رمان سکوت تلخ پارت 44 - رمان دونی

 

 

 

 

به محض نشستن پروازشان و مواجه با راننده ای که قصد بردن آنها به مقصد تعیین شده را داشت

 

مانلی با کمال خان تماس گرفته بود

 

صبرش به سر رسیده بود

 

بیش از این نمیتوانست مطیع باشد

 

حریم خصوصی میخواست

 

بعد از یک سفر خسته کننده به استراحت نیاز داشت

 

زنگ زده بودم

 

برخلاف تصورات هاکانی که یقین داشت او نمیتواند از پس کمال خان بیاید

 

در کمال احترام و از در سیاست وارد شده بود

 

– سلام بابا جون حالتون خوبه؟

 

بابا جون گفتنش کار خودش را کرده بود.

 

هاکان در سی و اندی سال زندگی اش یکبار به آن مردک پیر بابا جون نگفته بود اما مانلی با او فرق میکرد

 

کمال خان را با زبان چرب و نرمی راه آورده بود .

 

از خستگی اش گفته بود

 

از آنکه امشب شرایط آمدن ندارد و کمال خان هم بی چون و چرا پذیرفته بود.

 

البته که برنامه دعوتشان به خانه آن مرد به فردا شب منتقل شده بود.

 

#پارت_صدوپنجاه‌وپنج

 

همین هم برای او غنیمت به شمار می آمد .

 

احتیاج داشت به خوابیدن

 

این یک هفته علارغم تمام سعی و تلاش هایش پلک روی هم نگذاشته بود .

 

خسته بود

 

نیاز داشت به خوابی که بار غم یک هفته تنها ماندنش در یک شهر غریب را از روی شانه هایش بردارد .

 

غربتی که او کشیده بود تنها بخاطر هاکان نبود

 

اینکه در این یک هفته حتی یک نفر از اعضای خانواده اش حالش را نپرسیده بود اذیتش میکرد

 

حاج میرزا حتی یک زنگ هم نزده بود…

 

خاله هایش که دیگر حتی گفتن نداشتند ..

 

انگار نه انگار که اصلا وجود داشت

 

این بی ارزش بودنش برای دیگران بود که خسته اش کرده بود

 

بیشتر از همه اما نداشتن جاوید بود

که داشت اذیتش میکرد..

 

او به بودن جاوید

به حمایت هایش …

به تماس های هر روزه اش ..

 

به اینکه بنشیند و تمام اتفاقات روزش را برای او بگوید

عادت کرده بود

 

اینکه حالا نداشتش برایش خلاء بزرگی بود ..

 

#پارت_صدوپنجاه‌وشش

 

به خانه که رسیده بودند یک راست سوی اتاقی که برای خود حسابش میکرد رفته و خوابیده بود .

 

برخلاف او که هنوز سر به بالش نرسانده بیهوش شده بود هاکان تا نیمه های شب بیدار مانده بود…

 

خواب از چشمانش پریده بود

 

فکر و خیال های‌ مختلف دوره اش کرده بودند .

 

دمی میگیرد

 

دستی به صورتش میکشد و از روی مبل برمی خیزد .

 

باید لباس هایش را عوض میکرد

 

به سوی اتاقی که مانلی در آن خواب بود می رود

 

دستگیره را به آرامی پایین میکشد و وارد اتاق میشود .

 

نیم نگاهی به مانلی که روی تخت در خود مچاله بود می اندازد و به سمت کمد دیواری می رود

 

کشو را عقب میکشد و همانجا لباس هایش را عوض میکند .

 

پس از تعوض لباسش ، بار دیگر نگاهش به سمت مانلی کشیده میشود

 

آن لحاف پشت سرش و تنی که از سرما در خود مچاله شده بود روی مخش بود..

 

بی آنکه بتواند بی تفاوت از این مسئله بگذرد به طرف تخت می رود .

 

نگاهی به چهره غرق خواب او می اندازد و بی اختیار گوشه لبش بالا می رود

 

یاد تماسش به کمال خان افتاده بود

 

نیم وجب بچه توانسته بود آن پیرمرد خودرأی را از حرفش برگرداند.

 

لحاف را از پشت سرش برمیدارد و روی تنش میکشد .

 

متوجه بود

 

متوجه دلخوری اویی که در یک شهر غریب تنها رها شده بود!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 189

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند pdf از صدیقه بهروان فر

  خلاصه رمان :       داستانی متفاوت از عشقی آتشین. عاشقانه‌ای که با شلاق خوردن داماد و بدنامی عروس شروع میشه. سید امیرعباس‌ فرخی، پسر جوون و به شدت مذهبیه که به خاطر حمایت از زینب، دختر حاج محمد مهدویان، محکوم به تحمل هشتاد ضربه شلاق و عقد زینب می شه. این اتفاق تاثیر منفی زیادی روی زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان می تراود مهتاب

    خلاصه رمان :       در مورد دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و برای همین از لج اون با برادر شایان .شروین ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی قرارم کن

    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند … خیابان زیادی شلوغ بود . نگاهش روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نام نامدار
نام نامدار
6 ماه قبل

موندم هاکان با این که میدونه کارش اشتباه و باعث ناراحتی هم خونه اش میشه بازم این کار رو میکنه
من نمیگم به عنوان همسرش حداقل مثل هم خونه یا یه دوست یا حتی خواهرچطور وجدانش قبول میکنه این رفتار رو داشته باشه یعنی اگه خواهرش هم بود ول میکرد میرفت یا دوستش بعد خوش میگذروند یه هفته بعد انگار نه انگار
بی شخصیتی تو وجودشه

آخرین ویرایش 6 ماه قبل توسط نام نامدار
ستاره
ستاره
6 ماه قبل

الهی بمیرم برا دلت مانلی میفهمم چی میگی

هه جناب هاکان خان تازه عذاب وجدان گرفتن😏

علوی
علوی
6 ماه قبل

این احساس خود بدبخت پنداری مانلی حوصله سر بر داره می‌شه. بقیه رو نمی‌دونم، ولی ما هم رسم نداریم وقتی عروس و داماد با هم می‌رن ماه عسل تلفن به دست باشیم بهشون زنگ بزنیم. اگه سفر زیارتی رفتند، لطف کردند، از تو حرم خودشون تماسی با اهل خونه گرفتند ممنونشون هستیم. اما اینکه خانواده‌ها به زوج ماه عسل رفته زنگ بزنن معمول نیست.
حالا اینکه عروس ماه عسل مشهد باشه و داماد آنتالیا و استامبول و عروس نیاز داره به تخلیه خودش پشت تلفن، یک شرایط خاصه که دیگران خبری ازش ندارند.
توقعات مانلی داره از همه زیاد می‌شه. الان که برگشتند تلفن‌ها و دعوت‌ها باید شروع بشه.

ستاره
ستاره
6 ماه قبل
پاسخ به  علوی

تازه دارم چنین رسمی رو میشنوم یعنی نباید یبار زنگ بزنن ببینن سالم رسیدن یا نه؟شاید هواپیماشون سقوط کرده والا من تا حالا ندیدم پدر مادری سراغ بچش و نگیره اونم خانواده دختر مانلی نمیگه مدام گوشی بدست بودن ولی انتظار اینکه سراغی میگرفتن کاملا عادیه و اینکه خانواده مانلی کلا بیخیالش هستن هم از اول رمان کاملا آشکاره این دختر تنها کسی رو که داره و بهش توجه میکنه عموشه که اونم الان ولش کرده چون مطمئنه ازدواج مانلی اجبار بوده و مانلی بهش دروغ گفته برا همین ازش عصبیه

نام نامدار
نام نامدار
6 ماه قبل
پاسخ به  علوی

یعنی اصلا تماس نمی‌گیرید که ببینید حداقل سالم رسیدن یا نه ؟
منم مثل مانلی اگه بهم زنگ نزنن با خودم فکر میکنم که از خداشون بود من نباشم

آخرین ویرایش 6 ماه قبل توسط نام نامدار
یه بنده خدایی
یه بنده خدایی
6 ماه قبل

مردتیکه دوزاری بی لیاقت موتجه بود متوجه بو ک. ن لقش

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

فاطمه جان چرا سایتت اینقدر خالی شده

نرگس
نرگس
6 ماه قبل

عزیزم‌ مانلی
چقدر تنهایی

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x