با هیجان کنارش می نشیند
– چی برام خریدی؟
سوفی حین آنکه یکی از پاکت های خریدش را برمیداشت می گوید
– نشین باید بری بپوشیش!
دوتا مایو گرفتم مانلی نمیدونی چقدر خوشگلن …
ست گرفتم،
واسه پس فردا که میریم شنا!
فکر کن این تیپی میشد بری لب ساحل چه کشته مرده هایی میدادیم …
دوست داشت به سوفی از پریودی که فردا سر و کله اش پیدا میشد بگوید اما ترجیح میداد در این لحظه ذوق او را کور نکند
سوفی که آن مایوی دو تیکه فیروزه ای رنگ را نشانش میدهد
خود نیز عاشق آن میشود
– بیا برو پوشش ببینم
– الآن؟
اخمهای سوفی درهم می رود
– واسه همین اومدم اینجا که بپوشی ببینم …
بدو میخوام ببینم چه شکلی میشی
به ناچار رضایت میدهد
– خیله خب
از جا بلند شد اما کاش پیش از آنکه سمت اتاقش می رفت ، اتاق هاکان را هم چک میکرد!
یا حداقل حواسش به آن کفش های مردانه دم در بود …
نمیدانست که هاکان نیمه های شب گذشته از سفرش به خانه برگشته بود!
#پارت_صدوشصتویک
لباس هایش را از تن درمی آورد و حین پوشیدن مایوی سفارشی سوفی است که صدای بلند او را میشنود
– ترجیحا اون فرفری هارو هم بریز دورت مانلی!
میخوام حسابی خواهر شوهرتو دیوونه خودت کنی …
صدای بلند سوفی در خانه پیچیده بود
انقدر که مجال خواب به هاکانی که دم صبح پلک روی هم گذاشته بود نمیداد …
کلافه و عصبی چشم باز میکند .
از تخت پایین می آید
نمی فهمید
این وقت روز سوفی اینجا چه میخواست؟
اصلا آمده بود این سر و صدایش دیگر چه بود؟
مانلی از اتاق بیرون آمده بود …
صدای سوت زدن سوفی می آمد
– چقدر خوشگلی بیشرف ، دلم رفت برات بخدا…
اصلا منم جای هاکان بده یه فشار بدیم ..!
همزمان با این حرف سوفی این هاکان است که در اتاق را باز میکند و با قیافه ای درهم رفته و عصبی بیرون می آید
#پارت_صدوشصتودو
هنوز دهان برای توبیخ آن دو باز نکرده است که چشمش به مانلی و آن سر و شکلش می افتد .
آنچه میدید باور نکردنی بود
از دیدن دخترک خوش هیکل روبه رویش ،
لال شده بود
حیران مانده بود و مردمک های نگاهش روی دخترک و آن نیم وجب پارچه ای که تن و بدن بی نقصش را به رخ میکشید خشک شده بود .
تا به حال اینگونه ندیده بودش،
لباس هایش درخانه نهایتا تاپ و شلواری گشاد بود!
حتی لباس عروسش هم پوشیده بود
فکر میکرد حتما بدنش عیب یا نقصی دارد که آنقدر در پوشش لباسهایش دقت به خرج میدهد اما حالا …
خود شاهد بود که پوست سفیدش حتی یک خال نداشت و برجستگی های تنش زیباتر از آن بود که او بخواهد از شرم زشت بودن تنش را بپوشاند!
تکان نمیخورد …
در آن لحظه حتی نفس هم نمیکشید!
اوضاع مانلی از او بدتر بود .
به قدری شوکه شده بود که حتی قدرت تکان خوردن نداشت ..
این میان اما سوفی بود که با هیجان رو به هاکان میپرسد
– اِ داداش تو کی اومدی؟ مگه قرار نبود فردا شب بیای؟
هاکان انگار حتی صدای او را نمی شنید
منظره پیش رویش ،
آن خرمن بلند و مواج سیاه رنگش که تضاد چشم گیری با پوست مهتابی تنش داشت هوش و حواسی برایش نگذاشته بود …
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 205
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
حاظرم قسم بخورم سوفی از عمد اینجوری کرده احتمالا میدونه همه چی رو و اینجوری میخواد چشم هاکان و باز کنه و عاشق مانلی بشه
دقیقا حرف دلمو زدی هم اسم خوشکلم .آفرین به سوفی با اون هوش و سیاستش .موافق نیستی 🥺☺️؟
اگه عشق با لخت شدن جوانه میزند که همه لخت شویم😐
اگه سارا رو دوست داره چرا قفل شده؟ی هول بدبخت که بجای مغزش از پایین شکمش اطاعت میکنه پارتنر اصلی این رمان اگه قراره هاکان باشه من نمیخونمش دیگه
مرتیکه سست عنصر هول همونجا زنگ بزن سارا با دوتاشون تریسام بزن اجیتم بیار فیلم بگیره واسه تنهاییات بیشرف چقدر بده که نویسنده های رمان نود و نه درصد دخترن و شخصیتایی ک میسازن و عادی سازی میکنن مردای هوس بازن فقط
به سارای بیچاره حق میدم ک چشمش پیش اینه میدونه چقدر سسته عصبی شدم اصن
هیچی با هیچی نمیخونه چرا خواهرش اینجوریه؟اصن چرا تو اتاق عوض نکردن؟
سوفی از سیاستشه .قضیه سارا رو فهمیده داره از عمد با برادرش اینجوری میکنه.هی چی بگم خواهر از دست این هاکان مرتیکه عقلش تو شورتشه هول خان .
میبینم دهنت بازمونده هاکان خان
حقته خو
لیاقتشو نداری
پس گفته بود عاشق سارا هست درست یادمه ؟
به نظر میرسه فقط سست عنصر و هول هست
به نظرم میخواد دو تا زن رو با هم داشته باشه به نوعی ترویج چند همسری
مرتیکه سست عنصر
فقط دوس دارم روزی برسه که هاکان بیاد التماس مانلی رو بکنه که فقط نیم نگاهی بهش بندازه وااای یعنی واس اون روز لحظه شماری میکنم
مردک پررو حتما باید لخت میدیدش که عاشقش بشه
مرتیکه هول تا مانلی رو دید چه زود سارا از یادش رفت که مثلا عاشقشه هه واقعا خیلی عوضیه خوب روتو کن اونور اگه واقعا سارا رو می خوای چرا چهار چشمی خیره شدی بهش هیز بدبخت
بابا این پسره خیلی حیوونه🤮🤮
بابا این پسره خیلی حیوونه 🤮🤮
بیچاره هاکان حقشه زن به این زیبایی داره اما بهش دسترسی نداره😂
مگه جلوش و گرفتن؟خودش بی بند و باری رو ترجیح میده
خبرت تا حالا ندیده بودیش مگه?!😤حتما باید لخت بود?😠گم شو پسره ی هیز😡پسر که چه عرض کنم!ششصد بار با اون دوست دختر عتیقه اش…