اوم اینجا کجاست؟!
چه قشنگه
وای چقدر اینجا آشناس…
مارال ، کجایی ؟!
+ من خوبم
های من خوبم…
مارال نرو اونجا
مارال میفتی
چرا صدامو نمیشنوه
ندو مارال میفتی
_ نمیفتم کوروچ حواسم هست
میفتی مارال میدونم دست پا چلفتی
اون من و کوروش ایم
آره بچگی مون …
_ کوروچ بیا بریم اونور
مارال اونجا خطر داره مامان و بابا نگران میشن
کیانا تنهاست بیا پیشم
_ نه بیا
بچه لج نکن بیا
رفتم نزدیک کوروش
+کوروش منم
مارال
کوروش…
بی تفاوت از کنارم رد شد
_ آخ پام
دیدی گفتم ندو پاتو ببین اوففف
لباساتو
دختر کی از درخت میره بالا جز میمون
مگه میمونی
_کوروچ من…
هیچی نگو مارال تا نزدم اون پاتو بشکنم
صدای داد دختره بچه بلند شد…
_ میخواستم برات سیب بدم
رفتم بالا سرشون بهشون نزدیک شدم
_ پام درد میکنه …
گریه نکن مارال
حقته بهت گفتم نرووو
_ نمیدونستم… پام…
باشه فهمیدم فین فین نکن
بیا کولت کنم معلومه اینجوری راه بری
_ کمرت درد میگیره
نکه خیلی سنگینی
_ مامانم میگه بزرگ شدم خانم شدم
مشخصه خیلی…
_ حالا ببین
خم شد کولش کرد…
_ باز هم موی مرا مادرم مرا شانه زد
مارال گوشم …
_ روی پیراهن من نقش پروانه زد
صدای خنده هام تو کل فضا میپیچید
مارال جان من نخون لاقل فکر گوش منم باش
_ دلت بخواد چه قشنگ میخونم
همین طور داشتم نگاشون می کردم
از خواب پریدم
+ کیه یه دقه وایسا درو وا میکنم
خاله خزان : دخترم پاشو هر چقدر در میزنم پا نمیشی
+ اوفففف خاله
چه خبره اول صبحی؟!
خوابمه ، خستمه
رفتم سرجام پتو رو سرم کشیدم خوابیدم
خاله ام رفت پرده ها رو کشید کنار
خاله خزان: دختر پاشو ببینم نگاه ساعت کن
پاشو ببینم مهمون داری
+ خاله من الان اومدم مهمون چیه
بهش بگو نمیشناسم...
یه صدای جیغ بلندی اومد خیلی آشنا بود
سر جام صاف نشستم
سارا: ها تو منو نمیشناسی…
قشنگ داشتم هنگ می کردم
الانه که رد بدم
سارا: آره رفتی با خارجیا گشتی مثل اونا شدی
+ پناه بر خدا
سارا: آره منو بگو نمیشناسی
هی صبر کردم نیومدی
خودم اومدم بالا
اشتباه کردم اومد
داشت میرفت که از دستش گرفتم…
خواب کلاً از سرم پرید
+ سارا وایسا نرو
وای من نمیدونستم خبر داری اومدم
خودن میخواستم سوپرایزت کنم
سارا: ولم کن تو که منو نمیشناسی
+ وا مگه میشه خواهرمو نشناسم
محکم بغلش کردم دلم براش تنگ شده بود
خاله خزان: الهی
بهت گفتم مهمون داری
پیش پای تو رزام دخترم اومدو رفت
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
واو خدا پارت جدید
مرسی که گذاشتی
عالیه
قلم تو دوست دارم
باید چند تا رمان خونده باشی و بلد باشی چطور بنویسی قدم اول: از ذهن و خیالت استفاده کن هرچی به نظرت جالب اومد یادداشت کن
قدم دوم: موضوع قشنگی پیدا کن (همون که تو قدم اول گفتم خودت تصور کن) و سعی کن تکراری نباشع
قدم سوم….اسم واسه شخصیت هات انتخاب کن و سعی کن اسم ها در یک رده باشن مثلا (محمد و یسنا در یه ردن…..آدرین و ماریا در یه رده)
قدم چهارم…..منظور رمان و شخصیت هارو به درستی برسون تا وقتی خواننده میخونه گیج نشه
قدم پنجم….اگهـ میخوای رمانت جذاب بشه یا از زبون خوده شخصیت ها بنویس یا از زبون راوی
قدم ششم…..سعی کن زاید از الفاظ رکیک استفاده نکنی و زیاد از صحنه های باز استفاده نکن
قدم ششم…..شخصیت ها زود عاشق هم نشن تا داستان قشنگ بشه
قدم هفتم…..رمانت رو تو دفترچه یادداشت یا یادداشت بنویس و چند بار بخونش و اشکالاتش رو برطرف کن
قدم هشتم…همون طور که گفتم تو انتخاب اسم شخصیت ها بیشتر دقت کن مثلا یه اسمی انتخاب نکن که در یک رده نباشن مثلا اسم دختر خیلی امروزی (رایا) اسم پسر خیلی قدیمی(علی) من توهین نمیکنماا فقط بریا جذابیت رمانت میگم
قدم آخر…..رمانت رو تو سایت بارگذاری کن و یا تویه کانال تو هر پیام رسانی و یا فایلش کن
ببخشید زیاد شد و هر سوالی باشه جواب میدم
ب ادمین سایت (فاطمه) بگو
اگه قبول کردرمانت رو بزاری ادمینت میکنه
خواهش میکنم💛
تلگرام داری؟ اگه داری به فاطمه پیام بده تو تلگرام و اگه نداری یه زیر یکی از رمانا کامنت بزار و بهش بگو
راستی اینو یادم رفت بالا بهت بگم
یه اسم مناسب هم برای رمانت انتخاب کن