رمان عشق با چاشنی خطر پارت 11 - رمان دونی

 
صدای زنگ خونه بلند شد
افسانه خانم:حتما داریوشه دریا برو درشو باز کن
دریا:اشکان باز میکنه
بعدم اخم کرد و رو برگردوند
افسانه خانم مشکوک نگاش کرد و گفت:مشکلی پیش اومده دریا نکنه دعوا کردید
دریا یه لبخند زورکی زد
دریا:نه مادر من آخه برای چی باید دعوا کنیم
افسانه خانم:خب خداروشکر اما دریا اگه یه وقتی دعواتون شد زیاد نگران نباش دعوا نمک زندگیه
اما از قیافه دریا معلوم بود که دعواشون شده و افسانه خانمم چون نمیخواست موضوع رو کش بده ادامه نداد
دلربا با جیغ و سر و صدا اومد تو آشپزخونه
دلربا:مامان نفهمیدم چی شد که شیطونه گولم زد و به دایی گفتم دیروز با بابا دعوا کردید و بابا دست روت بلند کرد
دایی هم خیلی عصبی شد دست بابا رو گرفت و برد تو اتاقش
دریا:یا علی
افسانه خانم:واقعا روت دست بلند کرده دریا
دریا جوابی نداد و دوید بیرون از آشپزخونه
ما هم از آشپزخونه زدیم بیرون که بابای اشکان داشت از پله ها بالا میرفت ما هم پشت سرش رفتیم که صدای داد اشکان و شنیدم
داداش:آخه بیناموس تو که….
بابای اشکان سریع در اتاق اشکان و باز کرد که حرف اشکان نصفه موند. و داریوش که افتاده بود رو زمین و اشکان که دست مشت شدش و اورده بود بالا که بزنه تو صورت داریوش اما با دیدن ما خشکش زد اما سریع به خودش اومد و مشتش و کوبوند تو صورت داریوش که صدای جیغ دلربا و دریا بلند شد و خون بود که از دماغ داریوش جاری شد.
آقا علی سریع رفت و اشکان و کنار کشیدش
اشکان:این مشت و زدم که بفهمی دست رو خواطر من بلند نکنی بی غیرت
داریوش شرمنده سرشو پایین انداخت
داریوش:به خدا دست خودم نبود یهو دستم ه*ر*ز رفت شرمنده داداش معذرت میخوام
اشکان عصبی تر از قبل گفت:از من معذرت خواهی نکن از دریا معذرت بخواه و همین طور بهت بگم اگه یکبار دیگه فقط یکبار دیگه دستت رو دریا بلند بشه خودم طلاقشو ازت میگیرم.
داریوش تا اینو شنید خشکش زد اما از همه بدتر اشکان بود که زیادی عصبی شده بود تا حالا هیچ کسی رو با این همه عصبانیت ندیده بودم. علی آقا اشکان و ول کرد و اومد رفت جلوی داریوش و یه دونه محکم زد تو گوش داریوش و گفت:اینم من زدم که بفهمی دریا بزرگتر داره واینکه تمام حرف هایی که اشکان زد اگه خودش بهش عمل نکنه من عمل میکنم حالا خوددانی
بعدم علی آقا از اتاق رفت بیرون بقیه هم رفتن بیرون منم خواستم برم بیرون که افسانه خانم بهم اشاره زد بمونم پیش اشکان.
حالا من اینجا بمونم که چی بشه مثلا در اتاقو بستم و برگشتم سمت اشکان که داشت با چهره ی درهم مینشست روی تختش

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سردرد
دانلود رمان سردرد به صورت pdf کامل از زهرا بیگدلی

    خلاصه رمان سردرد:   مثل یه ارایش نظامی برای حمله اس..چیزی که زندگی سه تا دخترو ساخته و داره شکل میده.. دردایی که جدا از درد عشقه… دردای واقعی… دردناک… مثل شطرنج باید عمل کرد.. باید جنگید… باید مهره هارو بیرون بندازی… تا ببری… اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند… ولی باید دردسرهارو به جون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یلدای بی پایان pdf از زکیه اکبری

  خلاصه رمان :       یلدا درست در شب عروسی اش متوجه خیلی چیزها می شود و با حادثه ای رو به رو می شود که خنجر می شود در قلبش. در این میان شاید عشق معجزه کند و او باز شخصیت گمشده اش را بیابد … پایان غیرقابل تصور !..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی

    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم کاری. پر از خامی و بی تجربگی.می خواهیم که با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش بودنت
دانلود رمان آرامش بودنت به صورت pdf کامل از عسل کور _کور

    خلاصه رمان آرامش بودنت: در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد! دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد، حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی

  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

وایی چه قدر دادش این شکلی خوبه رگ غیرتش این جوری بزنه بالا

زهره
زهره
2 سال قبل

ترسیده نمیدونه چیکار کنه

زهره
زهره
2 سال قبل

فکر کنم قیافه آرام این طوریه 😥🤐😬😟😦😞

silvermoon
silvermoon
2 سال قبل

هن این چرا این شکلی شد ؟
رمان خوبیه ولی اگه یه کوچلو بهش نظم‌میداد قشنگ میشد

Nahar
Nahar
2 سال قبل

الان ارام میره رو مخش😂
این اشکان باز عصبی میشه داد و بیداد میکنه😂
ارام خنگ😂

M.h
M.h
2 سال قبل

خوبش شد داریوشو

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x