رمان گلادیاتور پارت 240 - رمان دونی

 

 

 

 

یزدان گردن عقب انداخت و بلند قهقهه ای از تصویری که گندم برایش ساخته بود ، زد ……….. یادش نمی آمد ، آخرین باری که این چنین خندیده بود و قهقهه از ته دلش به هوا برخواسته بود به چه زمانی بر می گشت .

 

 

 

گندم با قیافه ای درهم فرو رفته و مچاله شده انگار که به آدم ناقص العقلی نگاه می کند ، به یزدان نگاه نمود . سر از این خنده های بلند و عجیب و غریب یزدان در نمی آورد .

 

 

 

ـ به جای این خندیدنا یه ذره توضیح بده که دقیقاً منظورت از اینکه این دختره به مردا گرایشی نداره ، یعنی چی ؟

 

 

 

یزدان چند سرفه پشت سرهم کرد تا نفس به ریه هایش برگردد . آنقدر خندیده بود که حس می کرد ، دل و روده اش درهم فرو رفته .

 

 

 

در حالی که دست مقابل دهانش مشت کرده بود و چند سرفه پشت سر هم می نمود ، جواب او را کوتاه داد . تا همینجایش هم که گفته بود ، زیادی بود .

 

 

 

ـ در همین حد که فهمیدی کفایت می کنه .

 

 

 

و به سمت آینه رفت و نگاهی به سر و وضعش انداخت . دستی به موهایش کشید و گره کرواتش را مجدداً سفت کرد ………. آنقدرها هم تیپ و ظاهرش بهم نریخته بود که نتواند به جشن برگردد .

 

 

 

گندم از جایش بلند شد و به سمت او رفت و پشت سرش ایستاد و از داخل آینه به او نگاه نمود :

 

 

 

ـ یعنی چی در همین حد کافیه ؟ من و کنجکاو می کنی و بعد ول می کنی میری ؟ خدایی این دختره مرده ؟

 

 

 

 

 

یزدان به سمت گندم چرخید و به اویی که سرش را برای دیدنش بالا گرفته بود نگاه نمود و آرام گوشه شستش را زیر چشم گندم کشید و بعد به شست سیاه شده اش نگاه کرد .

 

 

 

ـ نه مرد نیست .

 

 

 

گندم بی توجه به یزدانی که به زیر چشمش دست کشیده بود ، قدم دیگری جلو رفت و فاصله میانشان را کمتر از نیم متر کرد :

 

 

 

ـ تو از کجا می دونی ؟ باهاش بودی ؟ قبلاً دوست دخترت بوده ، آره ؟؟؟ بعد که فهمیدی مرده ، باهاش کات کردی .

 

 

 

یزدان اینبار با شست دست دیگرش روی گونه اندک سیاه شده گندم دستی کشید و لبخند آب رفته بر روی لبانش بار دیگر جان گرفت و پر رنگ شد .

 

 

 

چشمان عسلی و درشت شده گندم با این سیاهی های پخش و پلای دور چشمانش زیادی او را همچون گربه های خانگی کرده بود . به همان اندازه شیطان و به همان اندازه پر جنب و جوش ………… هوای گندم یک جورهایی شبیه هوای فصل بهار بود ………. یک لحظه آفتابیِ آفتابی ، و لحظه دیگر ابریِ ابری …………. از همان آسمان های ابری که طوفان و رعد و برق هم به همراه داشت .

 

 

 

ـ نه من هیچ وقت با این دختر نبودم .

 

 

 

ـ پس از کجا این اطلاعات و داری ؟ از کجا می دونی گرایش خاصی داره .

 

 

 

یزدان ابرویی برای او بالا انداخت و اندکی گردن به سمت او خم کرد تا فاصله صورتش با صورت او کم شود .

 

 

 

ـ هیچ چیز از چشم و گوش یزدان خان دور نمی مونه . همیشه این بدون . من دوتا چشم تو صورتم دارم و دوتا چشمم پشت سرم .

 

 

 

و سر عقب کشید و چشمانش را در صورت گندم چرخی داد و ادامه داد :

 

 

 

ـ در ضمن یه دستی هم به این صورتت بکش ، هر چی مالیده بودی ، پخش شد .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه به صورت pdf کامل از دلارام

      خلاصه‌ی رمان:   دخترا متفاوت اند‌. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد. خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکارچیان مخفی جلد اول

    خلاصه رمان :       متفاوت بودن سخته. این که متفاوت باشی و مجبور شی خودتو همرنگ جماعت نشون بدی سخت تره. مایک پسریه که با همه اطرافیانش فرق داره…انسان نیست….بلکه گرگینه اس. همین موضوع باعث میشه تنها تر از سایر انسان ها باشه ولی یه مشکل دیگه هم وجود داره…مایک حتی با هم نوعان خودش هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار

    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در عوضش… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمستان ابدی به صورت pdf کامل از کوثر شاهینی فر

    خلاصه رمان:     با دندوناش لبمو فشار میده … لب پایینیم رو .. اونو می ِکشه و من کشیده شدنش رو ، هم می بینم ، هم حس می کنم … دردم میاد … اما می خندم… با مشت به کتفش می کوبم .. وقتی دندوناش رو شل میکنه ، لبام به حالت عادی برمی گردن و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از هم گسیخته

    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می شه و همه چیز در مسیر جدید و تازه ای

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
1 سال قبل

میگم
کسی میتونه چن تا رمان معرفی کنه که ژانر مافیایی داشته باشن؟ 🙂

🖤S_s 🖤
🖤S_s 🖤
1 سال قبل

من وقتی اونجاهایی رو که از گندم یا یزدان تعریف میکنه رو دیگه اصلا نمیخونم 😬
کیا مثل منن😑🤦‍♀️😂😂

رها
رها
1 سال قبل

اعتماد به نفس کاذب داری نویسنده🤣🤣🤣

رها
رها
1 سال قبل

یعنی یزدان و گندم کار دیگه ای جز این مهمانی هزار و یک شب تو خونه ی فرهاد ندارند…چه بی کارن اینها…نویسنده لطفا رمان تمامش کن🤐🤔 خیلی اعتماد به نفس داری🤫

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x