بازی تاج و تخت پارت 5

0
(0)

پدرش لبخند زد.

 

«ننه ي پیر باز داشت بهت قصه تعریف میکرد. در واقع، اون مرد سوگند شکن بود، از

خدمت نگهبانان شب فرار کرده بود. هیچ کس خطرناك تر نیست.

 

یه فراري میدونه که اگه گیر بیفته، جونش

رو از دست میده. براي همین از هیچ جرمی هر چقدر هم که قبیح باشه، پروا نداره. ولی تو سوالم رو اشتباه متوجه شدي. سوال این نبود که اون مرد چرا باید میمرد، بلکه چرا من شخصاً باید اونو میکشتم.»

 

برن جوابی براي این سوال نداشت. با شک گفت:

 

«پادشاه رابرت جلاد داره.»

پدرش تایید کرد: «داره. همون طور که پادشاه هاي تارگرین قبل از رابرت داشتند.

اما سنت ما قدیمی تره.

خون نخستین انسان ها هنوز در رگ هاي استارك ها جریان داره و به باور ما، کسی که حکم صادر میکنه باید خودش شمشیر رو فرود بیاره.

اگه قراره زندگی یک انسان رو بگیري، بهش مدیونی که به چشمش نگاه کنی و

آخرین حرفهاش رو بشنوي. اگه طاقت این کار رو نداري، پس شاید اون شخص شایسته مرگ نیست.

برن، تو یه روزي پرچمدار راب میشی و به نیابت از برادرت و شاهت از یه قلعه محافظت میکنی. وقتی اون روز برسه، نباید از وظیفه ي اعدام لذت ببري، اما نباید هم ازش شانه خالی کنی.

 

حکمرانی که پشت جلادهاي مزدور قایم میشه، به زودي واقعیت مرگ روفراموش میکنه.»

این زمان بود که جان روي ستیغ تپه مقابل آنها ظاهر شد.

 

دست تکان داد و داد کشید:

 

«پدر، برن، زود بیایید، ببینید راب چی پیدا کرده!»

 

سپس دوباره رفته بود.

جوري به کنارآن دو آمد.

 

«مشکلی هست، سرورم؟»

پدرش گفت:

 

«بدون شک. بیایید، بذارید ببینیم این بار پسرهاي من چه شري به پا کردند.»

 

اسبش را به یورتمه انداخت. جوري و برن و بقیه به دنبال او سرعت گرفتند.

راب را در شمال پل و در ساحل رودخانه یافتند.

 

جان کنار او هنوز سوار اسب بود. در این دور ماه، بارش برف اواخر تابستان سنگین بود.

 

راب تا زانو در سفیدي برف فرو رفته بود، کلاه ردایش عقب کشیده شده بود و آفتاب روي مویش میدرخشید.

 

چیزي را به آغوش گرفته بود و دو پسر با صداي آهسته و هیجانزده صحبت میکردند.

سوارکاران روي زمین ناهموار با احتیاط جاي پاي مطمئن انتخاب کردند.

 

جوري کسل و تیان گریجوي اولین کسانی بودند که به پسرها رسیدند.

 

گریجوي حین سواري میخندید و جوك میگفت. برن شنید که نفس او بند آمد.

 

«خداي من!»

 

در حالی که به شمشیرش دست میبرد، سعی میکرد کنترل اسبش را از دست ندهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
yegane
yegane
1 سال قبل

چرا دیگ ادامش نمیزارین

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x