رمان حورا پارت 356 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

سپس خودم به سمت راهرو اتاق‌ها رفتم، میان راه برگشتم و لبخندی زدم:

 

_ شامتو بخور…من جاتو میندازم بعدش بخوابی…

 

وارد اتاق نیاز شدم، تشکی از کمدش بیرون کشیدم، برای وقت‌هایی بود که بچه اوقات تلخی میکرد و ناچار میشدم خودم هم اینجا بمانم.

 

تشک را پهن کردم و بالای تخت کوچکش ایستادم، پشت انگشتم را روی گونه‌ی نرم و لطیفش کشیدم. دخترکم آرام و بی صدا خواب بود. تنبل خوش خواب من!

 

خوابش زیاد بود، میگفتن خوب است.

در طول روز تا میتوانستم بیدار نگهش میداشتم تا شب زیاد اذیت نکند و راحت بخوابد. اما همیشه که مثل هم نبود.

 

یکباره شب‌ها بیدار میشد و تا صبح ناچار بودم کنارش بمانم.

 

_ خوابیده؟

 

پچ پچ آرام قباد به سمتش برم‌گرداند:

 

_ شامتو خوردی؟

 

دست به سینه نزدیک شد، لبخند به لب هم خیره به نیاز:

 

_ یکم…اشتها نداشتم زیاد.

 

قبل از حرف‌هایمان نصف غذایش را خورده بود، شاید همینقدر هم کافی بود.

 

_ خوبه من میرم بخوابم…اگه، بیدار شد بیارش پیشم، باید بهش شیر بدم!

 

لبخندی زد و سر تکان داد. از اتاق بیرون آمدم و اشپزخانه‌ را جمع و جور کردم.

کمی خانه را مرتب، جارو دستی کشیدم، دستمالی هم روی وسایل. هرشب قبل خواب، باید خانه را مرتب میکردم، وگرنه که در طول روز و بیداری نیاز، محال بود به کارها برسم.

 

وارد اتاق روبه‌رویی شدم. لباس‌هایم را با لباس‌خواب تعویض کردم و دراز کشیدم، هنوز کمی شکم آویزان داشتم، در برنامه‌ام بود باشگاه بروم اما وقت نمیکردم، کلاس‌هایم را فشرده و سنگین برداشته بودم تا درس را زودتر تمام کنم. مادر بودن سخت بود، با دو ماه این را فهمیدم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 177

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری

    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک عشق می ارزید، به یک زندگی عالی می ارزید، به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مهمان زندگی
دانلود رمان مهمان زندگی به صورت pdf کامل از فرشته ملک زاده

        خلاصه رمان مهمان زندگی :     سایه دختری مهربان و جذاب پر از غرور و لجبازی است . وجودش سرشار از عشق به خانواده است ، خانواده ای که ناخواسته با یک تصمیم اشتباه در گذشته همه آینده او را دستخوش تغییر میکنند….. پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماهرخ
دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام

  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…! مرد نفس سنگینش را بیرون داد.. گفتنش کمی سخت بود

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خسته
خسته
1 روز قبل

آهان مشکل اینجوری حل شد که فاصله بین سطرها و پاراگراف بعدی رو دو سه برابر کن و زیاد بزار که چند تا جمله ای که بعنوان پارت به خورد مخاطبت میدی زیاد بنظر برسه😒
یه شام خوردنشون سه پارت طول کشیده تموم نشده هنوز ! میون همین شام خوردن ،چند جمله حرف زدن چندتا پارت رو تشکیل داده 😡

آخرین ویرایش 1 روز قبل توسط خسته
Mamanarya
Mamanarya
1 روز قبل
پاسخ به  خسته

👍👍👍

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x