رمان دونی

 

 

 

 

امیر کلافه از خیرگی بی پایانم، دیگه طاقت نمیاره و سمتم می‌چرخه.

 

ابرویی بالا می‌ندازه و با تشر می‌گه:

 

– چته؟ با نون بخورم سیر بشی خب! دو ساعته یه تک زل زدی بهم.

 

چشم غره می‌رم و مثل خودش تشر می‌زنم:

 

– اوهوع! نه خیلی هم دیدن داری… مرتیکه قارپوز چیتو می‌خوام ببینم آخه؟ دارم از پنجره بیرونو نگاه می‌کنم.

 

خودمم می‌دونم مثل سگ دارم دروغ می‌گم.

اتفاقا هم خیلی دیدن داره، هم من اصلا به بیرون نگاه نمی‌کنم.

 

امیر هم در کمال بی شعوری نه می‌ذاره نه برمی‌داره و ایم دروغ سه در چهارم رو مستقیم به روم میاره:

 

– آها… حق داری خب… نه پنجره خودتو آلومینیوم کشیدیم دیدت کور شده به بیرون، باید انقدر سختی بکشی از اینور ببینی.

 

بدون اینکه هول کنم، با خونسردی شونه بالا می‌ندازم و می‌گم:

 

– به تو چه؟ از ویو اونور بیشتر خوشم میاد! بوزینه…. تو همه چی دخالت می‌کنه. به تو چه خب؟

 

سری با تاسف تکون می‌ده و من دوباره بهش می‌پرم که:

 

– هوی! واسه عمه‌ت سر تاسف تکون بده ها!

 

از قصد برا اینکه لجمو درآره می‌گه:

 

– بیچاره عمه‌م چه گناهی کرده تو شدی خسران دنیا و آخرتش؟

 

قایم موشک😈

#پارت258

 

چپ چپ نگاهش می‌کنم.

 

– جلوتو بپا فعلا نبریمون زیر تریلی. عمه‌ت خیلی هم خرسنده از این که دختر گل و گلابی مثل من گیرش اومده. اصلا من توشه دنیا و آخرتشم.

 

یهو می‌زنه اون کانال:

 

– وای دیارا… دو دقیقه… ببین فقط دو دقیقه، جواب نده! خب؟ مدیون دو عالمم اگه فکر کنم لالی!

 

نفسی می‌گیره و با حرص اضافه می‌کنه:

 

– اصلا مگه قرار نشد ما بشیم مثل قبلا؟ مثل قدیما؟

 

آن چنان نگاهی بهش می‌ندازم، آن چنان نگاهی بهش می‌ندازم که شدت غلوش توی شاهنامه قفله هنوز!

 

با لحن مسخره‌ای می‌گم:

 

– امیر جان دلبندم… همچین می‌گی عین قدیم، انگاری ما قدیما در بهترین حالت چیزی جز سگ و گربه بودیم!

 

چرخی به چشمام می‌دم و اداشو درمیارم دوباره برا خودم:

 

– بشیم عین قدیما! پفیوزو ببینا… هی می‌خوام فحش ندم نمی‌ذاره! قدیما لیلی و مجنون بودیم آخه من و تو؟ توقع نامه فدایت شوم داریم؟ قراره جر و بحث نکنیم. قرار نیست که من تو رو آدم کنم.

 

سمتش می‌چرخم و دوباره با حرص، بدون اینکه اجازه بدم حرف بزنه، می‌غرم:

 

– مگه من پیغمبرم ازم توقع معجزه داری؟ والا که عصای موسی و انجیل عیسی و تورات مریم و ولاغیر هم از آدم کردن تو عاجزه!

 

شونه‌ای بالا می‌ندازم و با لحن حسرت باری ضمیمه می‌کنم:

 

– من که دیارای زبون بسته‌ای بیش نیستم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 94

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار

    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته رو رازگشایی کنه و تو این راه هم خیلی‌ها کمکش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور

  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
5 ماه قبل

انصافا مسخره امون کردین؟؟؟؟
یعنی که چیییی؟؟؟
میدونین چن وقته که پارت ندادین؟؟
بد نیست یکم به شعورِ مخاطب ارزش قائل باشین!!!

راحیل
راحیل
6 ماه قبل

پارت جدید نمیاد؟

ادلی
ادلی
6 ماه قبل

خدایی زوره بزرگوار
همین؟ یه ماه صبر کردیم یه پارت بیاد بیرون

Sara
Sara
7 ماه قبل

همین؟
نه واقعا همین؟
زور نیاد یه دفه

0_0
0_0
7 ماه قبل

حالا اگه رمان انچنان جذاب و گادی بود میگفتم اوکی میَرزه نیاد نیاد نیاد یوقتم ک میاد کم بیاد
این چی آخه لامصب
شرطمیبندم 80 درصدتون از رو بیکاری و کمبود رمان میخونین

\Me
\Me
پاسخ به  0_0
7 ماه قبل

رمان محتوای تکراری نداره ومثل بقیه قابل پیش بینی نیست من بانظرت مخالفم چون خیلی برام جذابیتش از /طلوع / اوای نیاز /تارگت بیشتره حداقل

رهگذر
رهگذر
7 ماه قبل

یکم بیشتررررر

خواننده رمان
خواننده رمان
7 ماه قبل

فاطمه جان دستت درد نکنه اینو گذاشتی ولی قبول کن خیلی کم بود در مقابل این همه وقتی که پارت نیومده

نازنین
نازنین
7 ماه قبل

خدایی بعد این همه وقت این الان پارت بود مثلا 🤔 🤔 🤔 ؟؟؟

آخرین ویرایش 7 ماه قبل توسط نازنین
دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x