رمان سکوت تلخ پارت 23 - رمان دونی

 

 

 

 

در آرایشگاه منتظر روی صندلی نشسته بود …

 

نیم ساعت از زمانی که هاکان گفته بود میگذشت

 

غر زدن های آرایشگر هم دیگر شروع شده بود…

 

زن طفل معصوم بیشتر از او نگران عروسی‌اش بود

 

هر چند که برای او هم اهمیت داشت پایان کار با سر و شکلی درست حسابی میان جمعیتی از دوست و فامیل حاضر شود اما

 

هنوز هاکان وسایلش را نیاورده بود …

 

نفس عمیقی کشید

 

دست به سینه شد و عصبی با پا روی زمین ضرب گرفت

 

زل زده بود به عقربه های ساعت

 

چند دقیقه ای دیگر هم طی شد

 

درست لحظه ای که قصد تماس با هاکان را داشت خود او تماس گرفت ..

 

گوشی را میان دست فشرد

 

نگاهی به اسم او انداخت و از جا بلند شد

 

همانطور که از سالن خارج میشد ، آیکون سبز رنگ را کشید و گوشی را دم گوش گذاشت

 

– بیا پایین سریع باید برم…

 

#پارت_هشتادوسه

 

حتی مهلت آنکه گله و شکایتی هم کند نداد

 

دندان روی هم سابید

 

دلش میخواست سر هاکان را از تنش جدا کند …

 

مردک امروز طوری رفتار میکرد که انگار او به این ازدواج مجبورش کرده بود …

 

وارد آسانسور شد

 

دکمه همکف را فشرد و منتظر به بدنه کابین تکیه داد

 

زیر لب تا توانست به کیارش

هاکان

سارا

نسیم

 

به هر کسی که‌می شناخت فحش داد

 

امشب که‌میگذشت و تمام میشد دیگر آزاد بود

 

اصلا همین فردا از این شهر میرفت

 

میرفت جایی که میان مردم غریبه باشد

 

هیچکس را نشناسد …

 

با توقف آسانسور تکیه از کابین برداشت

 

در را به عقب هل داد و از آسانسور بیرون آمد

 

به سمت درب خروجی ساختمان رفت

 

ماشین هاکان درست روبروی برج پارک شده بود ،

خود نیز پیاده شده بود و با چهره ای درهم و نگاهی منتظر قدم های مانلی را دنبال میکرد

 

#پارت_هشتادوچهار

 

در یک قدمی او که رسید هاکان در عقب را باز کرد و همانطور توضیح داد

 

– سارا از دیشب داره خیلی بهانه میگیره…حالش خوب نیست

 

ابتدا کیف بزرگی که مانلی وسایل مورد نیازش را در آن جا داده بود را به دستش داد و سپس لباس عروس را که خود او در کاور جاساز کرده بود را برداشت و روی دو دستش انداخت

 

– تا جایی که ممکنه امروز باهام تماس نگیر ، هر کاری که داشتی با سوفی درمیون بذار …

 

اخم کرد و با لبی کش آمده از سر تمسخر گفت

 

– مگه گرفتی ازش؟

 

هاکان لحظه ای گیج نگاهش کرد و مانلی ادامه داد

 

– شیشه شیرشو میگم …

 

درهم رفتن ابروهای مرد که دید اضافه کرد

 

– آخه گفتی داره بهانه میگیره…

 

نگاه غضبناک هاکان میان چشمانش جا به‌جا شد

گامی جلو آمد و با همان اخم توپید

 

– مشکلی با سارا داری؟

 

نیم قدمی به عقب رفت

از طرز نگاه و لحن جدی او جا خورده بود

 

– نه …

 

– پس شیرین بازی درنیار …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 166

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد

          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره .

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی

    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دلدادگی شیطان
رمان دلدادگی شیطان

  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این دخترِ ممنوعه رو به دست بیاره، تا اینکه شبانه اون‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دونه الماس
دانلود رمان دونه الماس به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان دونه الماس :   اميرعلی پسر غيرتی كه سر ناموسش اصلاً شوخی نداره و پيچكش می افته دست سروش پسره مذهبی كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و اين وسط ياسمن پيچکی كه دلش رفته واسه به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
8 ماه قبل

داره مفتی مفتی ازدواج صوری می‌کنه؟؟ که چی بشه؟؟! پسره به ارث و میراث بابا برزگش برسه؟ خوب که چی؟ چی گیر دختره میاد؟؟! عجب خل و چلی هم هست که حتی معشوقه پسره رو دیده و انگار نه انگار!
خوب آدم عاقل! قد مهریه‌ات از پسره سفته می‌گرفتی! یه تعهدی برای طلاق راحت می‌گرفتی، چه می‌دونم، قول اجازه خروج از کشور رو می‌گرفتی. الان بابابزرگ پسره رو به موته، بابابزرگ دختر که نیست. خر پسره که از پل گذشت، دختره رو که طلاق داد، این بار بابابزرگه براش نقشه ازدواج با یه پیرمرد 60 ساله زن مرده رو کشید که از ننگ و عار دختر طلاق گرفته خلاصش کنه می‌خواد چه غلطی کنه.
حداقل قبل از اینا با عموش هماهنگ می‌کرد که بعد از این ماجراها می‌ره خارج با اون زندگی می‌کنه

نام نامدار
نام نامدار
8 ماه قبل

خاک تو سر هاکان حیف مانلی به اون جیگری و خوبی بشه زنت حتی صوری لیاقت تو همون سارای عقب مونده است نه مانلی
دختر به این خوبی خانومی 😊😊چشات کوره خدا رو شکر وگرنه مانلی رو اذیت نمیکردی 😒
انشالله که مانلی زندگی خوبی داشته باشه خیلی مظلومه به خدا چرا شانسش این جوری در اومد آخه

Bahareh
Bahareh
8 ماه قبل

هاکان رو مخ برو بمیر بابا به نظرم مانلی نباید اصلا هاکان رو هم قبول میکرد هاکان خیلی بیشعوره ازدواج هر چقدر صوری باشه اصلا نباید سارای بی فرهنگشو با مانلی روبه‌رو می‌کرد الانم که پرو پرو میگه سارا بهونه میگیره خوب به درک باز خوبه مانلی قشنگ جوابشونو میده دمشم گرم.

آخرین ویرایش 8 ماه قبل توسط Bahareh afsar
دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x