رمان سکوت تلخ پارت 56 - رمان دونی

 

 

 

 

– کم و زیادش تفاوتی داره عزیزم؟

 

عزیزمش را از روی تمسخر گفته بود

 

مانلی هم متوجه آن بود

 

پوفی میکشد

 

در واقع هاکان راست میگفت

 

تعداد ادمهایی که در آن مهمانی حضور پیدا میکردندچه فرقی داشت مگر؟

 

اصل ماجرا کمال خان بود .

 

جوابی نمیدهد

 

تا رسیدن به دانشگاه سکوت میکند و هاکان هم حرف دیگری نمیزند.

 

با توقف ماشین

 

در اتومبیل را باز میکند

 

زیرلب از او تشکری میکند و پیاده میشود

 

قدمی به جلو برمیدارد

 

هنوز اما چندان فاصله نگرفته است که هاکان صدایش میزند

 

– مانلی

 

می ایستد

 

قدم پیش آمده را به عقب برمیگردد و سوی شیشه ماشین خم میشود

 

– بله؟

 

– ساعت چند بیام دنبالت؟

 

– لازم نیست بیای ، با یکی از دوستام برمیگردم.

 

دروغ گفته بود

از سر خجالت تعارف کرده بود

 

اما انگار هاکان چندان اصراری هم به آنکه دنبالش بیاید نداشت

 

– خیله خب پس خداحافظ

 

#پارت_صدوهفتادوهفت

 

* * *

 

ساعت شش عصر بود که بالاخره کلاس هایش تمام شد

 

در برگشت به خانه اولین گزینه ای که به ذهنش میرسید اسنپ بود

 

اما پیش از آنکه بخواهد نسبت به آن اقدامی کند

 

این یک صدای مردانه است که خطاب قرارش میدهد

 

– خانم فکور

 

چشم از صفحه تلفن همراهش برمیدارد

 

سر بلند میکند و یاسین مولوی که یکی از سال بالایی ها بود را در یک قدمی خود می بیند

 

با تعجب نگاهش میکند و یاسین ادامه میدهد

 

– ماشین نیاوردین امروز؟

 

با لحن مغموم و ناراحتی جواب میدهد

 

– نه ، داشتم اسنپ میگرفتم

 

نگاه یاسین میان چشمانش و آن تکه موی فر بیرون افتاده از مقنعه اش جا به جا میشود

 

– اسنپ چرا؟

بفرمایید میرسونمتون ..

 

#پارت_صدوهفتادوهشت

 

پذیرش پیشنهاد یاسین مولوی وسوسه انگیز بود

 

نباید می پذیرفت

 

در واقع در شرایط معمولی بود هرگز نمی پذیرفت

 

حالا هم شرایط معمولی بود اما

 

امروز به قدری خسته بود که دیگر توان رد کردن این پیشنهاد وسوسه انگیز را نداشت…

 

سوار اتومبیل یاسین مولوی شده بود .

 

در راه بازگشت به خانه بودند .

 

میان راه یاسین از سختی های کار و همزمان تحصیل میگفت و او به این فکر میکرد اگر این مرد می دانست متاهل است هم اینطور دست و دلبازانه پیشنهاد رساندنش را میداد.؟

 

قطعا که نه…

 

دست به سینه گوش میداد

 

گاهی هم میان صحبت های یاسین چیزی میگفت که خود را متمرکز روی حرف هایش نشان دهد ..

 

با توقف ماشین و رسیدنشان از یاسین تشکر میکند .

 

در را باز میکند و درست حین پیاده شدنش از ماشین است که سر و کله اتومبیل هاکان پیدا میشود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 212

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد

      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم می‌دادم چنان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه به صورت pdf کامل از دلارام

      خلاصه‌ی رمان:   دخترا متفاوت اند‌. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد. خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری
دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری

    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر و سوده و بیوک از هم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غزل
غزل
1 ماه قبل

میشه لطف کنید بیشتر پارت بزارید رمان مانلی رو رمان خوبیه ممنون میشم بیشتر پشت سرهم پارت بزارید هفته ۲ باز 🥺🥺

غزل
غزل
1 ماه قبل

رمان مانلی هرهفته پارت گذاری کنید خیلی کنده ببخشید چرا درست پارت نمیزارید

Sara
Sara
5 ماه قبل

وا این همه رمان مونده بذارید نمیدونم فئودال و..
یکم به سایت سر و سامون بدید خواهشاً

ستاره
ستاره
5 ماه قبل

آخخخخ حالا آتیش بگیر جناب هاکان

شيوا وفا
شيوا وفا
5 ماه قبل

خب مگه اون هاکان قرار نشد بیشتر وقتش با سارا بگذره و در صورت ضرورت بیاد خونه مانلی حالا یهو چی شده سر و تهشو بزنی تو این خونه اس با عقل جور در نمی یاد

ستاره
ستاره
5 ماه قبل
پاسخ به  شيوا وفا

نه هیچوقت نگفت خونه برا مانلیه حتی وقتی مانلی به حضور سارا در شب عروسیش اعتراض کرد گفت خونه خودمه فقط گفت سارا رو سعی میکنه کمتر بیاره

Shiva
Shiva
5 ماه قبل
پاسخ به  ستاره

خب آدم عادی اگر کسی رو واقعا دوست داشته باشه بیشتر وقتش رو با همون طرف میگذرونه هاکان حتی شب عروسی رو با سارا و نه مانلی گذروند پس طبیعیه که بیشتر خونه سارا باشه نه تو مسیر خونه مانلی این رو چطور توجیه میفرمایید

شیما
شیما
5 ماه قبل
پاسخ به  شيوا وفا

داره دل می بنده

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x