رمان حورا پارت 390 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

لبخند زدن تنها کاری بود که از من بر می‌آمد.

نیم ساعت نشده خانه بودیم.

در را گشودم و صدای خنده‌های نیاز سر شوقم آورد.

 

به سمت ورودی که رفتم کیمیا داشت برایش شکلک در می‌آورد، درحالی که بردیا و داریا هم کنارش نشسته بودند و طوری که انگار شی ارزشمندی باشد، نگاه میکردند و جرعت دست زدن نداشتند.

 

کیفم را همانجا گذاشتم و نزدیک شدم، کیمیا سر بلند کرد و با لبخند گفت:

 

_ دخترت خوش‌اخلاقه‌هاااا…فکر میکردم به داداشم رفته!

 

خندیدم و خوشحال از تعریف کردنش نیاز را بلند کردم، با دیدنم دستانش را به هم کوبید و لثه‌های خالی از دندانش را با خنده‌های دلفریبش نشانم داد.

 

محکم گردنش را بوسیدم و عطرش را نفس کشیدم که دوباره غش غش خندید. دخترکم قلقلکی بود:

 

_ داداش، بیا تو دم در چرا وایسادی؟

 

تازه حواسم به قباد برگشت، همانجا ایستاده بود و با لبخند نگاهم میکرد. ابرو در هم کردم:

 

_ مگه نمیخواستی نیاز رو ببینی؟

 

انگار مجوز ورود را با همین جمله‌ام‌ گرفت که سریع کفش کنده داخل پرید. چنان نیاز را از اغوشم گرفت و در هوا چرخاند که صدای داریا و بردیا درآمد.

 

انگار آن دو به این بازی عادت داشتند که جالا به نیاز حسودیشان شده بود.

 

بازویم که توسط کیمیا کشیده شد همراهش وارد آشپزخانه شدم:

 

_ میگم داداشم به تو چیزی نگفته؟ همچین یکم تو خودشه!

 

گیج به قباد نگاه کردم:

 

_ واقعا؟ چرا من حس نکردم؟

 

پوزخندی زد و به شوخی گفت:

 

_ ها، نکه اصن نگاش میکنی، چه برسه به حس کردن!

 

با پشت دست ضربه‌ی ارامی به بازویش زدم:

 

_ مزخرف نگو، چیشده مگه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 84

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو

  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی شهرزاد

    خلاصه رمان:         یه دختر هفده‌ساله‌ بودم که یتیم شدم، به مردی پناه آوردم که پدرم همیشه از مردونگیش حرف میزد. عاشقش‌شدم ، اما اون فکر کرد بهش خیانت کردم و رفتارهاش کلا تغییر کرد و شروع به آزار دادنم کرد حالا من باردار بودم و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار میاد. گلبرگ صالحی، بهتره بگیم سونامی جوری سونامی وار وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تیغ نگاه به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

        خلاصه رمان:   دختری که توی خاندان بزرگی بزرگ شده و وقتی بچه بوده بابای دختره به مادر پسرعموش تجاوز میکنه و مادر پسره خودکشی میکنه بابای دختره هم میوفته زندان و پدربزرگشون برای صلح میاد این دوتا رو به عقد هم درمیاره و پسره رو میفرسته خارج تا از این جریانات دور باشه بعد بیست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x