رمان سکوت تلخ پارت 38

4.4
(187)

 

 

 

 

سر تا پایم یخ میزند

خشک میشوم

 

باورم نمیشود

 

درست پیش چشم خانواده اش به آنجا رفت بود

 

چطور ممکن بود؟

 

چطور میتوانست تا این حد بی پروا رفتار کند؟

 

مضطرب آب دهانم را قورت میدهم و این پدر هاکان است که خطاب به کمال خان می گوید

 

– بچه ها رو تحت فشار نذارید حاج بابا ، اجازه بدین خودشون تصمیم بگیرن …

 

صدا از کسی درنمی آمد

 

همه سکوت کرده بودند

 

انگار که هیچکس توقع این را نداشت پدر هاکان حرفی به دفاع از پسر عزیزش بزند…

 

کمال خان در عین خونسردی جواب میدهد

 

– تصمیم خودشون هم همینه …

 

رو میکند سمتم و میپرسد

 

– تو با این سفر مشکلی داری عروس؟

 

با تن صدایی لرز گرفته لب میزنم

 

– نه آقاجون

 

#پارت_صدوسی

 

جرات مخالفت نداشتم

 

اصلا میشد مگر در چشم آن مرد زل زد و حرفی خلاف میلش به زبان آورد؟

 

میترسیدم از او.

 

بخدا که چشمانش ترسناک بود

 

کمال خان با رضایت نگاهش را از من میگیرد و در همان لحظات است که صدای باز شدن در اتاق را میشنوم.

 

از گوشه چشم نگاهش میکنم .

 

جلو می آید ..

 

دیگر اثری از آن حرص و عصبانیت در چهره اش دیده نمیشد

 

انگار که آرام شده بود .

 

فنجون چای را از روی میز برمیدارد و حین نشستن در کنارم کمال خان را خطاب قرار میدهد

 

– گفتین پرواز ما کیه آقاجون؟

 

– فردا شب

 

سری تکان میدهد

 

– پس وقتی واسه بستن چمدون نداریم …

 

#پارت_صدوسی‌ویک

 

* * *

 

از رفتن حاج اسدالله و خانوادش تنها یک دقیقه میگذشت

 

صدای بسته شدن در که برخاست سارا از اتاق بیرون آمد

 

با پیدا شدن سر و کله اش سر چرخاندم ..

 

نگاهش کردم و او هم سر تا پایم را برانداز کرد

 

سر تکان داد و من من هم جوابش را با سر دادم …

 

– هاکان کو؟

 

جوابی ندادم .

 

خواستم رو بگیرم سمت آشپزخانه روم که صدایش آمد

 

– اینجام عزیزم …

 

از راهرو گذشت‌

 

به پذیرایی که برگشت سارا سمتش رفت

 

– چقدر پیله بودن ..

 

هاکان اخمی بر چهره نشاند و سارا هم مضطرب لب گزید

 

– منظورم اینه که بابابزرگت…

 

هاکان مجال صحبت به او نداد

 

لبخندی زد و دست دور شانه اش انداخت

 

بوسیدن شقیقه‌اش را هم دریغ نکرد

 

– هول کردی چرا؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 187

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستاره
ستاره
11 روز قبل

پارت جدید کو پس زن حسابی؟

نازی برزگر
نازی برزگر
12 روز قبل

الهی شکر اینم به دیار باقی شتافت

ستاره
ستاره
پاسخ به  نازی برزگر
11 روز قبل

خدایی منم میخواستم همین و بگم😅😅😅

...
...
14 روز قبل

پارت کوش پس؟؟؟ ):

امیر
امیر
14 روز قبل

فاطمه جان پارت جدید نمیدی

سیده فريبا خالقی
سیده فريبا خالقی
15 روز قبل

پارت جدید کو ؟

ستاره
ستاره
17 روز قبل

آخه یکی نیست بگه تو چرا میترسی مانلی اونیکه داره کار اشتباه میکنه یکی دیگست تو چرا میترسی

من نمی‌فهمم چرا ادامه میده الان هم میتونه راحت حال هاکان و بگیره هم حال پدربزرگ خودش و

اشک
اشک
17 روز قبل

سارای کنهههه

اشک
اشک
17 روز قبل

حتما سارا هم میخواد بیاد که نظرش عوض شده😑

سارا
سارا
18 روز قبل

بمیری اشتباه نوشتم 🤭

اسپویل کننده

سارا
سارا
18 روز قبل

کاش بنیری هاکان ازرو زمین محوشی یهو انگاری که نبودی ازاول وایی که چقدر عالی میشه لعنت بهت با این افکار پستت ظالم مظلوم آزار

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x