رمان عشق صوری پارت 207 - رمان دونی

 

آقا رهام دیگه نتونست شهرام و حرفهاش رو تحمل کنه.
به سمتش پا تند کرد و با گرفتن دو طرف کاور پیراهن تن شهرام گفت:

-دهنتو ببند شهرام! دهنتو ببند!
تو خجالت نمیکشی؟ هااان ؟
خجالت نکشیدی با این دختر دوست شدی !؟

یک سرو یک گردن از پدر بلند قامتش بلندتر بود.یکی از ابروهاش رو بالا انداخت و بدون تکون دادن سرش پایین رو نگاه کرد.
چهره ی پدرش رو!
چهره ی عصبانی و برافروخته ی پدرش…
زبونشو به کنج لبش زد و گفت:

-خجالت !؟ من با کسی بودم که خاطرشو میخواستم و میخوام خجالت چرا !؟
خجالت رو اونی بکشه که با کسی ازدواج میکنه که بهش حس نداره …

حرفهای شهرام جرقه ی امیدی رو تو دل من روشن کرد اما…اما آقا رهام رو بدجور آتیشی کرد.
اونقدر که نعره زد:

-خفه شو شهرام تو نامزد داری…میفهمی !؟
حق نداشتی با شیوا وارد رابطه بشی وقتی ژینوس تو زندگیت بود!

خیلی ریلکس ،دستهای پدرش رو از لباسش جدا کرد و بعد یک گام از خودش دورش کرد و گفت:

-حق !؟ کی گفته من باس بخاطر حفظ ارتباط های کاری شما و پدر ژینوس تن به این ازواج بدم و تا آخر عمرم پای کسی بمونم که دوستش ندارم! ؟

آقا رهام داد زد:

-شهرام خفه شووووو…
دهنتو ببند…ببند لعنتی….

نیشخندی زد و انگاری که همچی واسش یه شوخی باشه شونه هاش رو بالا و پایین کرد و جواب داد:

-باوشه…خودتون جواب چراهاتون رو خواستید وگرنه اگه حال نمیکنی با صدام باشه…منم ساکت میشم!

از جام جم نخوردم.
حرفهای شهرام گرچه جسورانه بودن اما من خوشحال نبودم.واقعا نبودم.
نمیدونم چه حسی داشتم ولی میدونم هرچی که بود خوب نبود.
آخه حالا عذاب وجدانم معذب بود و جلوی همه احساس سرافکندگی میکردم.
پدرش دستشو با کلافگی لا به لای موهاش کشید و بعد گفت:

-نباید اینکارو میکردی! اشتباه کردین.
هردوتاتون! هم تو هم شیوا!

شهرام قدم زنان راهش رو به سمت من کج کرد.
نزدیکم ایستاد و بعد خطاب به پدرش گفت:

-من سن و سالم اونقدری هست که بتونم تشخیص بدم چه کاریم اشتباه هست و چه کاریم درست.

صدای داد پدرش تن همه رو لرزوند:

-نه…نمیتونی…اگه میتونستی الان وضعت این نبود.
فقط یه عوضی میتونه هم‌نامزد داشته باشه هم دوست دختر.
لعنتی…ناسلامتی امشب مراسم نامزدیته

شهرام خیلی جدی گفت:

-بارها بهت گفتم بیخیال شو.
بیخیال این ازدواج تجاری شو!
واسه نگه داشتن سهام های گرانقدرت واسه نگه داشتن شریک و رفیق گرمابه و گلستانت وادارم کردی خلاف میلم قبول کنم با ژینوس نامزدی کنم.
اون زمان جوونتر بودم حالا نیستم‌…
حالا اونقدری حالیمه که نخوام مابقی عمرمو با کسی باشم که بهش حسی ندارم.
من همیشه اینو بهت گفتم اما نخواستی بپذیری.
نخواستی قبول کنی…

آقا رهام دستهاش رو به پهلوهاش تکیه داد.
نفسش رو کلافه و عصبانی بیرون فرستاد و بعد گفت:

-همین امشب واسه همیشه قید شیوا رو میزنی.واسه همیشه…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حسرت با تو بودن
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

      خلاصه رمان حسرت با تو بودن :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sanaz
sanaz
2 سال قبل

اگ شهرام قبول کنه قید شیوارو بزنه یعنی خیلی خرههههه😂😂😑من نمیخام با ژینوس ازدواج کنه 😑

☆☆☆
☆☆☆
2 سال قبل

واییی شتتتتتتتت چه شودددد😂

جانان
جانان
2 سال قبل

ایول شهرام
قیافه ژینوس الان دیدنیه دختره پررو و افاده ای

سمیه
سمیه
پاسخ به  جانان
2 سال قبل

چرا…اونکه میدونه شهرام مجبوره که باهاش ازدواج کنه و خبرم داره که شهرام بهش علاقه نداره فقط الان رقیبش خوب شناحته

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x