رمان دلارای پارت 175 - رمان دونی

 

ارسلان که تلفن را قطع کرد، دلارای از جا پرید:

_قرارِ از اینجا بریم نه؟

ارسلان با چشم‌های ریز شده سمتش برگشت .

_نمی‌ریم .

همین کلمه برای فرو پاشیدن دخترک کافی بود‌.

ارسلان مچ دستش را گرفت و فاصله اش را با صورتش کم کرد و ادامه داد

_اگه تو پاتو کج نذاشته بودی و مثل یه دختر خوب رفتار می‌کردی الان جامون اینجا نبود.

قطره اشکی از چشم دلارای پایین آمد و با حال بدی زمزمه کرد:

_تو مریضی … من از حاجی عذرخواهی می‌کنم تا شرِ این قضیه بخوابه.

ارسلان دستش را پشت کمر دلارای گذاشت و نزدیک تر کشیدش
صورت دخترک به سینه اش چسبید

کنار گوشش زمزمه کرد:

_اون وقت که من با کشتن تو یه شر جدید درست می‌کنم خانم کوچولو

نفس ارسلان روی گردن دخترک پخش شد
دلارای کمی سرش را خم کرد و دستانش را روی سینه‌ی ارسلان گذاشت:

_تنها راه…..

ارسلان انگشتش را روی لب‌هایش گذاشت و با لحن خشنی زمزمه کرد:

_هر حرکتی که بر خلاف میل من باشه به ضرر خودته دلی ، پس باید حواستو خیلی جمع کنی ، افتاد؟

دلارای سرش را پایین انداخت که این‌بار ارسلان با صدای بلند تری گفت:

_نشنیدم … هوس کنی یک کلمه با حاجی حرف بزنی فکتو خورد میکنم

دلارای با بغض لب زد:

_فهمیدم .

با باز شدن در دلارای خواست از آغوش ارسلان بیرون بیاید که اجازه نداد.

حاجی سرش را بالا آورد و با دیدن دخترک در آغوش پسرش دندان هایش را روی هم فشرد و زیرلب ناسزا گفت

_بی آبروها حداقل حرمت اینجا رو نگه دارید

دلارای به زور خودش را از آغوش ارسلان بیرون کشید خجالت زده در خود جمع شد

هنوز عادت نکرده بود به نگاه های پر نفرت حاج ملک شاهان

حاجی انگار خجالتش را فهمید که با تاسف پوزخند زد

_ خداروشکر که اون عروسی بهم خورد
آبروی دو خانواده رو بردی اما حداقل پا تو زندگیمون نذاشتی و نجسش نکردی دختره‌ی خراب

دلارای بهت زده به زمین خیره شد

این مرد همانی بود که روزی برای خواستگاری به خانه‌شان آمده بود؟!

ارسلان پوزخندی زد و با تمسخر لب زد:

_ نگران نباش حاجی
ازینجا بیام بیرون میفتم دنبال ادامه‌ی آبروریزی دلی
جای اون خشک نشده بعدی رو میریزم رو دایره که مردم یادشون نره تو چی هستی

حاجی انگار منظور ارسلان را فهمید که سری به نشانه‌ی تاسف تکان داد.

مامور تشر زد

_پسرجون ما وقت نداریم که بخوایم منتظر بمونیم تا شما شاید بتونید صیغه نامه جور کنید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی

  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی

  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره و با سامیار معتمدی پسره مغرور و پر از شیطنت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گرایلی
دانلود رمان گرایلی به صورت pdf کامل از سرو روحی

    خلاصه رمان گرایلی :   کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار می‌شود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمی‌کشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه‌ نشده‌ی خونبس، دچار تحولی شگرف می‌شود.       به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
58 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Salin
Salin
2 سال قبل

خیلی رمان مضخرف شده

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

بچه ها بیایین مشتولوق بدید بی بی چکم مثبت شد 🥺🤣فقط دعا کنید بتن منم مثل بتن دلی باشه
از فولاد🙂🐻

Tamana
Tamana
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

مبارکت باشه🥺😍
😂😂😂

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  Tamana

قربانت🤣

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

مبارکه عشقم الهی زیرسایه مدرومادر توناز ونعمت بزرگ بشه وبشه برات امیدعزیزم😍😍🤗🤗

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

باور کردی بلا🤣🤣😝😝فداات

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

آله باورکردم بخدا😥😥😣😣😣

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

اوخی

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

واماا کوفت اگه دلوخ بگی😑😑😐😐😥

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

عزیزم من شوهر ندارم گرد افشانی شد؟🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣خلاصه مثبته

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

منم بچه دوس دالم یکی بیادمنم گرد افشانی کنه فقط زنبور دورش نباشه 😣😣😆😆😆

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

ارسلان قشنگم
یه فکری برای داراب بکن قشنگم
داراب و جرواجرش کناااا
کارش با کتک حل نمیشه تیکه تیکه کن اتیشش بزن
اینجورییی نمیشههههه بی پدر پدر سگ

Sogol
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

خیالت راحت ارسلان این کارارو نکنه که
آلپ ارسلان ملکشاااهان نیس

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  Sogol

ایشالله

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

اقااا من شرط می‌بندم
ارسلان بیاد بیرون!
یه کاری می‌کنه….حاجی مثل سگ رو پاش وای میسته دستاشو جم می‌کنه میپره له له میزنه
ارسلاااان گوهههه خوردم
پوسخند میزنی اره؟الان که آمدم جرت دادم نشونت میدم خراب کیه بصبر کمر بند منوووو بدیننننننن

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Maedeh
ماهیتون
2 سال قبل

یه سوال مگه بچه شیش ماهش نبود؟
ده چرا دیگه این شکم وامونده بزرگ نمیشه!
چرا ارسلان احمق نمی‌فهمه
چرا نویسنده مارو ایسگا کرده آخه..

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  ماهیتون

مثلا۴ماهشه ما۶ماهه الافشیم خوجگلم😂😂😂

mehr58
mehr58
2 سال قبل

یا خدا چی میشه بیچاره دلارای

Tamana
Tamana
2 سال قبل

هعیییی😓
کی از اینجا میایم بیرون🤧🤦‍♀️

Sogol
2 سال قبل

حال این داراب وبگیردلمون خنک بشه از بابت حاجی خیالم راحت ارسلان حالشو میگیره

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

ببیننن ابرو که هیچی یه کاری می‌کنه مروارید شرت تمشک در میاره میندازه بیرون به خدااااا
داداشم کینه ایههههه

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

بچه هادقت کردین همه خاننده های این رمان دخمل هستن نسل پسرای تخس امثال ارسلان منقرض شده سربقیه هم توکار دوست دختراشونه😂😂😂

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

اینجاست که شاعر میگه بلای کی بودی تووووو شیطووون🤣🤣🤣دقتو برم

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

مرسی لطف داری پرچمت بالاس رفیق جونی

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

قولبونت حاجی😝🤣

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

خدالعنتت کنه ارسلان خره خراب کرد ولی بخودش نیومده هنوزه هنوزکجاس که بیشترازاین بخاد دلارای رازمین بزنه خودشم که داره میگه بی ناموس دهنت سرویس ارسلان بیماره روانی اوشگول😏😏

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

🙂من غیرتیم فک کنم من تنها کسیم که فکر میکنه ارسلان الکی این کارو نمیکنه؟
ارسلان یه فکرایی تو سرشون🙂

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

فقط بادلی بدنباشه بابقیه هرجورخاس بتازونه منم تک نفره یه ارتش بزرگم پشت سرش باهمه دخی بلاهای این سایت😍😍😂😂

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

😂😂😂😂⚜️

منم
منم
2 سال قبل

تا بخوان بیان بیرون و عقدکنن و دعوا کنن واشتی کنن بچه به دنیا بیاد یه سال تحصیلی گذشته

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  منم

خیالت راحت ازعقدخبری نیست یعنی ارسلان توفازش نیست اوشگوله دیگه گاااو خره مغروره عقده ای تمام عیار

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

اتفاقا من خوندم یه قسمتیو که دلارایو می‌بره عقد کنه!ولی هنوز خبر ندارع….عقدش می‌کنه
این خط این نشون

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

عه خوش خبرباشی روحم شکوفاشد😊😊

تورو سننه قربونم بری
تورو سننه قربونم بری
2 سال قبل

گیتت منه برداا

fati
2 سال قبل

میگم دو پارت اخری رمان یکم زیادتر نشد؟

آیلاردخییییی
آیلاردخییییی
2 سال قبل
پاسخ به  fati

انقد پارتا کوتاهن بلند شدنی همه هنگ میکنن😂😂

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

منتظرم جرش بدی🤣

Asaman
Asaman
2 سال قبل

دلم خنک میشه وقتی از داراب شکایت کنن

Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

من اگه ساقی این نویسنده رو گیر بیارم دهنش رو سرویس می کنم
اخه جنس درست به این نویسنده نمیده😂😂

سون
سون
2 سال قبل

کاشکی مث دیروز یه پارت دیگ بزارید

Fatemehهمونhelmaسابق:/
Fatemehهمونhelmaسابق:/
2 سال قبل

من اروممم من ارومممممممممممم
پنج پارته درگیر مامورن:///

Zahraa
Zahraa
2 سال قبل

دیگه ما به یه پارت راضی نیستیم نویسنده یه پارت دیگه لطفا

Sevili
Sevili
2 سال قبل

ارسلان هوایع دلی داره فقط نمخاد بروز بدع

Rebecca
Rebecca
2 سال قبل
پاسخ به  Sevili

منم فکر می کنم ولی اخه با خشم نمیشه

Nahar
Nahar
2 سال قبل
پاسخ به  Rebecca

ارسلانه دیگه😐😂 رد داده معلوم نی فازش چیه

نازلی
نازلی
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

نوله خواهرم فازنداره🤣🤣🤣

Sevili
Sevili
2 سال قبل
پاسخ به  Rebecca

ارسلان کمبود زیاد داشته توزندگیش محبت ندیده بخاطر همون نمتونه محبت کنه حرفاش و رفتارش از رو خشم و عقدس
وگرنه اگه دقت کنین همه جا هواشو داشته ولی بروز نداده

نازلی
نازلی
2 سال قبل
پاسخ به  Sevili

یه اشاره ریزم یجاکرد به دلی و گف حتی حاجیم منو نمتونس انقدازدختربازی دورنگه داره😂😂😂

دسته‌ها
58
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x