رمان دلوین پارت 12 - رمان دونی

رمان دلوین پارت 12

#پارت_12

•┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•

 

مرسا ”

 

 

مردک عوضی داشت برایم شرط و شروط می گذاشت و من ناچار به همکاری بودم

 

_ چه همکاری ؟

 

حالا که اینهمه خفت را تحمل کرده بودم نمی توانستم با یک حرکت اشتباه همه چیز را خراب کنم

 

با گوشه ای چشم به زنی که پشت سرمان ایستاده نگاه میکنم این زنک را میشناختم … زنش بود .

البته زن سابقش …‌!

 

_ جلوش نقش دوست دخترم رو بازی‌میکنی !

 

رویا گفته بود خیانت کرده است .

 

گفته بود بعد دلیل کج خُلقی و عنق بودن میثاق راد همین زن است …

 

سرش که نزدیک تر می آید ناخواسته مسخ میشوم سیاهی چشمانش زیادی عجیب و غریب بود ، انگار که می‌توانستی ساعت ها درونشان غرق شوی !

 

_ ولی من ، من بلد نیستم

 

برای لحظه ای چشمانش گرد میشود اما نمایشی ض*ربه ای پشت ک*م*رم میزند و قهقه ای میزند و جوری که به گوش آن زن بدسد زمزمه میکند

 

_ تو آخرش منو میکشی دختر ‌، خودم یادت میدم نگران نباش

 

 

با جیغ جیغ آن زن کمی فقط ذره ای از‌م فاصله می‌گیرد

 

در حالی که دست دور ک*م*رم میندازد زیر لب‌زمزمه میکند

 

_ محض رضای خدا یه لبخند بزن

 

و من در دلم زمزمه میکنم ” کاش انقد ل*م*سم نکنی لعنتی ”

 

شاید چون از خیانت نفرت داشتم ناخواسته میخواستم پوزه این زن را به خاک بمالم که ..

 

شاید چون از خیانت نفرت داشتم ناخواسته میخواستم پوزه این زن را به خاک بمالم که با لبخند دندان نمایی روبه صدر میگم

 

_ عزیزم این خانوم کیه ؟‌‌ خدمتکارته!

 

 

برای لحظه ای هر دوی آنها حتی میثاق بهتشان میزند اما خیلی زود نقشه را متوجه میشود که خیره توی چشمام میگه

 

_ هیچی عزیزم کس خاصی نیست تو توجه نکن برو بالا تو اتاقمون منم الان میام

 

از الفاظی که به کار برده بودیم جفتمان خنده ای مان میگیرد اما به سختی خود را نگه میداریم

 

 

هنوز قدمی فاصله نگرفته بودم که صدای آن زن مانند آژیر روی مغزم خط می اندزاد

 

_ میثاق این پتیاره به من گفت کُلفت ؟

 

به سمتش می چرخم و با پوزخندی زمزمه میکنم

 

_ کُلفت لفظ درستی نیست گلم من گفتم خدمت کار

 

چهره ای راد نشان می‌داد اگر ولش کنی از خنده زمین را گاز میزند

 

اما آن زن که از شدت خشم سرخ شده بود جلز و ولز کنان زمزمه میکند

 

_ تو ، تو چطور جرعت میکنی به من بگی خدمتکار دختره ای ه.. ر.. زه *

 

_ توئه خراب اصلا میدونی من کیم‌؟

 

از لفظی که بکار برده بود صورتم جمع می‌شود و نمی‌دانم چطور اما به سمتمش حمله میکنم..

(حمله ه ه .. 🏃‍♀️🙅🏻‍♀️)

l..♥️.⃟🍃⟯

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یغمای بهار

    خلاصه رمان:       دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جنون آغوشت

  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
1 سال قبل

نویسنده خیلی رمانت جالب واینکه حالت جدوفکاهی باهم آمیخته ومخاطب براش جذاب جای تشکرداره، خداقوت وسلامت باشی عزیزم

Fateme
Fateme
1 سال قبل

حالا همه باهم حمله حمله هو هو حمله حمله هوهو

Leyla ❤️
Leyla ❤️
1 سال قبل

اخجون گیس و گیس کشی داریم😂💃🏻

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
1 سال قبل

اخجون دعواا تخمه هام نیس حیف

بی نام
بی نام
1 سال قبل

ایول دعوا 🙂کاش یکم پارتارو طولانی ترمیکردی😕

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x