رمان سکوت تلخ پارت 69 - رمان دونی

 

 

 

پیش از آنکه از دیدم محو شد می گویم

 

–  اگه اومد و حمام بودم کی در رو براش باز کنه

 

می ایستد

 

و به سمتم

برمیگردد

 

– دوش گرفتنت چقدر طول میکشه؟ ۱۰ دقیقه؟

 

سر تکان میدهم

 

– تقریبا

 

جوابی که میدهد شوکه ام میکند

 

– خیله خب این یه ربع ده دقیقه منتظر موندن نمیکشتش ، برو دوش بگیر…

موهاتم ترجیحا نشور ، شستی خشک کن …

 

از تاکید دوباره اش احساس مهم بودن کاذبی سراسر وجودم را میگیرد

 

من زیادی بی جنبه بودم..

 

شاید هم زیادی چشم و گوش بسته بودم

 

کیارش که آدم نبود

 

حتی اسمش هم باعث تهوعم میشد

 

اصلا چطور فکر میکردم دوستش دارم؟

 

#پارت_دویست‌وبیست‌ونه

 

دوش ده دقیقه ای را‌ گرفته بودم

 

موهایم را هم نشسته بودم‌.

 

احتیاجی هم نبود

 

تمیز بودند

 

حوله تن پوشم را میپوشم و از حمام بیرون می آیم .

 

همان لحظه صدای زنگ آیفون بلند میشود

 

انگار پیش بینی کرده بود که کی دوش گرفتنم تمام میشود

 

سمت راهرو میروم

 

و در را برای سوفی میزنم ..

 

چند لحظه بعد سر و کله اش پیدا میشود

 

با دو قابلمه ای که در بغل دارد

 

همانطور که کمکش میکردم و یکی از آنها را میگرفتم می گویم

 

– وای چه خبره …دست مامان درد نکنه

 

نگاهم میکند

 

سر تا پایم را نظاره گر میشود و به یقه کنار رفته حوله ام اشاره میزند

 

– باز کن یه نظر ببینم خستگی ام دربیاد ..

 

به ساق پایش میکوبم

 

– بیشعور ، کم کم دارم‌ به گرایشت شک میکنم …

 

– من از دخترای خوشگل و سفید خوشم میاد …خوشبحال هاکان ..بهش حسودیم‌ میشه…

 

لب زیر دندان میکشم و سویش برمیگردم

 

– صداتو بیار پایین سوفی ، خوابه

 

– وا

چه خوابی دیگه ، خودش زنگ زد بیام ناهار بزنیم‌…برو بیدارش کن..

 

#پارت_دویست‌وسی

 

ساز مخالف زدنم …

تاکید آنکه بیخودی چرا باید آن بیچاره را از خواب بیدار کنم در مغز سوفی نمی رود

 

زبان نفهم بازی درمی آورد

 

مجبورم میکند تا بروم

او را بیدار کنم و به پیش خواهر دیوانه اش ببرم .

 

همانطور که گره حوله تن پوشم را اساسی دور کمرم سفت میکردم سوی اتاق می روم.

 

ضربه آرامی به در میزنم ..

 

البته که بدون آنکه پاسخی بگیرم دستگیره را به پایین هل میدهم و وارد اتاق میشوم .

 

چشمم که به تخت می افتد دست و پایم را گم میکنم.

 

به شکم دراز کشیده بود.

 

خواب بود

خواب …خواب

 

چطور قرار بود جلو روم و بیدارش کنم؟

 

البته که کاش جای آنکه با چشمانم قورتش دهم فکری میکردم ..

 

دم عمیقی میگیرم …

 

نفسم را تازه میکنم و در آخر تسلیم میشوم

 

دست پیش میبرم و نوک انگشتانم را به شانه برهنه اش میزنم

 

– هاکان

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 131

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی

    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش نمیره که یه روز به خودش میاد و میبینه گرفتار

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
1 ماه قبل

پارت قبل فکر کردم نویسنده وظیفه شناس شده قراره درست پارت بده انگار حواسش پرت بوده سری قبلی که پارتش طولانیتر شده بود

delaram Arsham
delaram Arsham
1 ماه قبل

بابا اینا کارشون اینه اول رمانشون رو خوب پارت میدن تا جلب توجه بشه بعد میان قصت بندی بعدش اشتراکی تا دنبالشون بدویم
والا بخدا🤷‍♀️

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x