رمان آرزوی عروسک پارت 146 - رمان دونی

رمان آرزوی عروسک پارت 146

 

بی اراده دستمو کشیدم و همزمان شونه ای بالا انداختم وگفتم:
_حوصله ام سررفته.. خوابم گرفته!
_میخوای برسونمت خونه عشقم؟ خبری شد بهت زنگ میزنم!

_نه بابا.. نمیتونم حتی از این محوطه دور بشم چه برسه به اینکه برم خونه! تا آمنه جونو نبینم تکون نمیخورم!
_هنوز که خبری نشده عزیزم.. اینجوری فقط خسته میشی

به نظرم همه باهم خسته نشیم بهتره چون مطمئن به کمک هم نیاز داریم!
پاشو قربونت برم.. پاشو برسونمت خونه یه کم بخواب استراحت کن سرحال که شدی بازم میام دنبالت!

_بشین آرش.. جایی نمیرم.. بخدا خسته نیستم خودتو اذیت نکن.. خودم اگه مشکلی داشته باشم بهت میگم دیگه‌!
_چرا حس میکنم ناراحتی سارا؟

_ناراحت نیستم عزیزم.. اشتباه فکرمیکنی!
یه کم نگاهم کرد و بامکث طولانی گفت:
_اوکی! من میرم یه آب میوه ای چیزی بگیرم گلومون تازه شه..

اومد بلند شه که دستشو گرفتم.. یه حسی بهم میگفت داره میره با نسیم حرف بزنه..
خودمم نمیدونم چه مرگم شده بود! فقط میدونم زیادی داشتم حساس میشدم!

_صبرکن منم باهات میام..
بدون حرف شونه به شونه ی هم به طرف بوفه راه افتادیم

واسه جفتمون قهوه گرفت.. آرش بخاطر سرماخوردگیش بی حال و کسل بود وسعی داشت باقهوه خودشو سرپا نگهداره، من هم نمیدونم چم شده بود فقط دلم میخواست بخوابم!

من از اون دسته افراد بودم که باخودخوری و سکوت کردن درمقابل مسائل ناراحت کننده اونقدر حرص میخوردم که همزمان با قلبم پلک هامم سنگین میشد..

کلا خانوادگی یه عادت مشترک همگانی داشتیم که موقع ناراحتی خوابمون میگرفت!
حالاهم توی اون شرایط قرار گرفتم..
_گرسنه ات نیست خانومم؟ چیزی میخوری واست بگیرم؟

قلوپی از قهوه ی تلخ که بازهرمار برابری میکرد خوردم وگفتم:
_نه عزیزم ممنون.. چیزی میل ندارم..
_چشمات داد میزنه ناراحتی سارا..

میگی چته یا خودم باید پیداش کنم؟
واسه چی باید سکوت میکردم؟ وقتی یه عکس که میتونست به راحتی پاک بشه، اونقدر به همم ریخته بود، واسه چی باید حرف نزنم؟

نتونستم بیشتر از اون خود داری کنم‌! من آدم خودداری و سکوت های مسخره نبودم..
تظاهرکردن و ادای آدمای روشن رو در آوردن هم کار من نبود..

_آره ناراحتم.. اما ترجیح میدم سکوت کنم چون گفتنش دردی رو دوا نمیکنه!
_ازکجا میدونی؟ توکه هنوز چیزی نگفتی!

یه کم دیگه از زهرمار جان خوردم و گفتم:
_بیخیال.. دلم نمیخواد چیزایی که نمیخوامو بشنوم.. بهتره سکوت کنم.. به امتحانش نمی ارزه..
اومد نزدیکم و با آرام خاصی گفت؛

_چی ناراحتت کرده خانومم؟ تا حرف نزنی که من نمیتونم بفهمم یاحدس بزنم! بیا راجع بهش حرف بزنیم و حلش کنیم.. من نمیخوام ناراحت باشی عزیزم!

_خودت خوب میدونی از چی ناراحتم.. اما مطمئنم تا بخوام دهن بازکنم، میخوای بگی مجبورم و یه مدت باید تحمل کنی

مجبوری که تحمل کنی وهیچ راهی نداره و نمیتونم بگم.. بعدا بهت میگم.. و.. و… و…..!
یه کم با تعجب نگاهم کرد و باهمون تعجب گفت:

_تو بخاطر زنگ نسیم ناراحتی؟ اما من که جوابشو ندادم.. اصلا مگه باهاش حرف زدم که ناراحتت کنه؟
_اون لحظه حرف نزدی اما بالاخره میزنی!

نمیزنی؟؟ هرچند توحرفم نزنی ناراحت میشم آرش!
دست خودم نیست.. عصبی میشم بهت زنگ میزنه.. داغون میشم کنارت باشه..

توقع بیجا ازمن داری که این چیزارو ببینم وتحمل کنم! من روشن فکر نیستم و طرز فکرم قدیمی و فرسوده است.. نمیتونم بی تفاوت باشم!

تموم مدت که حرف میزدم داشت با نگاه خاص وعاشقانه مخصوص خودش نگاهم میکرد!
_اما ماحرف زده بودیم سارا..

بخدا نمیدونم باچه زبونی بگم رابطه ی من ونسیم اونطور که نشون میدادیم نبوده و نیست!
_تعبیر وتعریف شماها از رابطه چیه آرش؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مارتینگل

    خلاصه رمان:         من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی لخت و عور سعی داشتم حرف بزرگترهارو گوش کنم تا شوهرم رو تو تخت رام خودم کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام مدت داشت منو از دوربین‌های تعبیه شده تو خونه، دید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه عشق ترگل pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :     داستان در مورد دختری شیطون وبازیگوش به اسم ترگل است که دل خوشی از پسر عمه تازه از خارج برگشته اش نداره و هزار تا بلا سرش میاره حالا بماند که آرمین هم تلافی می کرده ولی…. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی

    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه کور

    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره خاموش میشه؟ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x