رمان ماهرخ پارت 140

4.2
(121)

 

 

 

 

ماهرخ زیبا بود و بد چشمش را گرفته بود.

اینکه حالا یک مرد در کنارش به عنوان شوهرش،  خیلی مضحک بود…

 

-البته خانوم ببخشید مزاحم نمیشم،  بفرمایید…

 

شهریار تیز نگاه مرد کرد و سپس دست ماهرخ را کشید و سمت ماشینش رفتند…

 

***

 

-اصلا از این یارو خوشم نمیاد ماهرخ…!!!

 

ماهرخ سر به صندلی تکیه داد…

-چیزی برای غیرتی شدن وجود نداره حاج اقا…!!!

 

 

سر شهریار به سمت دخترک چرخید و نم نمک لبخند روی لبش نشست…

خیلی وقت بود از لفظ حاج آقا استفاده نکرده بود…

 

-دلم برای حاج آقا گفتنات تنگ شده بود…

 

ماهرخ چشم باز کرد…

خاطرات خوب و دلنشین باهم زیاد داشتند اما دیگر هیچ چیزی مثل سابق نبود…

بغضش را فرو داد…

 

-منم…!!!

 

 

شهریار هم بغض داشت…

اصلا چه شد که به اینجا کشید…؟!

خودش را جلو کشید و دست روی صندلی گذاشت…

بار دیگر نگاه توی صورتش چرخاند و دستش را گرفت…

 

-بالاخره این روزای سخت هم می گذره…!!!

 

چشمان پر آب ماهرخ توی چشمان مرد دوخته شد…

بغض داشت به اندازه تمام سالهای زندگی اش…

 

 

سرش را تکان داد اما هیچ حرفی نتوانست بزند جز قطره اشکی که از چشمش چکید…

 

شهریار انگشت زیر چشمش برد و ان را پاک کرد…

-همه چیز درست میشه ماهرخ فقط به خدا توکل کن و قوی باش…!!!

 

 

قطرات اشک پشت سر هم ریختند…

ماهرخ پوزخند زد: مطمئنی اون خدایی که ازش دم میزنی من و هم می بینه…؟!

 

#پست۶۱۵

 

 

 

شهریار دلش آتش گرفت…

اما بی توجه چشم روی هم گذاشت و با لحن پر مهری لب زد…

-اون خدایی که ازش حرف میزنی، حال ما رو بهتر از خودمون می دونه… من به حکمتش اعتقاد دارم چون می دونم اونقدر دوسم داشته که تو رو سر راهم قرار داده…!!!

 

 

لحظه ای دخترک نفس کشیدن را از یاد برد…

این صراحت از ابرازش به دلش نشست و چشمانش به اشک…

 

 

لب پابینش را گزید و خیره مرد شد…

به سختی بغضش را فرو خورد…

-از خدات بخواه من و از این جهنمی که دارم توش دست و پا می زنم نجات بده…!!!

 

 

شهریار آب دهان فرو داد…

-هر دردی درمان داره ماهی…!!! باید قوی باشی…!!!

 

 

-اما من از قوی بودن بیزارم… خسته شدم شهریار… از این همه دوییدن و نرسیدن خسته شدم…

 

 

انگشت شست شهریار نوازش وار جای جای صورتش کشیده می شد…

نرمی و لطافتش وجود مرد را دلتنگ کرد…

هوس بوسیدن به سرش زد اما…

چه شبهایی که بدون او سر کرده و دل تنگی هایش را به دوش کشیده بود…

 

 

-ماهرخ من هستم…! قرار نیست تنهات بزاریم…تا حالا دقت کردی ببینی چه دوستای خوبی داری که این جور پا به پات هستن و برای خوب شدن حالت… تلاش می کنن و خودشون رو به اب و اتیش می زنن…؟!

 

 

ماهرخ مهربان خندید…

-می دونم چون هیچ وقت پشتم رو خالی نکردن…!

 

شهربار سر کج کرد…

-پس تو خیلی خوش شانسی که خدا همچین لطفی بهت کرده…!!!

 

#پست۶۱۶

 

 

 

نگاه عمیق و متفکرش رو به شهریاری بود که از برق چشمانش، خوشحال بودنش را احساس می کرد.

 

این مرد عجیب در قلب و جانش رسوخ کرده که با تمام این سه ماه و فاصله گیری هایش باز هم طالب این مرد بود…

 

 

مهراد تمام روح و روانش را جوری از بین برده بود که با هیچ مردی نتوانست کنار بیاید جز شهریار…

 

 

شاید شخصیت مهربان و همیشه آرامش او را به دوست داشتنش ترغیب کرد اما حالا نه توان دل کندن داشت نه ماندن…!!!

 

 

-به چی فکر می کنی که این جوری زل زدی بهم…؟!

 

ماهرخ خیره به شهریار خندان سر کج کرد…

-می دونی شهریار این روزها سخت گذشت ولی چه خوب چه بد گذشتن… نمی خوام صحبت های تکراری بکنم یا اینکه حاشیه برم اما این و فهمیدم که بعضی وقت ها هرچقدر تلاش کنی بازم مثل دوتا خط موازی نمی تونی بعضی چیزها رو بهم وصلش کنی…!!!

 

 

 

شهریار متوجه حرفش نشد.

چشم باریک کرد…

-متوجه نمیشم… واضح تر حرف بزن…!!!

 

 

مردد بود…

بیان حرفش آنقدر ساده نبود که بخواهد رک و پوست کنده بگوید…

بغضش را فرو خورد.

اشک به چشمانش نشست…

-من این سه ماه رو خیلی فکر کردم… در مورد همه چیز اما به یه نتیجه رسیدم…

 

 

شهریار اخم کرد…

بوهای خوبی به مشامش نمی رسید…

-چه نتیجه ای…؟!

 

کمی مکث کرد.

گفتنش برای خودش هم راحت نبود اما باید از یک جایی به بعد خودش را رها می کرد.

روح خسته اش دیگر کشش نداشت…

 

-اون دوتا خط موازی من و توییم شهریار که قرار نیست هیچ وقت دیگه ای بهم برسیم…

 

سپس خیره در چشمان درشت شده مرد با زمزمه ادامه داد: طلاق می خوام…!!!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 121

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20210725 110243

دانلود رمان دلشوره 1.5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با…
1

رمان عصیانگر 2 (2)

4 دیدگاه
  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۰ ۰۰۰۲۱۳۸۵۰

دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان…
00

دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو 3.7 (10)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان جانان 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و…
10043162 4 Copy

دانلود رمان یکاگیر 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند…
IMG 20230128 233546 1042

دانلود رمان گوش ماهی pdf از مدیا خجسته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 4.4 (7)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240701 230458 934

دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح 4 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
3 ماه قبل

ای بابااااا باز شروع شدددد
برگشتیم به ۵۰ پارت قبل

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x