رمان گرداب پارت 202

3.7
(3)

 

 

 

زبونش رو روی لبش کشید و باز هم نگاهم نکرد:

-دلیلم کاملا معلوم بود..چون اینجا راحت تر و خوشحال تر بودم اومدم…

 

-یعنی دلیلت فقط همین بود؟..بخاطره شخص خاصی نیومدی؟…

 

سرش رو چرخوند و نگاهش توی صورتم گشت و جدی گفت:

-حرفتو رک و راست بزن پرند..

 

این دفعه من نگاهم رو ازش گرفتم و دوباره مشغول بازی با انگشت هام شدم و لب زدم:

-دیگه رک و راست تر از این؟..

 

-منظورت چیه..اونو بگو..

 

نگاهم رو دور اتاق چرخوندم و با لحن اروم تری گفتم:

-فکر میکنم دلیلت این نبوده..

 

-چطور؟!..

 

شونه بالا انداختم و تلخندی زدم:

-بخاطره یکی اومدی اینجا و اینا همش بهونه اس..

 

مات و مبهوت و یکه خورده گفت:

-بخاطره یکی اومدم؟..اون یکی کیه؟..

 

-نمی دونم..اینو تو باید بگی..

 

دستش رو دوباره اورد سمت صورتم و چونه ام رو گرفت و سرم رو چرخوند سمت خودش…

 

مجبورم کرد تو چشم هاش نگاه کنم و با اخم هایی درهم گفت:

-من بخاطره شما اومدم..چون کنار شما خوشحال تر بودم و نمی تونستم ازتون دور باشم..مگه من اینجا کسی رو جز شما می شناسم که بخاطرش از شهرم و تنها کسی که داشتم دل بکنم و بیام؟…..

 

 

 

بغض دوباره برگشت توی گلوم و نگاه لرزونم رو توی چشم هاش قفل کردم و اهسته گفتم:

-پس چرا میخواهی جدا بشی و تنها زندگی کنی؟..

 

دستش از چونه ام جدا شد و ابروهاش رو انداخت بالا و متعجب گفت:

-فکر میکنی چون میخوام مستقل بشم حتما یکی رو زیر سر دارم؟..تو منو اینجوری شناختی که شمارو بهونه کنم و بخاطره یکی دیگه بیام اینجا؟..پرند چی میگی..چی میگی اخه تو…..

 

بی حرف و با بغض نگاهش می کردم که موهاش رو چنگ زد و سرش رو تکون داد…

 

خودم رو کمی کشیدم سمتش و بی اختیار با التماس گفتم:

-پس چرا می خواهی بری؟!..

 

لبخنده کمرنگی روی لب هاش نشست و نیم نگاهی بهم انداخت:

-چون درست نیست بیشتر از این اینجا بمونم..خدا خودش شاهده که من چقدر توی این خونه راحتم اما اینجوری برای هممون بهتره..نمی خوام دو روز دیگه حرفی پیش بیاد…..

 

-چه حرفی سورن؟..این فکرها چیه میکنی..

 

کامل برگشت طرفم و دستش رو اورد جلو و دستم رو توی دستش گرفت و ملایم فشرد و با لبخند گفت:

-جلوی زبون مردمو نمی تونیم بگیریم پرند..نمی خوام بخاطره من حرف و حدیثی پشت سر شما در بیاد عزیزم….

 

-اخه کی حرف بزنه؟..مگه کسی جرات داره چیزی بگه؟..

 

-عزیزم منطقی به موضوع نگاه کن..ما خودمون به همه چیز این خونه اگاهیم اما بقیه نه..باور کن اولین کسایی که شروع به حرف زدن میکنن، خانواده پدریته..مگه توی اون یک سال کم حرف و کنایه زدن……

 

 

 

اخم هام دوباره گره خورد و با حرص گفتم:

-به اونا هیچ ربطی نداره ما چیکار میکنیم..هرچی میخوان بگن..اصلا برام مهم نیست…

 

-برای منم مهم نیست اما دوست ندارم با اینجا موندنم، بهونه دستشون بیاد که شمارو اذیت کنن…

 

-سورن..

 

پرید تو حرفم و با همون لحن مهربون و ملایم گفت:

-قبول کن اینجوری بهتره پرند جان..

 

غمگین نگاهش کردم و لب زدم:

-تو تصمیمتو گرفتی..من هرچیم بگم نظرت عوض نمیشه..

 

-اگه تو بگی نرو، نمیرم اما به حرفام فکر کن و ببین چه تصمیمی برای هممون بهتره…

 

درحالی که توی دلم حال عجیبی داشتم، ملتمسانه نگاهش کردم و گفتم:

-واقعا دلیلت همینه که گفتی؟!..

 

خنده ش گرفت و گفت:

-به جون جفتمون همینه..بهت قول میدم هرروز ببینمت و اصلا جدا شدنمو احساس نکنی…

 

سرم رو پایین انداختم و اروم لب زدم:

-قول میدی ازمون دور نشی؟..

 

دوباره دستش رو زیر چونه ام زد و سرم رو بلند کرد و با لبخند تو چشم هام خیره شد:

-قول میدم..

 

-هرروز میایی دیدنمون؟..

 

-میام..

 

نفس عمیقی کشیدم و با چشم هایی که پر اشک شده بود، غمگین گفتم:

-باشه..هرجور راحتی همون کارو بکن..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230622 120956 438

دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

6 دیدگاه
خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که…
IMG 20240620 153509 151

دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو 2.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به…
چشم دختر زیبا

دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۱ ۱۷۱۹۲۰۰۳۸

دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۶ ۱۱۰۶۰۷۴۴۳

دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز 1 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و …
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان جانان 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۸ ۱۱۲۶۴۰۲۰۲

دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز 3 (1)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x