رمان عشق صوری پارت 205

4.7
(3)

 

سرم خم خم بود و نگاهم خیره به زمین.
آقا رهام با ابروهای درهم گره خورده عکسهایی که تو گوشی ژینوس بودن رو یکی یکی نگاه میکرد و هرازگاهی ناباورانه لبهاشو وا میکرد و نفسش رو میداد بیرون.
و مامان …
دست به سینه و صم بکم نشسته بود رو مبل و حتی پلک هم نمیزد!
اولینباری بود که زبون درازش کوتاه شده بود اونم به خاطر خطای من!
ژینوس سکوت رو شکست و پرسید:

-میبینی عمو رهام…میبینی!؟ تمام این مدت این دختر بود که زندگی منو و شهرام رو بهم ریخته بود و نمیذاشت روز خوش داشته باشیم…

اشک ریخت و کی میتونست اشکهای این دخترو باور کنه و نفهمه گریه هاش گریه ی تمساح هست !؟
دستش رو به سمت من دراز کرد و گفت:

-این …این لجن…این سلیطه همون دختری بود که تمام این مدت کاری کرده بود بین من و نامزدم فاصله بیفته!

آقا رهام گوشی ژینوس رو داد دستش و یه نفس عمیق آه مانند کشید و همزمان نگاهی به من انداخت.
نگاهی پر از حرف…
میدونم! میدونم که از چشم آقا رهام افتاده بودم.
اینو از تو چشمهاش میخوندم.
زبونشو توی دهن چرخوند و رو به من پرسید:

-شیوا…چرا !؟ واقعا چرا؟ من چی واست کم گذاشتم هان !؟
چرا اینکارو با زندگی پسرم و نامزدش کردی؟ چرا !؟

جوابی نداشتم…هیچ جوابی….

جوابی نداشتم.هیچ جوابی…
من…من احساس میکردم دست به قتل زدم و حالا تو اتاق بازجویی هستم و دور تا دورمو مامورا احاطه کردن.
کف دستهام عرق کرده بودن و جرات نداشتم سرم رو بالا بگیرم و مستقیم تو چشمهاش نگاه کنم.
مامان لبخندی تصنعی زد و واسه جمع کردن گند من گفت:

-رهام جان…من مطمئنم یه اشتباهی شده!
شیوا اصلا همچین آدمی نیست!

ژینوس سرش رو چرخوند سمت مامان و با عصبانیت گفت:

-چطور میتونین ازش دفاع کنین وقتی خودتون هم خیلی خیلی خوب میدونین همچی واقعیه ؟
دختر سلیطه ات هم که لال شده!

مکث کرد.
سرش رو چرخوند سمت رهام و ادامه داد:

-عمو رهام…هیچ به این فکر کردی که چرا هیچوقت اون تو مهمونی هایی که من بودم اون نبود !؟
چون میدونست که ممکنه بشناسمش…
هزارتا عکس ازش دارم باشهرام.
از خیلی وقت پیش مدام این و اون عکسهاشو واسم میفرستادن.
چنددقت پیش هم که وقتی خودم و خودتون رفتیم اونجا باز این دختره اونجا بود.
کل وسیله هاش هم همونجا بودن.
تو این چند روز شیوا جونتون اینجا بودن!؟
هه…مطمئنم نبوده…دیگه مدرک بیشتر از این !ولی راست میگناااا
راست میگن ماه پشت امر نمی مونه!
دستت رو شد.
دست مار تو آستین…

آقا رهام سرش روبا تاسف تکون داد و آهسته و زمزمه کنان چندین مرتبه پشت سرهم زمزمه و تکرار کرد:

-چرا چرا چرا…شیوا چرا !؟
من واسه تو چی کم گذاشته بودم آخه !؟
من تو رو مثل دختر خودم میدونستم…

سرم رو بیشتر خم کردم تا از فرط خجالت آب نشم و نرم تو زمین.
حس میکردم چیزی ازم باقی نمونده…چیزی جز یه جسم بی روح…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۳ ۲۳۱۴۰۶۳۸۵

دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۵۴۰۱۳۵

دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۲۰۷۴۴

دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و …
IMG 20230128 233546 1042

دانلود رمان گوش ماهی pdf از مدیا خجسته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این…
Screenshot ۲۰۲۳۰۱۲۳ ۲۲۵۴۴۵

دانلود رمان خدا نگهدارم نیست 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت…
1648622752 R8eH6 scaled

دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد 3 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده…
رمان آخرین بت

دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری 4 (4)

2 دیدگاه
  خلاصه: رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در…
IMG 20210815 000728

دانلود رمان عاصی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام …
رمان شهر بازي

رمان شهر بازي 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۱ ۰۷۱۹۰۴۲۳۰

دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مینو
2 سال قبل

این شهرام گور به گور شده کجاست باو

غزل
غزل
2 سال قبل

چرا انقد کمه آدم میمیره از کنجکاوی🤕

من منم
من منم
2 سال قبل

😐

زری
زری
2 سال قبل

واقعا خیلی داره رو مخ راه میره حداقل ۲ تا ۳ تا بزارید مردیم از کنجکاوی ک تهش چی مشه

𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
2 سال قبل

اه ریدم برات باو
یعنی چی سه پارت منتظریم شهرام بیاد

آسیه
آسیه
2 سال قبل

سلام مرسی از رمانت زیبات ولی کاش پارتت طولانی تر باشه خیلی کوتاه سه روزه داریم همین یه تیکه رو میخونیم

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط آسیه

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x