رمان آبشار طلایی پارت 32 - رمان دونی

 

 

 

 

☆☆☆

 

 

با دستش که دور کمرم پیچیده شد، چشمانه مخورم را باز کردم و آرام به طرفش چرخیدم.

 

 

نگاهم به نگاهه شیطان و مانند همیشه سرحالش گره خورد و لب هایم به یک طرف کج شد.

 

 

-بیدارشو دیگه داره دیر میشه آهو خانوم.

 

-ساعت چنده؟

 

-شش و نیم

 

 

اخمی بینه ابروهایم افتاد و حرصی دستی به شانه‌اش زدم!

 

 

-شهراد توروخدا این اخلاقاتو بذار کنار، آخه کی زنشو شیش صبح بیدار می‌کنه که تو دومیشی؟!

 

 

بی‌اهمیت به غرغر کردن هایم دستم را کشید و بلندم کرد.

 

-من میشم اولیش عب نداره.

 

 

قلدرانه حرفش را زد و دستش را دور کمرم پیچید.

 

 

-نکن لختم

 

-پاشو می‌خوام از دست های عشقم صبحونه بخورم!

 

 

حرصی خندیدم و او با صمیمیتی بسیار دوست داشتنی و خاص پیراهنه سفید رنگ و آستین بلندشم را تنم کرد و دکمه هایم را سر صبر بست.

 

 

-اوجه رمانتیک بودنه دکتر ماجدو ببینید! جای اینکه برام صبحونه درست کنی بیاری تو تخت، بیدارم می‌کنی که من برات درست کنم؟!

 

 

تخس چانه بالا گرفت و تنم را به سمت سالن هل داد.

 

 

-همینه که هست، غر نزن اِنقدر!

 

 

وارد آشپزخانه که شدیم، دستوراتش ردیف شدند و چشمانم را گرد کرد.

 

 

از پنکیک گرفته تا جان آدمیزاد درخواست داد و حرصم را بیشتر کرد.

 

 

 

 

 

#پارت۱۳۷

#آبشارطلایی

 

 

 

-امری باشه؟ چیز دیگه‌ای هم می‌خوای بگو تعارف نکن!

 

 

یک دستش دور کمرم و دست دیگرش دور باسنم پیچیده شد.

 

 

-هیچی خوشگلم ولی ممنون میشم اگه موقعه صبحانه روپام بشینی تا با لقمه هام تورو هم بخورم.

 

 

به سختی با لبخندی که می‌خواست روی لب هایم بنشیند مقاومت کردم و نگاهه براقم را که شکار کرد، سواستفاده گرانه سر جلو آورد.

 

 

خوشبختانه یا متاسفانه قبل آنکه لب‌های خوش فرمش روی لب هایم بنشیند با صدای آرام مایا که گفت:

 

-بابایی

 

 

☆☆☆

 

 

جادوی عجیب خوابم از بین رفت و با قلبی که هیجان زده‌تر از همیشه می‌کوبید، خواب شیرینم را ترک کردم.

 

 

تصور دوباره‌اش حال و هوایم را عوض کرد و پیامه شهراد ماجد که رفتنه امروز را قبول کرده بود، حسه خوبم را بیشتر کرد.

 

 

شیشه‌ی ماشین را تا آخر پایین کشیده و دستم را بیرون بردم.

 

 

چیزی که بیشتر از همه خوابم را در نظرم دوست داشتنی می‌کرد حسه خاصی بود که در آن داشتم.

 

حسی که قبل آن هرگز نتوانسته بودم تجربه‌اش کنم… حسه خوشحالی مطلق!

 

 

_♡____

 

 

 

 

 

#پارت۱۳۸

#آبشارطلایی

 

 

 

شهراد:

 

 

پیامک دنیز که گفته بود همراهش برای جلسه‌ی گفتار درمانی ماهین می‌آید تلنگر کوچکی به احساسات مردانه‌اش وارد کرد!

 

 

این چندمین باری بود که یک زن جز شیلا برای او و بچه هایش کاری می‌کرد؟ به طور قطع اولین بار!

 

 

با تقه‌ای که به شیشه‌ی ماشین خورد و دیدن صورت هنگامه به خودش آمد و قفل درها را باز کرد.

 

 

هنگامه نفس نفس زنان کنارش نشست و دستش را روی قلبش گذاشت.

 

 

-خیلی دیر کردم مگه نه؟ ببخشید کار واجبی پیش اومد… راستی سلام.

 

 

موبایل را قفل کرد و کنار گذاشت.

 

 

-علیک سلام. مشکلی نیست ولی امیدوارم واقعاً کارت همونقدر که گفتی فوری باشه. چون امروز باید دخترمو ببرم جایی و با دیر کردنت عملاً وقته راضی کردنشو ازم گرفتی!

 

 

هنگامه با هیجان و خجالت دستانش را درهم قلاب کرد.

 

 

-می‌فهمم چقدر شلوغید ولی اگه حرف هامو بشنوید می‌بینید که کارم از فوری هم اونورتر بوده!

 

 

توجهش بیشتر از قبل جمع شد و اخم هایش درهم رفت.

 

 

-تعریف کن ببینم دختر… بریز بیرون هر چی تو چنته داری.

 

 

هنگامه بعد مکث کوتاهی که احتمالاً برای جمع و جور کردن ذهن و جمله سازی هایش بود، بالأخره به زبان آمد.

 

 

و شهراد آن لحظه حتی فکرش را هم نمی‌کرد کلماتی که قرار بود از زن مقابلش بشنود تا چه حد خونش را به قل قل می‌اندازد و قلبش را پر از نفرت می‌کند…

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 146

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان دلدادگی شیطان
رمان دلدادگی شیطان

  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این دخترِ ممنوعه رو به دست بیاره، تا اینکه شبانه اون‌

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19
دانلود رمان بوسه با طعم خون

    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه های طعمه خونی که اسمش شکنجه س ! تقاص پس

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان رویای قاصدک

  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی که قسم خورده هرگز دیگه به عشق شانس دوباره ای

جهت دانلود کلیک کنید
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه مهتاب

    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان را ناب تر و پخته تر پیدا می‌کنند. جایی که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سیده فريبا خالقی
سیده فريبا خالقی
7 ماه قبل

پارت جدید ندارید؟

Reader
Reader
7 ماه قبل

رمان پارت گذاری نمیشه؟

خواننده رمان
خواننده رمان
7 ماه قبل

پارت جدید کی میاد؟

رهگذر
رهگذر
7 ماه قبل

هنگامه همون رفیق دنیز و نامزد عماد هست ؟

یک عدد رهگذر
یک عدد رهگذر
7 ماه قبل
پاسخ به  رهگذر

نه اون یکتا بود

nnnn
nnnn
7 ماه قبل

یعنی در مورد دنیز چیزی گفته باشه؟؟

بانو
بانو
7 ماه قبل

فک کنم این هنگامه همونی که با دنیز حرف میزد 🤔اومده لو بده همه چیو؟؟🧐

خواننده رمان
خواننده رمان
7 ماه قبل

هنگامه کیه ؟نکنه اومده بگه دنیز جاسوسه ممنون فاطمه جان لطفا سکوت تلخ رو هم بذار

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x