×××××

در حالی که یه پام و تند تند رو زمین تکون می دادم.. با کلافگی به گوشیم زل زدم تا بالاخره زنگ خورد و اسم سیامک روش افتاد و من سریع جواب دادم:

– الو؟ کجایی پس تو؟

– شرمنده آقا.. گوشیم خاموش شده بود.. می خواستم بیام شرکت ولی دیدم خونه امون نزدیک تره.. دیگه تا برم خونه و شارژرم و بردارم طول کشید..

– پووووف.. خیله خب! چی شد؟

– هیچی.. انجام شد.. همون جوری که گفتید تحویلش دادم.

– شک نکرد؟ چیزی نپرسید؟

– چرا ولی.. پیچوندمش.. دیگه بعدشم سریع گازش و گرفتم رفتم..

خواستم بگم خودت دیدی که سبد گل و با خودش برد توی خونه.. چون فکر می کردم همون لحظه می فهمه از طرف منه و می ذارتش دم در..

ولی دیگه این و نپرسیدم تا بیشتر از این پیش چشم کارمندم حقیر و کوچیک نشم.. فقط گفتم:

– باشه.. کارای بانکی رو انجام دادی؟

– تازه رسیدم بانک! بعدش میام شرکت!

– اوکی می بینمت!

تماس و که قطع کردم از جام بلند شدم و رفتم پشت پنجره اتاق که به کوچه فرعی ساختمون شرکت دید داشت و زل زدم به هوای دود گرفته بیرون..

اون زمانی که داشتم این روزا رو برای خودم به تصویر می کشیدم و براش برنامه ریزی می کردم.. نقطه عطف برنامه هام.. روز تولد درین بود.. خیال داشتم که تا قبلش همه موانع رو از سر راه رابطه امون بردارم و هرچیزی که باید می فهمیدم و بفهمم.. تا روز تولدش بتونم خواسته ام و با اعتماد به نفس به زبون بیارم و بعد از این که کادوش و بهش دادم.. ازش بخوام یه بار دیگه بهم فرصت بده تا این دفعه خود واقعیم و بهش بشناسونم.

ولی هیچی طبق تصوراتم پیش نرفت.. یه کم زیادی تعلل کردم و هفته پیش هم با دیدن اون مرتیکه.. همه چیز به کل به هم ریخت و ناچار شدم که هدیه تولدش و.. این جوری به دستش برسونم.. جوری که از هیچ طریقی نتونه مطمئن بشه که کار من بوده!

 

 

 

 

 

رو همین حساب باید یه کم زودتر دست به کار می شدم و از توی سایه بیرون می اومدم.. تا حداقل به درین بفهمونم که قرار نیست فکر من و از سرش بیرون کنه.. تا بفهمه همه حرفایی که اون روز توی خونه اش بهش زدم.. بلوف بود تا فقط آرامشش و بهش برگردونم و حس واقعیش و پیدا کنم و خودم و بهش بشناسونم!

قدم اولم هم.. همین سبد گلی بود که تمام سعی ام و کردم تا شبیه قبلی باشه.. شاید این جوری درین بفهمه که همه احساساتی که اون زمان بهش داشتم.. دروغ نبوده و بعضی وقتا خودمم کلافه می شدم از این که سرم تا این حد پیش قلب و احساسم خم شده!

با حلقه شدن دستی از پشت دور بدنم و چسبیدن صورتش به کتفم.. خودم و از دنیایی که توش غرق شده بودم بیرون کشیدم و با لبخند غمگینی که رو لبم نشست مشغول نوازش دستش که روی شکمم بود شدم.

انقدر حواسم پرت دغدغه های خودم بود که به کل حضور لی لی رو تو شرکت فراموش کردم.. برای این که متوجه اوج اضطراب و انتظارم برای تماس سیامک نشه.. فرستادمش تا بره یه دوری توی شرکت بزنه و قبل از اومدن کارمندا گوشه و کنارش و نگاه کنه و حالا.. این شکلی می خواست بهم بفهمونه که زیادی نسبت بهش بی توجهی کردم.

به خاطر همین.. دستش و بلند کردم و بوسیدمش.. تا تو همین اولین روزای اومدنش.. بابت رفتارم ازم دلخور نشه و خودش.. کم کم به این شرایط عادت کنه.

بلافاصله با بوسه ای که روی شونه ام نشوند جوابم و داد و بعد چونه اش و به جای بوسه اش تکیه داد و همون طور که نفس های گرمش به پوست گردنم می خورد گفت:

– چرا انقدر فکر می کنی؟

دلم مثل همیشه ضعف رفت برای فارسی حرف زدن و لهجه با نمکش.. البته که تو این یه سال و در اثر معاشرت بیشتر با من و مهناز.. خیلی پیشرفت کرده بود.. ولی هنوز جای کار داشت.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۲ / ۵. شمارش آرا ۵

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی

  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان خواهرش نقش پزشکی رو بازی کنه که از خارج از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ارتعاش pdf از مرضیه اخوان نژاد

    خلاصه رمان :     روزی شهراد از یه جاده سخت و صعب العبور گذر میکرده که دختری و گوشه جاده و زخمی میبینه.! در حالیکه گروهی در حال تیراندازی بودن. و اون دختر از مهلکه نجات میده.   آیسان دارای گذشته ای عجیب و تلخ است و حالا با برخورد با شهراد و …      

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nazila
Nazila
1 سال قبل

هعیییی

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

پارت امروز کو؟

⁦ʕ´• ᴥ•̥`ʔ⁩
⁦ʕ´• ᴥ•̥`ʔ⁩
1 سال قبل

فاطیی امروز نه گردابو دادی نه تارگتت
چیشدی؟
حالت خوبه؟

ماهی
ماهی
1 سال قبل

خواهر گمشده اش نمیتونه باشه! چون از اون جایی که چهار ساله با هم در ارتباط هستند و میران چهار سال باشه خواهرش رو پیدا کرده باشه دیگه دلیلی برا انتقام نمی‌بینه!

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  ماهی
1 سال قبل

این که گفته یه ساله باهم ارتباط دارن
۴سال از کجا اومد🤔؟

Eli
Eli
1 سال قبل

اسم لی لی رو قبلنم شنیده بودم ولی بازم یادم نیس کی بود😑💔

علوی
علوی
1 سال قبل

کاش از پنجره رفتن درین رو ببینه بفهمه چه بلایی سرش اومده

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

امیدوارم…

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

خدا کنه🙏

دیانا
دیانا
1 سال قبل

تو چند پارت قبل مهناز گفت که از خارج داره میاد مثل این که روز ای سخت پیش میران بوده تاخوب شه

camellia
camellia
1 سال قبل

اونوقت لی لی کیه🤔

Nazila
Nazila
1 سال قبل

میران جون
ریدی
بدم ریدی
آبم قطعه

Fatemeh
Fatemeh
1 سال قبل

حدس میزدم خواهر گمشدش رو پیدا کرده باشه!!

دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x