رمان حورا پارت 301 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

هنوز هم محل نمیدادم، محمد هم از من یاد گرفته و نادیده اش می‌گرفت، همین بدتر عصبی‌اش میکرد:

 

_ حورا داداشمم اونجاس؟

 

در جواب کیمیا فقط عادی گفتم:

 

_ اهوم، هر روز، مثل کنه، کاملا مزاحم!

 

_ حورا!

 

محمد دهان گشود اینبار تشر بزند که جیغ کیمیا بلند شد:

 

_ اومد اومد!

 

هیجان زده گوش سپردم، قباد سر جلو کشید و کنجکاوتر از من سرش را کنارم قرار داد، همینکه عطر تنش به مشامم خورد لحظه‌ای دلم لرزید، زیادی دلتنگ این آغوش و عطر بودم.

 

_ حورا!

 

طرز صدا زدن کیمیا طوری بود که بغض یکباره به گلویم هجوم اورد، قلبم تند تند میزد، حتی قباد فهمید و نگران دستم را گرفت:

 

_ چی…چی کیمیا؟

 

_ کیمیا زر بزن دیگه سکته کرد!

 

نفس‌هایم تند شده بود و کیمیا با لحن غمگینی گفت:

 

_ رتبه‌ت شده هشتصد!

 

طول کشید تا تحلیلش کنم و همان طول کشیدن، وقتی فهمیدم که کیمیا قصد اذیتم را داشته تمام انرژی‌ام تحلیل رفت و چشمانم بسته شد، از حال رفتم و تنم مثل پر قو در آغوش قباد رها شد.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 185

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان عاشقم باش

  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی را با او از سر می گیرد…. پایان خوش…. به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد

      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم می‌دادم چنان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی

    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Aramesh
Aramesh
3 ماه قبل

تنم مثل پر قو در اغوش قباد رها شود😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣خدایاااا جرررر نویسنده خیلی باحاله😂🤣

بانو
بانو
3 ماه قبل

وای خدا رتبه ۸۰۰🤣🤣
نویسنده یه کاری کرد الان همه کنکوری ها میریزن شاکی میشن ….اگه هم پدر مادر بشنوه این پارت به بچه میگه از حورا یاد بگیر کلاس نرفته حامله بود با شوهرش دعوا کرده رتبه هم ۸۰۰اورده🤣🤣🤣🤣
کلا این پارت طنز بود

یکی که میگه این رمان خیلی کمه
یکی که میگه این رمان خیلی کمه
پاسخ به  بانو
3 ماه قبل

تازه تو روستا و بدون اینترنتم بود😂

هانی
هانی
3 ماه قبل

بهم برخورد 😑یعنی چی که هشتصد ؟؟؟؟؟؟!!!خدایاااا منو گاو کن
ما مثل خر می‌خونیم از ۱۰۰۰۰پایین نمیاییم
وادفاک

یکی که میگه این رمان خیلی کمه
یکی که میگه این رمان خیلی کمه
پاسخ به  هانی
3 ماه قبل

سهمیه حاملگی داره عشقم😂🤡

...
...
3 ماه قبل

مسئله ای نیست، یه ذره شلیل و هندونه و گردو نشونش بدین دوباره مث پر قو بلند میشه

فاطمه‌ی گل، پارت دیگه ای هم اگه داری شادمون کن، بزار این آخرا یه ذره لذت ببریم از این رمان

رها
رها
3 ماه قبل

این حورا که همش خواب بود یا داشت میخورد یا از دست قباد حرص میخورد مگه چقدر درس خونده تازه آزمون آزمایشی هم که شرکت نکرده حالا شده ۸۰۰ !؟

لی لی
لی لی
پاسخ به  رها
3 ماه قبل

واح واح خواهر!!مگه ندیدی نویسنده جان فرمودن حورا خانم از بس تو درس غرق میشدن که یهو میدیدن ساعت ۵ صبحه؟؟؟

Mamanarya
Mamanarya
3 ماه قبل

احتمالا امتیاز خانواده شهید و ایثارگران داشته 😂😂😂😂

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x