مهراد متعجب به صفحه خاموش موبایل زل زد ، این دستپاچگی برادرش برایش غریبه بود .
ماکان و هول شدن ؟
بیشتر شبیه جوک میماند ..
با فکری مشوش مشغول پوشیدن لباس هایش شد
پروسه ی آماده شدنش چندان طولانی نبود
سوییچ جنسیس کوپه ی مشکی رنگی که به تازگی خریداری کرده بود را برداشت و وارد پارکینگ شد
چشمش به جاده و ذهنش تماما سمت ماکان بود
طبق معمول ، برادر دیوانه اش کوه را انتخاب کرده بود برای همصحبتی و
مهراد با اینهمه سال رفاقت هرگز علت اینهمه علاقه ماکان به کوهنوردی را درک نکرده بود
بعد از یکساعت رانندگی پر سرعت
به محل مورد نظرش رسید
با دیدن ماکان پس گردنی محکمی حواله اش کرد :
پدر صلواتی میدونی چقد راه اومدم ؟؟
– علیک سلام من خوبم تو خوبی ؟
سلام …
– بریم ؟
بخدا انقدی که تو رفتی بالای این کوه و تپه ها فرهاد نرفت . میگم نکنه عاشق ماشقی؟
– آره ، بدجور ..
مهراد با فکی افتاده ، مثل برق گرفته ها به طرفش برگشت
ماکان با خونسردی تمام به راهش ادامه داد اما طولی نکشید که بازویش اسیر دست مهراد شد
اما به سرعت خود را آزاد کرد :
مهراد بیا یکم بریم بالا ، یه جایی واسه نشستن پیدا کنیم بعد راجع بهش حرف میزنیم
مهراد با شنیدن لحن قاطعش سکوت کرد .
سر انجام بعد از یکساعت کوهنوردی با نفس نفس روی تخته سنگی نشست و ماکان هم کنارش
مهراد عصبانی گفت :
توهم عین غزالی ، تا آدمو به گوه خوردن نندازی ول نمیکنی
ماکان با خنده ای مصنوعی پاسخ جمله ی بی جوابش را داد
مهراد ادامه داد :
اون دیوونه هم معلوم نیست چشه
دو روز پیش یه سر اومد پیشمون ولی انگار یه طوریش بود
ماکان بی درنگ گفت :
میدونم
– تو از کجا میدونی ؟
این حالت تهاجمی مهراد ، برای رفیقش غریبه نبود . کاملا انتظارش را داشت :
میدونم ، چون دلیلش منم
مهراد این بار سعی نکرد جلوی خودش را بگیرد :
ماکان داری میری رو نِروم ببین ..
ماکان اینبار کلامش را قطع کرد :
مهراد من .. چیزه … من عاشق شدم
مهراد ناباور گفت : خب این چه دخلی به خواهر من داره ؟
– دخلش اینه از بخت سیاهم عاشق خواهر تو شدم
اخم و دندان های کلیک شده مهراد
کم کم جایش را به شوق و ناباوری داد :
چه زری بهش زدی که اونروز انقد حالش بد بود ؟
– مهراد ، تو مشکلی نداری ؟ یعنی عصبانی نیستی ؟
نه داداش ، اونی که باید رضایت بده یکی دیگس
ولی از دست غزال خیلی شکارم
تویی که رفیقمی گفتی ماجرا رو
خواهر خودم انقد داخله آدم حسابم نکرد بهم بگه
ماکان توجیحانه گفت :
خب غزال دختره ، حتما روش نشده به توئه سبیل کلفت اینا رو بگه
مهراد اینبار با لحن جدی اش ادامه داد :
ماکان ، میدونی که اگه یه روز ببینم خم به ابروش اومده گردنتو میشکونم ؟
میدونی که من سر غزالم با هیچکس شوخی ندارم ؟
ماکان مطمئن پاسخ داد :
همه ی اینا رو میدونم که عاشقش شدم .
– خب جز رضایت خودش حرفی نمیمونه .
ماکان همه جوره اوضاع خودش را ردیف کرده بود اما حالا با پیچیدن خبر خواستگاری ، غزال مانده بود و دو خانواده اش .
هماهنگ شدن این دو گروه و تصمیم بر اینکه محل خواستگاری کجا باشد
در این بین تنها همدم و هم صحبتش زهرا بود .
کسی که مثل تمام هجده سال رفاقتشان ، همچنان هوایش را داشت
و در این جمعیت تنها کسی بود که حالش را میفهمید
برای فهمیدن عاشقی ، نیازی نیست عاشق باشی
یک مربی هیچگاه بازی نمیکند .
قلم و خودنویسش را برداشت و در برگ جدیدی از دفتر خاطراتش نوشت :
عشق بعضي وقتها از درد دوري بهتر است
بي قرارم کرده و گفته صبوري بهتر است
توي قرآن خوانده ام… يعقوب يادم داده است:
دلبرت وقتي کنارت نيست کوري بهتر است
– غزاااااال آماده ای ؟؟؟؟؟؟
با شنیدن صدای نغمه خانم ، سریع دفترش را بست و توی کشو و همان جای همیشگی پنهان کرد :
آره مامان جون ، الان میام .
آماده بود ؟ این را نمیدانست . فقط از یک چیز مطمئن بود: اینبار تمام وجودش عشق ماکان را فریاد میزد .
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.2 / 5. شمارش آرا 6
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
پارت ها طولانی تر بشه و تند تند پارت بزار
لطفا!
احیانا الان یه ماهه که پارت نزاشتی
پارت جدید و بزار دیگه
خب راستش رمانت عالیه فقط داره خیلی تند و بدون جزییات اتفاق ها پیش میره هم اینکه پارت هارو خیلی کوتاه می ذاری.بعد فک کنم یه چند نفری مثل من دوس دارن جریان ماهان و مارال که اولش شروع شدوهم بدونن.به هر حال مرسی از رمان قشنگت.
بچها من دقیقاً شرایط غزالو دارم ،چی کار کنم؟
سلام عزیزم شرایطشو ببین ببین دلت چ میگه اگه دوسش داری و دوست دارع باهاش راه بیا ن ب این آسونی نزار ب آسونی ب دستت بیاره بزار سختی بکشع تا راحت از زندگیش نندازت بیرون کاری کن نفسش ب نفست بند باشع ی دیقع دوریت براش غیر تامل باشع😍😜
تو لو خدا ادمین پارت بزااار
اینو نویسنده میزاره من نمیزارم
خیلی قشنگ شد 😍
بابا پارت جدید بدهه
سه سال پیش چه اتفاقی بین غزال و ماکان افتاده؟؟
فک کنم غزال عاشق ماکان شده بوده
جاااان چه شود