* * * * *
#هانا
با صدای در تند از جام پریدم و درو باز ڪردم.
چشماش قرمز شده بود.
مثلا امروز قرار بود برگردیم ایران اما دقیقه ی نود بهش یه تلفن شد و اون بدون هیچ توضیحی بیرون زد و الان سه نصفه شب برگشته.
ڪنارم زد و تن خسته شو آورد داخل!
نتونستم جلوی نگرانی مو بگیرم و پرسیدم
_چی شده؟
خودش و روی مبل پرت ڪرد. ڪنارش نشستم و بازم پرسیدم
_چرا هیچی نمیگی؟
چند لحظه نگاهم ڪرد و بی مقدمه در آغوشم ڪشید.
_هیششش! الان فقط آرامش میخوام.
بیشتر نگران شدم
سرم و بالا گرفتم و گفتم
_پای تلفن شنیدم اسم لیلی و آوردی! حتما ازت ناراحته ڪه اومدی اینجا…
با چشمای خمارش نگاهم ڪرد ڪه دلخور ادامه دادم
_ خیلی خوشگله حقش نیست بهش خیانت ڪنی!
فقط نگاهم ڪرد ڪه پرسیدم
_خیلی دوستش داری؟
آروم جواب داد
_ڪیو؟
_زن تو…
خیره به چشام گفت
_زنم و آره.
خواستم ازش فاصله بگیرم ڪه محڪم تر به خودش فشارم داد و گفت
_اون زنم نی!
ته دلم ذوق ڪردم اما به روی خودم نیاوردم
_آها… پس دوست دخترته!
لبخند محوی زد و به جای حرف زدن خم شد روی صورتم و لبش و نزدیڪ لبم نگه داشت و پچ زد
_میدونی چقدر سخت دارم جلوی خودم و میگیرم؟
دستامو دور گردنش حلقه ڪردم و به دروغ گفتم
_امروز زنگ زدم از دڪترم پرسیدم. گفت مشڪلی نداره.
چند لحظه نگاهم ڪرد و سرش توی گردنم فرو رفت.باورم نمیشد توی بغلش برای حامله شدنم دعا ڪنم اما اون قدر ازش میترسیدم ڪه حاضر بودم یه بچه ی دیگه به دنیا بیارم و اون… فقط نفهمه ڪه بهش دروغ گفتم.
* * * *
* * * *
ڪتری و روی گاز گذاشتم.به هر طرف ڪه می رفتم نگاه خیرش دنبالم میومد.
آخر هم ڪلافه شدم و گفتم
_عه… این طوری زل نزن به من!
بدون اینڪه نگاه ازم برداره گفت
_موندم با این همه غلطی ڪه ڪردی چرا تا الان نڪشتمت!
در یخچال رو باز ڪردم. چون قرار بود دیروز بریم تمام خوردنی های داخل یخچال و دادم به پرستار آیلا تا ببره.
در آخر دو تا تخم مرغ پیدا ڪردم و گفتم
_چون خودتم به اندازه ی من مقصری!
_اگه نمیرفتی جبران میڪردم واست.
پوزخند زدم.
_تو به بدترین شڪل ممڪن منو شڪستی. میموندم ڪه چی بشه؟
_تو هم بدترین ڪار ممڪن و باهام ڪردی. میدونی بوی عطر لعنتیت بعضی وقتا چی به سرم میآورد؟
به سمتش برگشتم و گفتم
_دلت تنگ شد برام؟
زل زد بهم و صادقانه گفت
_خیلی.
لبخند محوی زدم و گفتم
_برای همین الان داری انقدر اذیتم میڪنی؟
خواست جواب بده ڪه موبایلش زنگ خورد
نگاهی به صفحه ش انداخت و تند از آشپزخونه بیرون رفت. لحظه ی آخر صداش و شنیدم ڪه گفت
_جاشو پیدا ڪردی؟
به جای خالیش خیره موندم نمیدونم چی شده بود ڪه دیشب حتی حین رابطه هم فڪرش پیش من نبود. حس حسادت بدی به دلم سرازیر شد. حس زنونم میگفت تمام این تلفناش یه ربطی به همون دختر داره.ربطی ڪه حتی نمیخواد من ازش با خبر بشم.
* * * * * *
عرق روی پیشونیم میغلتید اما دست از تلاش نڪشیدم.
باید بلند میشدم، باید از این جهنم دره فرار میڪردم.
بعد از روزها تلاش ڪردن الان فقط می تونستم دستام رو تڪون بدم اون هم مخفیانه…
با فشار خواستم بلند بشم اما دریغ از ڪوچڪترین تڪونی ڪه تنم بخوره.
اشڪامم همراه با عرقای صورتم شد.
توی بد مخمصه ای بودم.
فڪر بلایی ڪه قرار بود سرم بیاد داشت دیوونم میڪرد.
من نمی تونستم تبدیل بشم به یه عروسڪ جنسی… بدون دست. بدون پا… بدون زبون…حتی بدون قلب!
چه طور تونستی امیر؟چه طور می تونی تا این حد ظالم باشی؟
چه طور دلت نمی سوزه؟
در ڪه باز شد صاف دراز ڪشیدم. بدون هیچ حرڪتی…
دوباره همون زن فولاد زره رو گذاشته بودن تا مواظبم باشه.
به زور و با سرنگ غذا توی حلقم میریخت.
دستشو روی پیشونیم گذاشت و گفت
_چرا انقدر عرق ڪردی تو؟بازم ڪه داری زر زر میڪنی.فڪر ڪردی دل ڪی به حالت میسوزه؟همه اینجا دلشون از سنگه خون هم گریه ڪنی رو ڪسی اثر نداره پس خودتو خسته نڪن
با نفرت گفتم
_اینو فهمیدم اما شما هنوز نفهمیدین من ڪیم. به زودی همتون دستگیر میشین. نامردم اگه خودم تا پای چوبه دار همراهیتون نڪنم.
پوزخند زد و گفت
_پلیس آمریڪا نتونسته اینو بگیره تو جوجه ڪه تڪونم نمیتونی بخوری چه غلطی می تونی بڪنی؟
_شوهرم پلیسه. محاله پیداتون نڪنه!
سرش و جلو آورد و گفت
_این خونه رو میبینی؟زیرِ زمین ساخته شده. ڪسی توی این خیابونم ڪه بیاد این خونه رو پیدا نمیڪنه. تازه اگه پاش به این ڪوچه برسه. اینارو میگم ڪه امید بیخود نداشته باشی تازشم…
با بدجنسی نگاهم ڪرد و گفت
_دیگه ڪم ڪم نوبت توعه عروسڪ.
🍁🍁🍁🍁
🆔 @romanman_ir
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
آدمین ی رمان بود ی بار ی پارت ازش گذاشتی اسمش عصیانگر بود چیشد دیگه نمیذاریش؟
نویسنده گفتن قراره بره برا چاپ
چراپارت نمیزارین خوب۳روزشددیگه
ازاده جان منم عاش کره ای ها هستم میمیرم براشون مخصوصا گره bts
اووووو کره ای چیه اخههه
از هیچ قوم و قبیله خاصی خوشوم نمیا
ولی جومونگ😂😂❤❤لامصب یه چیز دیگست
چخبر بود چندتا کامنت گذاشتم😐😑
زهرا جان شما چند سالتون ؟یا بهتره بگم اصل بدید اگه میشه
عزیزم اگه منظورت منم من متولد هفده مهر ۱۳۷۴ هستم بیست و چهار سالمه متاهل و دارای یک پسر هستم. اهل استان لرستان شهر ازنا از دیار اشتران کوه هستم خانومی فوووق العاده مهربون و خون گرم و زود جوش و خلاصه نامبروان 😉. ی زهرا خانوم دیگه ام داریم ک ایشونم متاهلن گویا حالا شاید خودش اصل داد درست نیس من فضولی کنم.
نه منظورم خودت بود ی کوچولو اشنایی داشتم گفتم اصل بدید اشنا شم باهاتون …خوشبختم ابجی گلم😗😊
مرسی عزیزدلم
چصی میگی بابا کل جد و ابادتو توضیح دادی گفت یه اصل فقط😐
ازاده جان چند سالت گلم؟
17 گلم
خوشبختم گلم
پارت بعد کی گذاشته میشه ؟
بچه میخوام بدونم چن نفر از شما از کره ایا خوششون میاد و طرفدار اونا هستن ؟؟؟؟
لطفا از گفتن ناسزا خوداری کنید اگه کسی خوشش نمیاد نگه
من عااااشقشونم چه دختر چه پسر
از هیچ قوم و قبیله خاصی خوشوم نمیا
ولی جومونگ😂😂❤❤لامصب یه چیز دیگست
خخخخخخخخ
اوج
اوخ اون قسمتی که با چشمای بسته تیر را رو به هدف میزنه
من از کرهای ها خوشم میاد ولی از ترک ها بیشتر بازیگر کرهای که دوسش دارم هم سئو کانگ جون هستش😊
من
هم فیلماشون هم موسیقی هاشون
طرفدار گروه بلک پینک و بی تی اسم
ادمین این https سایتتو سبز کردی ؟؟؟؟
https نیست که
پس چیه ؟؟؟
اخه نفسی نمیدونم چرا کامنت های پارت ۶۰برا من نمیاد ؟؟؟
ادمین میشه بگی چرا اینجوری شده ؟؟؟؟
برا من که میاره
بچه ها یه سوال ????
کامنت های پارت های قبلی برا شما هم نمیاد یا فقط برا من اینطوری شده ????
سلام یاسی جونم برا من میاد😊
ادمین لطفا عکس زین مالک و آلپ ناوروز رو بزار خواهششش🤗
واسه منم همینطورشده🤔🤔🤔
سلام00
ادمین میگم رمان تدریس عاشقانه رو باید کجا بخونم؟؟
یعنی کدوم سایت؟؟
فعلا این رمان توسط خود نویسنده داره از اول پارت گذاری میشه تو اینستا هر وقت به پارت ما رسید منم ادامشو میزارم فعلا خیلی مونده تا به ما برسه
این چ عکسیه ک گذاشتی ادمین جااااننن بخدا ترسیدم😐😕😶
ادمین من موندم چرا از bts عکص نمیزاری واقنی موندم
بزار دیگ💔💔😔😢 ازاده جون تو هم بگو بزاره مثه اینکه دوس نداره ادمین حرف منو گوش کنه .*** #_#
ادمین آیدی تلگرامتو بده من واست انقدر عکس از کره ایا و بازیگرای ایرانی و خارجی کلا همرو برات میفرستم تا انقدر اذیت نشی
تازه عکس خودمم میفرستم
تو ایدی بده من نمیتونم
وا مثلا تو عکس میخوای نه من
ناز نکن دیگع
تو میخوای معروف شی نه من
پس ناز نکن
عه تو عکس کم آوردی ن من
لطفا شما ناز نکن
خخخخخخخخخخخخخخخخ خییلی باحالین
ادمین ایدیشو و تلگرام گذاشته بود اگه اجازه داد بهتون میگم
نه نگو
باشه نمیگم /یه جور گفتی نه نگو ها انگار دعوا داری خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
بگوو بگوو
اگه نگی دشمن خدایی
این چ عکسیه ک گذدشتی ادمین جااااااااننن بخدا ترسیدم😐😕😶
ادمین من موندم چرا از bts عکص نمیزاری واقنی موندم
بزار دیگ💔💔😔😢
مگه عکس چشه دختر به این خوشگلی گذاشتم
اخ اخ دل ادمینو برده😂😂
سلیقه ؟؟؟؟
تینا تو هم در جریانی که چن از گروه اکسو داره ازدواج میکنه ؟؟؟؟؟
عزیزم مثلا عکس این پارت عکس منا !!!
یعنی من ترسناکم 😢😢😢😢😢
اگه باز هانا سرش گیج بره و حالش بد شه ارمین رفتارش خیلی بهتر میشه ولی بابا توروخدا این لیلی و تموم کن فیلم هندی شد امیر مرد ارش نبضشو چک کرد باز الان زنده شد. به هر حال ممنون ادمین جون .البته من از تلگرام هم دنبال میکنماااااااااااا
امیر مرده یکی دیگس
سلام
یه سوال بخش ثبت نام دوباره راه اندازی شد؟؟؟
من نام کاربری و رمزم یادم رفته میشخهم دوباره ثبت نام کنم؟
اگه به مشکل خوردی اجباری نیست ثبت نام
باشه
مرسی
ولی دوست داشتم ثبت نام کنم
یعنی نویسنده بگم چی بهت بااین لولیتارفتم دیدم ببینم چی بودخداشاهده یه هفته مستراحم جرات ندارم برم عکساشون عقیلللللللللللیییییی
چرا اینقد کمم میزارینن😐
پس حداقل روزی یه پارت بزارین
اینجوری دیگ رمانتون خیلی کسل کننده میشه😐
درضمن مگ هر سه روز یه بار پارت نباید بزارین؟ پس چرا الان بعده چهار روز پارت گذاشتین😐
ادمین رمان ترمیم رو نمیذاری
در اصل هفته ایی یه پارت میذارین با ده دوازده تا خط😐😐😐😐😐😐😐😐😐😑
سلام ادمین من دارم یه رمان مینویسم دیدم خیلی سایتت منظمه گفتم اگه میشه شرایطت برای رمان گذاشتنو بگی شاید اینجا گذاشتم
اگه رمانت کامله میتونم بزارم تو سایت رمان ناقص نه شرمنده
چقدر رمان خونوک شده 😐
خونوک یعنی چی؟؟؟
آرام فکر کنم یعنی بی معنا و پوچ …
درسته بهار ؟؟؟
یعنی از نویسنده ها یی که رمانشون کامله نوشته منتشر میکنی؟بعد برای ما ناقص میزاری؟؟
اینای که میزارم تو سایت نویسنده های معروفی هستن
اونایی که میان میگن منم رمان مینویسم 50 تا پارت میدن بعد حوصلشون سر میره ول میکنن میرن بعد من میمونم اعتراض کاربرا
برا همین از نویسنده ناشناس کامل میخوام
ممنون از پارت گذاریتون ادمین…
آزاده جون ی سوال
عکس توئه؟؟؟
اره خود خود لامصبشه …..
میبینی چه چشایی داره ورپریده…
دماغشم که دیگه نگو و نپرس …
واییی لباش 🤪
خخخخخخخخخ
ن بابا دارم شوخی میکنم