رمان سکوت تلخ پارت 31

4.4
(185)

 

 

 

 

نگاه گیجم در صورت هاکان می چرخد

 

منظور دیجی از بوسه را نمی فهمم

 

گیجم …

 

هاکان اما برخلاف من نگاهش جدی است

 

انگار کلافه است

 

ناراضی است

 

زیر لب فحشی نثار آن مرد میکند و دستانش را محکم تر به دور تن من می پیچد

 

دیجی که عکس العمل دلخواهش را از ما نمی بیند

 

از مهمان ها تقاضای شمارش معکوس میکند

 

– همه با هم ، ده ، نه ، هشت ، هفت

 

پلک میزنم

انگار میان زمین و هوا مانده ام ..

 

صداها در سرم زنگ میزند

 

– صاف وایسا مانلی

 

با شنیدن صدای هاکان سرم بالا می آید

و تا بخواهم بفهمم چه می گوید لب هایم آتش میگیرد

 

از شدت شوک تکان خفیفی میخورم و اما دستان او محکم تر تنم را به آغوش میکشد ..

 

#پارت_صدوده

 

از گرمی لبهایش دلم فرو می ریزد .

 

یقه کتش میان مشت هایم فشرده میشود و بوسه نرم او روی لبهایم رعشه تنم را بیشتر میکند

 

صدای کر کننده دست و جیغ ها بیشتر میشود

 

سردرگم و حیران سرجا خشک شده بودم و اما بالاخره پس از گشت چند ثانیه لب هایمان از هم فاصله میگیرد

 

نگاه گر گرفته ام در چشمان هاکان می نشیند و او اما بی تفاوت نگاهم میکند.

 

هیچ حسی نبود

 

چهره اش ، حالت چشمانش در بی تفاوت ترین حالت ممکن به سر میبرد

 

من اولین بوسه عمرم را تجربه کرده بودم

 

داغ بودم

 

تنم میلرزید..

 

دستپاچه شده بودم او اما چنان خونسرد بود که انگار بیشتر یک درخت را بوسیده است

 

از هم جدا میشویم

 

دیجی مجبورمان میکند به رقص ..

 

به اجبار تکانی به تنم میدهم…

 

هاکان هم مردانه می رقصد …

 

جذاب بود

 

این را نمیتوانستم انکار کنم …اصلا این از نگاه های میخ شده دختران هم مشخص بود…

 

#پارت_صدویازده

 

* * *

 

مراسم به هر طریقی که بود بالاخره پس از گذشتن دقایق طاقت فرسایی که دیگر هم من و هم هاکان را خسته کرده بود تمام میشود.

 

دم خانه که میرسیم …

بعد از خداحافظی از خانواده هاکان و بعد از آن حاج بابا و خاله نسترنی که با او اتمام حجت کرده و برایمان آرزوی خوشبختی کرده بودند وارد خانه میشویم

 

به محض ورود ، کفش هایم را از پا درمی آورم…

 

 

از درد انگشتان له شده ام آخی میکشم و هاکان است که پشت سرم وارد خانه میشود

 

– چی شد؟

 

نگاه کوتاهی سمتش می اندازم و زیرلب جواب میدهم

 

– هیچی ، پاهام درد میکنه …

 

سری تکان میدهد

و بی هیچ حرفی از کنارم میگذرد و به سمت آشپزخانه می رود

 

دامن لباس را بالا میگیرم و قدم به قدم جلو می روم

 

وارد اتاقی که چیدمانش زیر نظر کمال خان انجام شده بود میشوم

 

روی تخت می نشینم

 

دست پشت کمرم میبرم ، باید زیپ لباسم را باز میکردم اما نمیشد

 

کمک میخواستم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 185

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رها
رها
1 ماه قبل

سلام کسی می داند نویسنده این رمان چه کسی است

سارا
سارا
1 ماه قبل

زیپ لباس خخخ مثل همه رمانا یعنی من تا حالا یه رمان نخوندم توش این زیپ لباس عروس که داماد میاد کمک عروس نباشه ،وای تکرارتکرار تکرارمکررات یکی بیاد یچی نوین بزاره بخونیم بابا خسته شدیم بخدا از تکرار

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  سارا
1 ماه قبل

دقیقا😑
همش رمانایی مینویسن ک یا ازدواج اجباری و صوریه یا تو سبک دانشگاهی ک اول کل کل میکنن بعد عاشق هم میشن

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x