رمان تاوان پارت 38 - رمان دونی

 

 

**

 

دکتر بعد از معاینه گفت از اونجایی که جای کوفتگی رو بدنش نداره ماشین اصلا بهش نخورده و خودش از حال رفته

 

تعجبی ام نداشت با اون همه گریه زاری غش و ضعف کنه

 

جلوی پنجره ی اتاقی که براش گرفته بودم داشتم محوطه و آدما رو نگاه میکردم

 

حالم از اون حس به هم میخورد

 

حس پوچی که وقتی تو خیابون بی هوش دیدمش تو وجودم اومد

 

ولی بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که من یه آدمم ،وجدان دارم برعکس اون

 

بایدم برام مهم باشه….چون من باعث اون حالش شده بودم

 

راننده رو فرستادم رفت و من هنوزم اینجام…..نمیدونم تا کی…..شاید تا وقتی به هوش بیاد و برسونمش

ولی مگه خونه ی دوستشو بلده؟تا حالا نیومده بود بیرون

 

صدای زنگ خفیف گوشی اومد

 

مطمئنا برای اون بود

 

رفتم سمت ساکتش

 

زیب بزرگش و بازکردم و…..با اولین چیزی که دیدم……ماتم برد

 

همون جوجه ی آبی پسرش بود که خودم براش خریده بودم؟!

 

باورم نمیشد هنوز داشته باشتش؟

کهنه شده ولی هنوزم سالمِ

 

صدای گوشیش دوباره بلند شد

و حواسمو برگردوندم بهش

 

 

 

#تاوان

#پارت۱۸۰

 

 

کی خبر داره آزاد شده که یه بند داره زنگ میزنه

اصلا کی رو داره؟؟

 

داشتم میگشتم…..

 

_پس کجاس؟

 

بالاخره جا زیب کناری پیداش کردم

یه پوزخند

گوشی ای بود که خودم براش خریده بودم

 

شماره ناشناس بود

منکه نمیتونم جواب بدم

 

انقدر دستم موند تا قطع شد و من خیره به صفحه ی گوشی…..

 

عکس پس زمینه ش…….روزعقدمون

 

خوب یادمه…..همون وقتی که برای اولین بار اجازه داد دستشو بگیرم و………بغلش کنم

 

منم باید خوب نقش بازی میکردم

دستمو حلقه کردم دور کمرش و پیشونیش و بوسیدم

مثلا بگم خیلی عاشقم

 

اون لحظه هیچ وقت یادم نمیره

ذوق همراه با خجالتی که ازم میکشید

از اولین مرد زندگیش

 

فربدم با همون ژست ازمون عکس گرفت

 

اگه نمیدونستم این دختر باهام چیکار کرده فکر میکردم خدا داره ازم انتقام میگیره….چون خاطراتی که تمام زورم و زدم پاکشون کنم مدام تو مغزم زنده میشن

 

حتما وقت نکرد وگرنه اولین کاری که بعد از روشن کردن گوشیش میکرد پاک کردن این عکس بود…..

 

دوباره گوشیش زنگ خورد و من به ناچار رفتم بیرون اتاق و سمت ایستگاه پرستاری

 

 

 

#تاوان

#پارت۱۸۱

 

 

به یکی از اونا گفتم خودش جواب بده و بگه اینجاست

 

گفتم من شوهرشم و با خانواده ش مشکل دارم که نمیتونم جواب بدم

 

مجبور بودم وگرنه اینجا گیر میکردیم تا بخوان یکی رو پیدا کنن برای نسبت داشتنش

 

باهاش حرف زد

وضعیتشو گفت و اسم بیمارستان و داد

 

وقتی قطع کرد با یه کنجکاوی بی مورد پرسیدم

 

_ببخشید کی بود؟؟

 

تعجبشو که دیدم خواستم سوالمو توجیح کنم

 

_آخه شاید خواهرش باشه که به خاطره من با یه شماره ی ناشناس بهش زنگ زده…..

 

چپ بهم نگاه کرد

الان فکر میکنه من چه جور مردی ام که زنش ازش اینطور میترسه

 

هر چند اگه بدونه چقدر به خونش تشنه م دیگه اینطوری نگام نمیکنه

 

_نه گفت دوستشِ…..تا نیم ساعت دیگه ام میاد

 

برام مهم نیست….سرمو تکون دادم

 

حتما همون دخترس

خوبه تازه یادش افتاده ولش کرده

 

منم دیگه اینجا کاری نداشتم

 

کارای ترخیصشو کردم و رفتم بیرون

 

میخواستم برم ولی……….بزار اون بیاد بعد…..

 

ده دقیقه ای گذشت تا صدای بلند یه نفر جلوی بیمارستان نگاهمو برد اون سمت

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 146

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یلدای بی پایان pdf از زکیه اکبری

  خلاصه رمان :       یلدا درست در شب عروسی اش متوجه خیلی چیزها می شود و با حادثه ای رو به رو می شود که خنجر می شود در قلبش. در این میان شاید عشق معجزه کند و او باز شخصیت گمشده اش را بیابد … پایان غیرقابل تصور !..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هکمن
رمان هکمن

دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق سمیر می شه غافل از اینکه سمیر… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
3 روز قبل

میشه اون فرد غزل باشه؟

raha
raha
3 روز قبل

باورم نمیشه!
مرتیکه تو وجدان داری؟ نه تو وجدان داری؟
خاک بر سرت که فک میکنی وجدان داری
اگه وجدان مالِ توعه گُه تو اون وجدان
بیچاره مهسا بیچاره بچش🤐🥺

آخرین ویرایش 3 روز قبل توسط rahaa Abedi
دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x