرون رفت…

یکی از زیباترین لباهام رو پوشیده بودم.
یه بلوز قرمز خوش طرح و یه شلوار مشکی بلند پاچه گشاد!
موهای شلاقیم رو بدون اینکه ببندم پشت سرم آزاد نگه داشتم و جلوشون رو فرق وسط زدم و کنار گوشهام با دوتا گیرموی قرمز به رنگ بلوز تنم ، توی یه حالت ثابت نگهشون داشتم که بهم نریزن.
برای یه پیشونی کوچیک این بهترین ایده بود!
از آینه قدی فاصله گرفتم و به سمت میز آرتیشیl رفتم.
رژ لب سرخ رنگی برداشتم و به آرومی روی لبهام کشیدم.
حالا بهتر شده بود!
این سرخی خونی هم هم با ناخنهام ست شده بود و هم با بلوز تنم.
اگه اینهمه به خودم رسیده بودم دلیل داشت.
دلیلش هم آچمز کردن شهرام بود.
باید رفتار ناجوانمردانه ای که باهام داشت رو تلافی میکردم.
باید!
از اتاق رفتم بیرون و قدم زنان به پله ها نزدیک شدم.
اونم اینجا بود.
صداش رو میشنیدم وقتهایی که جواب حرفهای پدرش رو میداد.
اصلا چون اون اینجا بود تا این حد به خودم رسیده بودم.
نمیخواستم حتی یک ثانیه به این فکر به سرش خطور کنه که به خاطرش دارم افسرده و پکر میشم!
از پله ها که پایین رفتم خودمو به همون جایی رسوندم که اونها دور هم نشسته بودن و دمنوش میخوردن.
لبخند عریضی زدم و با صدای سرحال و شادابی گفتم:

– سلام! گفتم بیام گلتون کم نباشه!

سرهاشون به سمت من چرخیده شد و چشمهاشون زوم شدن رو ظاهر و اندامم.
آقا رهام با تحسین گفت:

-به به! واقعا هم که گلی! یه گل سرخ!

بعد واسه اینکه سر به سر مامان بزاره رو کرد سمتش و پرسید:

-مستانه تو جوونی هات شبیه شیوا بودی !؟ اگه بودی که عجب دافی بودی!

فکر کنم هیچ شوخی ای به اندازه این مدل شوخی ها مامان رو نمی رنجوند.
مثل اون لحظه که شوخی آقا رهام صورتش رو عبوس کرد.
پا روی پا انداخت و یه پشت چشم هم نازک کرد و گفت:

-واااا رهام! همچین میگی جوونی هام انگار الان صدسالمه! بعدشم…من داف بودم و هستم و خواهم بود!

آقا رهام خندید و گفت:

-بر منکرش لعنت!

نیم نگاهی به شهرام که حالا ازم رو برگردونده بود انداختم و بعد روی کاناپه و کنار مامان نشستم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۳۹۲۱۳۶۸

دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن 0 (0)

2 دیدگاه
    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی…
photo 2019 01 08 14 22 00

رمان میان عشق و آینه 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق…
IMG 20240530 001801 346

دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری 3.1 (37)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی.…
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (7)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
wp3551985

دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش…
IMG 20230128 233813 8572 scaled

دانلود رمان شکارچیان مخفی جلد اول 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       متفاوت بودن سخته. این که متفاوت باشی و مجبور شی خودتو همرنگ جماعت نشون بدی سخت تره. مایک پسریه که با همه اطرافیانش فرق داره…انسان نیست….بلکه گرگینه اس. همین موضوع باعث میشه تنها تر از سایر انسان ها باشه ولی یه مشکل…
IMG 20230123 230123 526

دانلود رمان غرور پیچیده 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت…
1676877298840

دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا 1 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم…
رمان هکمن

رمان هکمن 1 (1)

8 دیدگاه
دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق…
چشم دختر زیبا

دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شکلات
2 سال قبل

چه فایده نظر دادن وقتی نویسنده هیچ احترامی برای مخاطباش قائل نیست

من منم
من منم
2 سال قبل

شت فور اوریثینگ😑
ناموسا یکی بگه هدف نویسنده ازی نوشتن همچین چرت و پرتایی چیه؟
بروبچ توصیه میکنم حتما حتما حتما رمان جنون ساقی رو بخونین اون هم آنلاین هستش و خیلی قشنگه اصلا هم چرت و پرت نیس جند* منده هم نداره بسی خفنه

سمیه
سمیه
2 سال قبل

راستش دیگه دلیلی برای دنبال کردن رمان ندارم

مهسا
مهسا
2 سال قبل

شیوا بد کاره نیس ولی شیطون گولش میزنه اممم شیدا هم یکم دارین طولش میدین

Fatak
Fatak
پاسخ به  مهسا
2 سال قبل

والا شیوا با همه تیک میزد تا به دیاکو رسید بعدشم که مثلا عاشق دیاکو بود ولی از رو هوس شهرام رو تحریک میکرد بعدشم ک دیگه هیچی اونجوری خودشو تقدیم دیاکو کرد الان یکم آدم شده🙄
همین الان هم شرایط مهیا بشه دوباره شیوا بخاطر حرص دادن شهرام با هزارتای دیگه تیک میزنه😐✌🏻
بعدشم میشه بگی بقیه بدکاره ها رو کی گول میزنه؟😐🙄😂عزیزم همه رو شیطون گول میزنه🙄😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Fat_k.m
Fatak
Fatak
2 سال قبل

شخصیت‌های زن این رمان یکاری کردن آبروی هرچی زنه رفته اون از شیدای بی بخار و توسری خور اینم از شیوا و مادرش ک دست بدکاره‌های عالمو از پشت بستن😐🙄

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x