رمان تارگت پارت 365 - رمان دونی

 

 

 

 

– اون وقت من چرا باید به استادی که خودش قرار بود عامل گند زده شدن به زندگیم و عقب افتادنم از درس باشه اعتماد کنم؟

گفتم و بلافاصله پشیمون شدم.. به هر حال قصدش کمک بود و من دوست نداشتم زیاد بی چشم و رو به نظر بیام.. ولی بازم نشون داد که امروز کاملاً از دنده راست بلند شده و هیچی قرار نیست عصبانیش کنه.. البته به جز اقدام من برای گند زدن به زندگیم..

– مجبوری اعتماد کنی.. چون الآن دیگه استاد جهانگیری هم رفته و تو در هر صورت نمی تونی درست و حذف کنی.. تو اتاقش که بودم گفت ساعت هشت یه جلسه مهم داره!

چشمام و محکم بستم و همونطور که آرنجم و به میز سنگی شطرنج تکیه می دادم سرم و محکم با دستام نگه داشتم که پرسید:

– استاد این درستون خداوردیه یا کاشمری؟

دیگه چاره ای برام نمونده بود جز اعتماد کردن بهش و حالا که قرار بود امتحان بدم دیگه نباید وقتم و با اعصاب خوردی تلف می کردم..

– کاشمری!

– خب خوبه.. اون زیاد امتحاناش و سخت نمی گیره.. فقط تهش یه سوال ده نمره ای داره که باید سرش حواست و خیلی جمع کنی.. ولی اگه ده نمره دیگه رو کامل بگیری دیگه خیالت از مشروط نشدن راحته.

با اطلاعاتی که بهم داد و مطمئناً دانشجوهای دیگه ازش بی نصیب موندن توجهم بهش جلب شد و چهارچشمی بهش زل زدم که پرسید:

– براتون مشخص کرده از کدوم فصل ها سوال می ده؟

– چون نخوندم یادم نیست.. ولی صفحه اول کتاب نوشتم.

قبل از این که بخواد صفحه اول و باز کنه گفت:

– اون موقع که من دانشجوش بودم از فصل چهار و پنج و هفت سوال داده بود..

صفحه اول و که باز کرد با چشمای گرد شده زل زدم به اعداد «چهار و پنج و هفت» که خودم نوشته بودمش و الآن یادم نبود..

ولی آدمی که چهار پنج سال پیش این درس و پاس کرده بود و این وسط هم سابقه شیش ماه تو کما موندن و داشت حافظه اش از من بهتر کار می کرد.

 

 

 

 

 

 

با لبخند یه وری سرش و بلند کرد و نگاهش و به صورتم دوخت..

– دیدی گفتم؟!

بی اختیار به لبخندش خیره شدم.. نمی دونم بازم حافظه ام یاری نمی کرد.. یا جدی جدی داشتم برای اولین بار لبخندش و می دیدم.

ولی مطمئنم که سر کلاس هم یه استاد جدی بود و کم می خندید که حالا این لبخند انقدر برام عجیب و در عین حال.. جذابه.

نگاهم و سریع گرفتم که اونم دوباره به کتاب خیره شد و گفت:

– اصولاً اساتید.. قابل پیش بینی ترین موجودات زمینن. به خصوص استادای بی حوصله ای مثل کاشمری که سال های آخر تدریسشونه و حوصله ندارن برای هر ترم یه سوال جدا طراحی کنن..

– یعنی.. یعنی انقدر خوب همه چیز و از زمان دانشجویی یادتونه؟

– انقدر یادمه که می تونم بگم از هر فصل چه سوالایی تو امتحان میاد!

– خب بگید بهم!

دوباره لبخندی به این اشتیاق یهو متبلور شده وجودم زد و کتاب و به سمتم هل داد..

– قبلش یه کم این فصل ها رو بخون.. در حد مرور کردن.. بذار ذهنت آماده بشه. اگه فقط سوالا رو بگم و تو همونا رو حفظ کنی.. سر امتحان همه اش می پره.. ولی این جوری راحت تر می تونی جواب ها رو برای خودت تجزیه و تحلیل کنی و با روش هایی که من بهت یاد می دم.. توی ذهنت نگهشون داری. روش هامم ردخور نداره.. نگران نباش. این امتحانت و که دادی.. خودت می فهمی آدم قابل اعتمادی ام.. حتی اگه یه زمانی تصمیم داشتم عاملی بشم برای گند زدن به زندگیت!

لبم و به دندون گرفتم و با شرمندگی کتاب و به سمت خودم سر دادم که از جاش بلند شد و پرسید:

– سردت نیست؟

– یه کم!

– می خوای بریم تو ماشین بشینی؟

– نه.. همین جا خوبه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکبار نگاهم کن pdf از baran_amad

  خلاصه رمان : جلد اول     در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه … پایان خوش.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیتاریست شرور به صورت pdf کامل از ماه پنهان و هانیه ثقفی نیا

    خلاصه رمان :   داستان درباره دختری به اسم فرنوشه که شب عروسیش، بی رحمانه مورد تجاوز گیتاریست شیطان پرستی قرار میگیره و خانوادش اونو از خودشون میرونن. درنهایت فرنوش مجبور میشه به عقد اون مرد مرموز دربیاد ولی با آشکار شدن رازهای زیادی به اجبار پا به دنیایی میذاره که به سختی ازش فرار کرده بوده و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان

      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

Ghazal
Ghazal
1 سال قبل

بله دیگه میران بدبخت ناقص شده افتاده اون سر دنیا که درین خانوم به لاس زدنش با خواستگارش برسه و اینکه لبخند علی عسگری براش جذاب باشه😏

علوی
علوی
1 سال قبل

دو حالت داره:
یا این آدم ندیده بی موقع باز عاشق می‌شه، وقتی میران برگشت برای این علی‌عسکری بدبخت شر درست می‌کنه.
یا براش می‌شه درس عبرت، می‌فهمه می‌شه بخشید و خوب بود و … و میره سراغ میران و به خیر و خوشی تموم می‌شه.
امکان اینکه میران بکشه کنار و به خیال دختره خودکشی کنه و از ناقص بودن متنفر باشه و … اصلاً نیست. تا زمانی که درینی هست، اگه نصف تن میران هم عملی و مصنوعی بشه، نصفه دیگه‌اش لاشه‌اش رو دنبال درین می‌کشونه. چون بود و نبود خودش رو تو وجود و بودن درین تعریف کرده.

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل
پاسخ به  علوی

دقیقا
همینطوره که میگی ولی نمیدونم چرا یه حس مزخرفی میگه درین با ای یارو ازدواج میکنه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط 𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x