رمان دل زده پارت 15 - رمان دونی

رمان دل زده پارت 15

خوابیده ؟
لبخندی زده به تایید سر تکان داد که مادرش ناراحت گفت : هیچیم نخورد که
در این دو چشم عشق مادرانه عظیمی هویدا بود و هانا به خوبی قابلیت دیدن این هاله از محبت را داشت همانطور که به خوبی متوجه نگاه چشمان مختلط به عشق و علاقه ی آرمین نسبت به سمیه شده بود
لبخند زده کنار مادرش روی فرش گلدار و رنگی کهنه شان نشست
_ زنگ بزنم سمیه اینا بیان اینجا ؟
نگاه مادرش روی صورت هانا ثابت مانده گفت : آره بهشون بگو !
این هانای شاداب و خندان به اصطلاح مزه پران چه محبتی به آرمین میکرد و می دانست مقصود این آمدن چیست که پیشنهاد دعوت کردن سمیه و زن عمویش را برای شام امشب داد دوست داشت خودش با سمیه تماس بگیرد اما در تصمیمی با زن عمویش سودابه تماس گرفت
به محض تماس صدای بوق آمده وارد اتاقش شد قبل از ورود به اتاقش نگاهی ریز به اتاق دیگر که آرمین در آن خفته بود انداخت تصویر خواب برادرش را دیده لبخند به لب هایش هدیه شد
به اتاق خودش رفته آرام درب چوبی را بست کمی بعد صدای مریض احوال و لرزان سودابه در گوشی پیچید : بله ؟
_ سلام زن عمو حالتون چطوره ؟
صدای بیمار و نگران کننده ی سودابه را شنید : سلام هانا جان خوبی عزیزم ؟ مامان خوبه آرمین خوبه ؟
_ خیلی ممنون سلام می رسونن شما حالتون خوبه زن عمو صداتون گرفتست ؟
تمایلی نداشت تا اشاره ی مستقیمی به بیماری پیرزن کند چرا که خودش می دانست این بیماری شکننده بدن پیرزن را تضعیف کرده بود و این روز ها وظایف و سختی های سمیه دو چندان بیشتر می شد
صدای گرم سودابه را شنید که سعی در انکار آشفتگی حالش داشت و دلیل کمی گرفته بودن صدایش را خواب تا دم ظهر خطاب کرد چیزی که در باور هانا نمی گنجید به هر حال زن عمویی که سابقه ی پر خوابی نداشته تا لنگ ظهر بخوابد چه بسا که دروغ ضایعی بود !
ادامه ی بحث را نگرفته بدون مکث گفت : راستش زن عمو جان داداش آرمین تقریبا ی نیم ساعت پیش اومد خونه گفتم واسه شام دعوتتون کنم
سودابه سکوت چند ثانیه ای کرده در برابر دعوت آنها تشکر کرد و با تعارفات سعی در رد این مهمانی خانوادگی داشت
که هانا با کلمه ای که منتهی به آخر صحبت هایشان میشد تیر خلاص را رها کرد و گفت : بیاین دیگه زن عمو تکلیف این دو تا جوونم مشخص میشه
اشاره ی غیر مستقیمش به رابطه ی این دو کفتر دل داده بود
بحث ازدواج آرمین و سمیه بار ها پیش کشیده بود این بار هانا قصد داشت این امر به تحقق بپیوندند و در این شام خانوادگی روزی را تعیین کنند تا همه چیز در شناسنامه شان به ثبات برسد نه تنها در قلبشان که بانگ عاشقی سر می داد
به زور و با کلام آخرش که نقش اساسی در تحمیل خواسته اش به سودابه داشت او را راضی کرد تا شب را برای شام نزد آنها بیایند
سرخوش از اتاق خارج گشته صدای سوالی مادرش را شنید : میان ؟
بله ای سر داده دوباره صدای مادرش را شنید که کنجکاو پرسید : چی بپزم هانا ؟
هانا به او پیشنهاد استانبولی داده مادرش هم با استقبال پذیرا شده هر دو مشغول به کار شدند

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا

  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو مقصر میدونن، پدرش طلاقشو غیابی از مبین میگیره، حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حسرت با تو بودن
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

      خلاصه رمان حسرت با تو بودن :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

بسیار زیبا

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x