رمان گلادیاتور پارت 242 - رمان دونی

 

 

 

 

گندم سری تکان داد و داخل رفت ……….. با اینکه دیگر به هیچ عنوان برای بازگشت به آن مهمانی کزایی شور و اشتیاقی نداشت ، اما از اینکه یزدان دوباره به همان یزدان دوست داشتنی خودش بدل شده بود ، خوشحال بود ………. همان یزدانی که خوب بلد بود او را همچون مومی میان پنجه های قدرتمندش بگیرد و ورز دهد .

 

 

 

نگاهی به تصویر خودش در آینه روشویی انداخت …………. آنقدر آرایشش افتضاح روی صورتش پخش شده بود که به نظر می رسید جز با آب و صابون ، جور دیگری نمی شد صورتش را تمیز کرد .

 

 

 

دست و صورت شسته در حالی که داشت صورتش را با حوله خشک می کرد ، از سرویس بهداشتی خارج شد و یزدان را نشسته لبه تخت و پشت به خودش در حال کار با لپتابی دید . هر روز که می گذشت وجه دیگری از شخصیت یزدان را می دید و کشف می کرد …………. می دانست یزدان هم همچون خودش هرگز شانسی برای تحصیل کردن نداشته و اگر مهارتی را آموخته ، تنها به واسطه هوش و پشتکار بی مثال خودش بوده .

 

 

 

از تخت بالا رفت و خودش را از پشت سر او ، به سمتش کشید و او را در حال جستجو در google Earth دید ……….. بر خلاف یزدان ، او آشنائیت چندانی با این تکنولوژی ها نداشت .

 

 

 

سنگینی اش را روی کمر او انداخت و دستانش را دور گردن او حلقه نمود . یزدان شوکه از این کار یکدفعه ای و ناگهانی او ، به سرعت لپتاپ روی پایش را گرفت تا لپتاب روی زمین نه افتد .

 

 

 

گندم چانه بر روی شانه او گذاشت و گونه اش را به صورت ته ریش دار او چسباند و نگاهش را اینبار دقیق تر بر روی نقشه ای که در لپتاب یزدان باز بود ، گرداند .

 

 

 

ـ داری چی کار می کنی ؟

 

 

 

یزدان بدون آنکه نگاه از صفحه باز پیش رویش بگیرد ، پنجه میان چفت دستان گندم انداخت و بدون اعمال کوچکترین زوری ، دستان او را از دور گردنش باز کرد و بدون آنکه جواب سوالش را بدهد ، گفت :

 

 

 

ـ اگه کاری داری که باید انجام بدی ، زودتر انجام بده که ده دقیقه دیگه باید بگردیم پایین ‌.

 

 

 

 

 

گندم خودش را از روی کمر او جمع کرد و با قیافه ای آویزان شده از تخت پایین آمد و به سمت میز آرایشش راه افتاد ………….. حس می کرد یزدان این روز ها با جواب های سربالایی که گه گاهی به او می داد ، یک جورهایی او را از سر خودش باز می کند .

 

 

 

روی صندلی میز آرایشش نشست و از داخل آینه به یزدانی که باز هم نگاهش میخ لپتاب روی پاهایش شده بود ، نگاه نمود و اعتراضی گفت :

 

 

 

ـ مطمئن باش یه روزی گذر پوست به دباغ خونه هم می افته آقا یزدان .

 

 

 

و یزدان حتی کوچکترین زحمتی به خود نداد که سر که هیچ ، حتی نگاهش را شده اندکی سمت او بچرخاند و گندم حرصی را نگاهی بی اندازد …………. در همان حال که در حال بررسی چیزی در لپتابش بود ، جواب او را داد :

 

 

 

ـ سرت تو کار خودت باشه گندم …………. زودتر آماده شو که من نمی تونم بیشتر از ده دقیقه این بالا بمونم .

 

 

 

گندم چهره در هم کشید ………….. بد عادت شده بود یا پر توقع ، که دلش می خواست توجهات یزدان بیش از این حرف ها معطوف او باشد ؟؟؟

 

 

 

ـ خب تو اگه خیلی عجله داری می تونی تنهایی بری پایین …………… من همین بالا می مونم .

 

 

 

ـ قول یه آهنگ و به یه دختر سرتق دادم . امکان نداره که زیر حرفم بزنم …………. دوتا چیز مالیدن به اون صورت که این همه وقت نمی خواد .

 

 

 

گندم کرم مرطوب کننده ای که در دست داشت را روی میز انداخت و صورتش را کامل سمت او چرخاند :

 

 

 

ـ آهنگ نخواستم . بلند شو برو پایین . من همینجا می مونم .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر هیولا جلد دوم به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه  رمان:   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد سوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو

  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان

  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا

  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟       به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رها
رها
1 سال قبل

از هرچی مهمانیه سیر شدیم، فکر کنم نویسنده عاشق مهمانیه،،،،🤢🥴

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x