رمان رسپینا پارت 90

0
(0)

 

دوش ده دقیقه ای گرفتم و البته با در باز ، این ترس از فضای بسته و بخار بد داشت بهم فشار میورد
موهامو سریع با سشوار خشک کردم و جلوی موهام بافت دوتایی رفتم و از پشت موهامو دم اسبی بستم خیلی سریع یه آرایش ملیح کردم ، شلوار جین یخی با مانتو کتی و کیف و کفش نارنجی جیغ برداشتم شال یخی ام که حاشیه نارنجی داشت روی سرم انداختم ، کارت اعتباری ، شناسنامه گوشی و یه سری وسایل ضروری رو توی کیفم گذاشتم و دقیق ۴۵ دقیقه گذشته بود و من حاضر بودم ، چمدون برنداشتم چون خونه خودمون به اندازه کافی لباس داشتم .
شیر آب و گاز و همه رو چک کردم ، لحظه آخر قرص آرامبخش هم برداشتم و در خونه رو قفل کردم و رفتم سمت آسانسور ، اما پشیمون شدم و هوف کشیدم و از راه پله ها رفتم بالا.
در خونه رادان جفت بود ، آروم در زدم و رفتم تو
_به موقع رسیدی ، غذاها تازه رسید
غذاهارو از پلاستیک درآورد و روی میز چید ، چند نوع ترشی ماست دوغ و دلستر هم روی میز گذاشت
_چخبره این همه مخلفات ؟
_اصل غذا با همین مخلفات میچسبه بشین شروع کن .
مشغول شدیم اما رادان زیادی توی خودش بود و فکرش درگیر ، کاملا مشخص بود قبل رفتنم با الانش متفاوت شده رفتارش اعصابش
_چیزی شده ؟ حس میکنم خوب نیستی
_خوبم ، فکرم درگیر پروژه اس
دروغش به قدری واضح بود ، که ترجیح دادم حرفی نزنم اگه میخواست راستشو بگه همون اول گفته بود و خیلی زود دروغ تحویلم نمیداد.

آخرای غذا بود که گوشیش زنگ خورد ، بلند شد و گوشی به دست رفت سمت تراس
_جواب بدم میام راحت باش تو
در تراسو بست ، نگاهم کنجکاو پی رفتارش بود ، کلافه بود و عصبی اما مشخص بود سعی در پنهون کردن این داره تا من متوجه نشم ، اما چرا ؟
چی بود که نباید میفهمیدم ؟
چرا دروغ بهم گفت؟
این بهم ریختگیش ارتباط مستقیمی با تماس داشت
اما کی پشت خط بود ؟
کی بود که انقدر راحت آرامش و خونسردیشو از بین برده بود ؟
تک تک این سوالا تو ذهنم ردیف شده بود و هیچ جوابی براشون نداشتم.
موقعی که میخواست قطع کنه فریاد زدنش مشخص بود ، صدایی نمیشنیدم و این باعث میشد سوالا تو ذهن من بیشتر و بیشتر شه
که کی پشت خط بود و حساس شم نسبت به این موضوع ، چون حس خوبی به این قضیه نداشتم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 0 (0)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x