رمان تارگت پارت 254 - رمان دونی

 

 

 

با حرف شعبانی سرگرد خودکارش و برداشت و مشغول نوشتن شد:

– پس بمونید تا از همون راهی که گفتم قضیه مشخص بشه..

– یعنی.. یعنی من تا چند روز دیگه باید تو بازداشتگاه بمونم؟

سرگرد سرش و بلند کرد و خیره شد تو صورت خیس از اشک من که مسلماً هیچ رنگی توش به چشم نمی اومد. انگار یه کم احساس دلسوزی کرد که لب زد:

– اگه رضایت اون آقا رو بتونی بگیری.. می فرستمت بری تا وقتی تو مرحله بعدی بهت احتیاج باشه.

سرم و با درموندگی به سمت شعبانی برگردوندم که پوزخندی زد و روش و برگردوند تا بهم بفهمونه به همین خیال باش!

دوباره به سرگرد خیره شدم که اونم سری به تاسف تکون داد و گفت:

– چاره ای نیست.. باید یه تضمینی باشه که بتونیم آزادت کنیم و مطمئن باشیم که برمی گردی.

آب دهنم و قورت دادم و با اینکه امید نداشتم این راه حل جواب بده لب زدم:

– یعنی.. یعنی اگه.. یکی برام سند بذاره.. می تونم برم؟

– سند گرفتن که کار ما نیست.. باید بری دادسرا تا اونا برات وثیقه تعیین کنن.. که اونم حداقل یه نصف روز طول می کشه. یعنی باز باید شب و اینجا تو بازداشتگاه بمونی..

– پس من چه خاکی تو سرم بریزم؟

گفتم و دستم و محکم به دهنم چسبوندم تا صدای گریه پر از درموندگیم بلندتر از این نشه.. شدت بیچارگیم انقدر زیاد بود که با وجود بی گناه بودن.. حاضر بودم همین الآن به پای شعبانی بیفتم و التماسش کنم که بذاره برم..

ولی می دونستم فایده ای نداره چون با توجه به حرفایی که زد.. آخرین امیدش این بود که از طریق من به زنش برسه و به همین راحتی نمی خواست من و از دست بده و قسم خوردن و التماس کردن.. تاثیری توش نداشت.

انگار دیگه باید تو یه نقطه قید این آبرویی که انقدر برای حفظش تلاش کردم و می زدم تا اینکه سرگرد با صدای آرومی که سعی داشت فقط به گوش من برسه پرسید:

– کسی و داری بتونه همین الآن برات سند بیاره؟

درجا گریه ام قطع شد و با امید زل زدم بهش که گفت:

– چون حس می کنم بی گناهی.. اگه سند بیاری استثنائاً قبول می کنم و مراحل اداری و ثبت تو دادسرا رو خودم انجام می دم و با ضمانت من آزاد می شی.. تا وقتی که بی گناهیت ثابت بشه. در غیر این صورت دیگه کاری از دست من برنمیاد.. تا همین الآنم خیلی خارج از وظیفه عمل کردم.

 

 

 

 

 

 

آب دهنم و قوت دادم و دستم و روی قفسه سینه ام گذاشتم که چیزی به خورد شدن استخونش از فشاری که قلبم داشت بهش وارد می کرد نمونده بود.

حالا که یه راه جلوی پام بود تا از موندن تو بازداشتگاهی که می دونستم حتی طاقت نیم ساعت تحمل کردنش و ندارم نجات پیدا کنم.. نمی دونستم باید از کی کمک بگیرم.

کی و داشتم که برام سند بذاره؟ امید اول و آخرم آفرین بود که اونم با خانواده اش سنندج بودن و اگه همین الآنم می خواست راه بیفته تا بهم برسه.. بازم من باید شب و اینجا سر می کردم.

هنوز به گزینه بعدی که ذهنم مدام داشت پسش می زد فکر نکرده بودم که سرگرد با نگاهی به ساعت گفت:

– اگه کسی و داری.. سریع زنگ بزن. بگو تا یه ساعت دیگه خودش و برسونه.. وگرنه که می مونه واسه فردا.

دیگه وقت فکر کردن به اینکه کارم درسته یا غلط وجود نداشت.. باید قبول می کردم تنها گزینه باقی مونده میرانی بود که پنج روز هیچ خبری ازش نداشتم.

یه جورایی غیر عقلانی محسوب می شد زنگ زدنم به آدمی که همین الآنم من و سر بردن آبروم کم تهدید نکرده بود و حالا خودمم داشتم یه آتوی دیگه دستش می دادم.

ولی.. ولی بعضی وقتا.. در کنار نقشه های خونه خراب کن خودش.. به دادم هم رسیده بود.. مثل قضیه استاد تقوی که با کمک میران حل شد.

هرچند که بعد از جریان اون شب و فرار کردن من اونم وقتی وسط یه دعوای خیابونی بود و قاعدتاً باید می رفتم جلو و کمکش می کردم.. دیگه بعید می دونستم کاری برام بکنه.

یعنی اگه زنگ می زدم جواب می داد؟ یعنی اگه جواب می داد و صدای من و پشت خط می شنید قطع نمی کرد؟ یعنی اگه قطع نمی کرد و می ذاشت حرف بزنم.. به حرفام اهمیت می داد؟

یا.. یا می خواست ضربه ای که مطمئنم تو این پنج روز به چه جوری زدنش فکر می کرده رو.. همین امشب روم پیاده کنه؟

انگار خدا هم با میران هم دست شده بود.. موقعیت و جوری برای من بدبخت شدن فراهم می کرد که دست اون برای انجام هرکاری باز باشه و این وسط.. بازم تنها کسی که احساس بدبختی و تنهایی می کرد.. من بودم.

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی

  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و تالش میکند تا همه چیز را به روال عادی برگرداند

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار

  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی ژنتیک دانشگاه تهران رو می‌دزده تا مشکلش رو حل کنه…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
1 سال قبل

این پارت در کمال مسخرگی نوشته شده 😐 اصلا از نظر قانونی نمی تونع اون مرده بدون مدرک محکمه پسند درین و تو بازداشتگاه نگه داره این در حد یه اتهامه اتفاقا اون مرده باید ثابت کنه درین گناه کاره نه درین ثابن کنه بی گناهه:/اگ اینجوری بود یکی راه می افتاد چپ و راست از اینو اون با ی اتهام مسخره شکایت می کرد طرف دو روز تو بازداشتگاه بود:/

رضا
رضا
1 سال قبل

یعنی آدم رو ب گ*وه خوردن میندازه این نویسنده هااخه ب اینم میگن پارت،هنوز شروع نکرده تموم میشه،بابا لامصب این چ کاریه اخه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط رضا
ماه
ماه
1 سال قبل

حداقل ی خط از فکر درین ک تو سرش میچرخه بنویس ن نصف پارت

یکتا
یکتا
1 سال قبل

…نویسنده عزیزم حالا که سخته برات بیشتر بنویسی حداقل از این حرف هایی که تو مغز درین میگذره کم کن .بابا دیگه زیاد داری به افکار شون پر و بال میدی به نظرم ..

Kimia
Kimia
1 سال قبل

حد اقل 4خط بنویسین دیگه 😐🤦🏻‍♀️

Goli
Goli
1 سال قبل

حالا یک ماهم طول میکشه تا از اداره پلیس بیاد بیرون

Ftm
Ftm
1 سال قبل

چه بد جایی پارت تموم شد😐😑

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x