رمان رسپینا پارت 89

0
(0)

 

با حس نوازش دستی بیدار شدم ، گیج به اطراف نگاه کردم ، با یادآوری اتفاقای دیشب آروم گرفتم
_ظهرت بخیر خانوم ، خوب خوابیدی؟
ظهر ؟
_ساعت چنده که میگی ظهر؟
_ساعت ۲ ظهره
چشمام گرد شد ، وای کارم چی ؟ ، چرا انقدر اشتباه میکردم ، اه
_کاش بیدارم میکردی ، میدونستی که میرم سرکار
_یکم دوربینا رو بررسی کردم ، بعدش برای پروژه باید میرفتم و طرح اولیه رو ثبت میکردم ، سه روز تعطیلیه از سمت رئیس پروژه و منم گفتم یه فرصتی شه بریم پیش بابات !
بعد پیام دیشب این تصمیمو گرفتم ، برای کارت مشکل پیش میاره؟
تعجب کردم ، حتی فراتر از تعجب ، انقدر زود آماده بود بیاد با بابام حرف بزنه ؟ انقدر جدی بود ؟
_فکر کنم ذهنت هنوز داره ارور میده ، پاشو دست و صورتتو بشور ، بیا یه چیزی بخور ضعف نکنی که باید راه بیوفتیم
_شوخی میکنی دیگه؟ امروز ؟ شهر ما ؟
_شوخی برای چی ؟ گفته بودم قصدم جدیه اما انگار تو زیادی جدی نگرفتی
_جدی جدی میریم پیش بابام؟
کفری صدام کرد
_رسپینا ! چرا باید الکی بگم ؟ من آرزومه زودتر مال من شی ، خانوم خونم شی ، شوخی دارم سر این مسئله مگه ؟
جوابشو ندادم و بلند شدم ، واقعا گیج میزدم ، هنوز چند قدم دور نشده بودم که برگشتم
_از دوربینا چیزی پیدا کردی ؟
_بعدا راجب این موضوع حرف میزنیم ، برو که هنوز خواب به سرته کلا هرچی من میگم برعکسشو میگی
وارد دستشویی شدم و آبی به صورتم زدم ، هنوزم کمی رنگ پریده بودم ، اما زیاد مشخص نبود ، مانتوم درست مثل چادر پیچیده شده بود بهم ، خنده ام گرفت ، موقع خواب همیشه انقدر وول میخوردم که با پتو گره میخوردم ، اینبار با مانتوم اینطور شده بود ، اول باید میرفتم لباسامو عوض میکردم و یه دوش میگرفتم بعدش میشد ناهار خورد ، در دستشویی رو بستم و رفتم سمت آشپزخونه
_من میرم خونه خودم و نیم ساعت یا چهل و پنج دقیقه دیگه میام ، مشکلی نیست؟
_نه برو ، تا بیای غذاها هم میرسن ، فقط زود بیا سرد نشه
_باشه ، فعلا
_وایسا وایسا
_چرا ؟
اومد سمتم
_چون که به این دلیل
خم شد روم و گوشه ی لبم رو بوسید
_حالا اجازه داری بری
با اینکارش قشنگ گر گرفتگیمو حس میکردم زیر لب به جونش غر میزدم کلیدام روی مبل بود ، درست جایی که دیشب نشسته بودیم برشون داشتم و رفتم سمت در
نه به دیشب که انقدر راحت تو بغلش جولون میدادم نه به الان که انقدر سرخ شده بودم ، تکلیفم با خودم مشخص نبود واقعا ،

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.9 (7)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x