رمان حورا پارت 169 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

نفس عمیقی کشیدم و به نگاه پر از تاسفش خیره شدم، غمگین بودم و راحت این را فهمید که توبیخم نکرد:

 

_ اما مدتیه فهمیدم که لاله هم از قباد باردار نیست و درواقع، بهش خیانت کرده…بچه مال یکی دیگه‌س و میخواد بندازتش به قباد، منم اینو نمیخوام…

 

سری به طرفین تکان دادم، خشم در صدایم پیچید:

_ اینکه بشینم و خوشحالی لاله و لاپوشونی‌هاشو ببینم رو نمیخوام، زندگیمو خراب کردن، نمیخوام خوشی ببینن!

 

آهی کشید و به میز خیره شد، انگار داشت فکر میکرد:

_ چون از قباد نیست، گفتم شاید…شاید واقعا قباد مشکل داره، اینجوری اگه برگه‌ی آزمایش رو بهش نشون بدم بفهمه، اما وقتی گفتین ازمایش رو گرفته خودش…

 

_ ادمی هست که بفهمه بهش خیانت کردن و ساکت بمونه؟

 

سری به طرفین تکان دادم:

_ نه، کافیه پشت گوشش کاری انجام بدیم تا حسابی قاطی کنه!

 

سری تکان داد:

_ ممکنه کس دیگه‌ای واسه ازمایش رفته باشه، یا حتی خودش گرفته و بدون نگاه کردنش پرتش کرده باشه!

 

کمی به جلو خم شدم:

_ یعنی میگید مشکل از قباده؟

 

از پشت عینکش که روی نوک بینی‌اش بود نگاهی نثارم کرد:

_ نه…یعنی مشکل داره، اما نه اونقدر که نشه باردار شد ولی…اینکه سریع با ازدواج دومش سریع دختره باردار شده هم غیرممکنه، ضعف اسپر‌م‌هاشون با دارو قابل باروریه، البته…چیزی که من دیدم، امکانش هم هست شانس بهش رو کنه و باردار شه اما نه با هرکسی…فقط با تخمک‌های شناخته شده‌ش، علم پزشکی هیچ چیز مطمئن و صد در صدی نداره!

 

تخمک شناخته شده را به من میگفت، پس چرا طی سه سال تلاش نمیشدم…

_ من کیست داشتم!

 

گیج نگاهم کرد، به ارامی توضیح دادم:

_ کیست داشتم، یکی دو ماهی میشه که اورژانسی جراحیم کردن، حالم خیلی بد بود… ظاهرا یهو شدت گرفته بود اما دکترش گفت که یه سال و نیم میشه که دارمش و و نفهمیدم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 256

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای شهر و حالا طلوع مونده و راهی که سراشیبیش تنده.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مارتینگل

    خلاصه رمان:         من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی لخت و عور سعی داشتم حرف بزرگترهارو گوش کنم تا شوهرم رو تو تخت رام خودم کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام مدت داشت منو از دوربین‌های تعبیه شده تو خونه، دید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زروان pdf از م _ مطلق

  خلاصه رمان:     نازگل دختر زحمت کشی ای که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خطاکار

    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیتهای طلا ممکن نیست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
روا
روا
10 ماه قبل

یکم طولانی تر باشه بد نیستااا

یک خواننده
یک خواننده
10 ماه قبل

واقعا متاسفم واسه نویسنده یعنی چی اینکارا اصلا به مخاطب زره ای اهمیت نمیده فقط رمان داره در محور گفت و گو میچرخه اصلا هم به نظرات خواننده ها احترام نمیزاره و فقط جهت سرگرمی روزی دو یا سه تا خط مینویسه حتی بحث رمان از نظر من از دست خود نویسنده هم خارج شده و داره همینطور ی بحثو کش میده

هعی
هعی
10 ماه قبل

خب از این پارت همه چیز مشخص شد… حورا از قباد حامله میشه یا شایدم شده..لاله رفته جواب ازمایشو گرفته… حورام یهو زرت میبنه حاملس با بچه فرار میکنه.. قبادم‌پیشمونو نالان میوفته دنبال حورا..
حورام خر میشه اخرش به خوبی و خوشی باهم زندگی میکنن

Prny
Prny
10 ماه قبل

اصلا همین پارت هم نداده بودی بهتر بود چیز خاصی نداشت

حانی
حانی
10 ماه قبل

یکم ارزش قائل شدن برای خواننده های رمانت بد نیست…

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x