رمان سکوت تلخ پارت 42 - رمان دونی

 

 

 

 

در گلو میخندد

 

آن روز صبح

 

دخترک را کارد میزدی خونش در نمی آمد

 

البته که به او حق میداد

 

منکر اشتباهش نمیشد

 

بردن سارا به آن خانه کار درستی نبود..

 

در حالی که دستش را زیر تاپ تن دخترک سر میداد زمزمه میکند

 

– مقصرش خودتی …

 

سارا گیج نگاهش میکند

 

– من؟

 

– با تموم وجودت داشتی ناله میکردی …

انگار داشتم با گربه جفت گیری میکردم …

 

از تشبیه هاکان خنده اش میگیرد …

 

لبهایش به طرفین کش می آیند و دستان مرد روی تنش پیشروی میکند

 

– جاش اونجا نبود …

اما الان …

 

قزن لباس زیرش را باز میکند

 

– میتونی هر چقدر که دلت میخواد جیغ بزنی ..

 

#پارت_صدوچهل‌ونه

 

* * *

 

شش روز گذشته بود…

از رفتن هاکان ..

 

این مدت را به بد و خوب گذرانده بود

 

روز اول را گریه کرده بود

 

بخاطر خودش

 

نه هاکان و رفتنش …

 

تنها بخاطر سرنوشتش اشک ریخته بود

 

روز های باقی مانده را هم به تنهایی در شهر گذرانده بود

 

حرم هم رفته بود

 

تنها دو بار،

 

بیشتر اوقاتش صرف زیر و رو کردن شهر کرده بود

 

دیگر غمگین نبود

 

ناراحت هم نبود

 

حال خوبی داشت

 

امروز هم روز آخر بود

 

هاکان می آمد

 

شب پرواز داشتند

 

به تهران برمی گشتند .

 

#پارت_صدوپنجاه

 

چمدانش را بسته بود

 

پیش از آن هم دوش گرفته بود

 

حاضر و آمده در انتظار برگشت هاکان به سر می برد

 

البته که در این مدت جز امروز صبح که هاکان خبر از بازگشتش داده بود

دیگر هیچ ارتباطی با هم نداشتند.

 

حتی ساعت پرواز او را هم نمی دانست

 

نخواسته بود بپرسد هم…

 

هر وقت میخواست بیاید

 

روی تخت دراز میکشد

 

ترجیح میداد تا برگشت او جای در و دیوار تماشا کردن کمی بخوابد .

 

لحاف را را روی تن میکشد و جنین وار در خود مچاله میشود

 

پلک می بندد

 

چند دقیقه میگذرد و به محض گرم شدن پلک هایش صدای باز شدن در اتاق را میشنود.

 

شوهرش از سفر با معشوقه اش بازگشته بود.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 184

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان جنون آغوشت

  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای محترم هیئت منصفه، این دادگاه در باب اتهامات موجود در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی

  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستاره
ستاره
6 ماه قبل

رو آب بخندی عوضی😒😒مانلی هم یه تختش کمه بخدا

علوی
علوی
6 ماه قبل

به نظرم باید کارت هاکان رو خشک می‌کرد.
برای همه به سلیقه خودش، فقط خودش، سوغاتی می‌خرید. مثلاً برای پدربزرگ خودش و هاکان عین هم خرید کنه، برای مادر شوهرش و مستخدم خونه بابابزرگش مثل هم. خرید برای همه رو با سلیقه دخترونه انجام بده.
نمی‌گم به نیت شر درست کردن برای هاکان، ولی مطمئنم که تشت کارهای این جناب زود از آسمون می‌افته و متهم اصلی می‌شه مانلی که باهاش هم‌دستی کرده. چرا؟ چون خودش هم هرز تشریف داره و سر و گوشش برای کس دیگه‌ای حتماً جنبیده.
اینکه برای اون موقع رد و نشونه بذاره که هاکان متهم باشه، خیلی بهتره

ستاره
ستاره
6 ماه قبل
پاسخ به  علوی

اونوقت هم هاکان بهش تیکه مینداخت که ندید بدیده حتما تا حالا رنگ پول ندیده خودش و گم‌ کرده من جای مانلی بودم برمیگشتم خونه پدربزرگم اگه میپرسیدن چی شده میگفت شوهرم با معشوقش رفته خارج ماه عسل پدربزرگ عزیزممم😏

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

مانلی باید از رفتار این چند روز هاکان درس بگیره و دیگه اصلا هاکان رو نبینه و به چشمش نیاد بره دنبال زندگی خودش و سعی کنه بهترین زندگی رو برای خودش بسازه،بیخیال هاکان و کیارش

نام نامدار
نام نامدار
6 ماه قبل

خوبه این جور چیزهارو فقط تو رمان ها می خونیم اگه تو واقعیت این اتفاق ها می‌افتاد قطعا آمار قتل مردان توسط زنان زیاد میشد🤣

ستاره
ستاره
6 ماه قبل
پاسخ به  نام نامدار

عزیزم تو واقعیت هست آمارشم خیلی بالاست الان نه تنها مردها بلکه زنهای متاهل هم معشوقه دارن مردها الان بجای یکی ده تا معشوقه دارن عزیزم کجای کاری

Prnya
Prnya
6 ماه قبل

خیلی دلم میخواد مانلی از همین لحظه که هاکان میاد یه طوری بی خیال باشه که هاکان هم تعجب کنه و مانلی هر کاری دوست داره بکنه و محل هاکان هم نزاره

خواننده
خواننده
6 ماه قبل

چه زندگی تلخی داره مانلی
بمیرم برا دلت خواهر
واای ازاون روزی ک حاج کمال قبل مردنش بخواد نتیجه شوببینه(بچه مانلی وشوهراحمقش)بعد بمیره
ببینم اونو روزو که اونوقت میخواد چکارکنه هاکان خان😠😠

Shiva
Shiva
6 ماه قبل
پاسخ به  خواننده

لابد توله سارا رو میدن دست بابا بزرگ و میگن بفرما اینه
نوه ات
نمیدونم این مانلی چرا اینقدر بد اقباله چرا هر دو نفری که تو مسیر زندگیش اومدن ازش متنفرن

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

مانلی خیلی احمقه اگر یه روزی عاشق هاکان بشه باید رفتارای الانش یادش بمونه

سارا
سارا
6 ماه قبل

میتونست بجا نوشتن نگاه کردن بدر ودیواروکشش موضوع به یه قسمتایی از رمان اشاره کنه، خیلی داره مثل حورا پیش میره این رمان پارتا کم و کشش موضوع فراوان ،مگه مخاطبا مسخرتونن اخه این چه وضعشه دیگه ،دلارا وحورا هم اینجور پیش میره پارتاش ،لعنت به نویسنده ای که دربرابر نظرمخاطباش خودشو به کری زده.

مریم گلی
مریم گلی
6 ماه قبل

ممنون لطفا یکم پارتها طولانی تر باشه مثل اوایل رمان

دلارام
دلارام
6 ماه قبل

خدا وکیلی این نویسنده خسته نمیشه با این حجم زیاد پارت دادن بابا دست مریزاد 👏👏👏

رهگذر
رهگذر
6 ماه قبل

خوبه که لاقل تمام سفر رو صرف فکر کردن به هاکان وناراحت کردن خودش نکرده
خوبه که همش غصه نخورده وشهر رو گشته

دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x