رمان عشق با چاشنی خطر پارت 24 - رمان دونی

 
اشکی:چته هی زنگ میزنی
_خودت بگو چته این چه طرز حرف زدنه چرا صدات اینجوریه خوبی تو؟
اشکی:آره چطور؟
_دروغ میگی پس آقاجون چی میگه که از پهلوت خون میومده. کیان زخمیت کرده؟
اشکی:هه اون جوجه حتی نمیتونست شلوارشو بکشه بالا بعد بخواد منو زخمی کنه
_پس اون خون های روی پیرهنت چی بودن
اشکی:به تو ربطی نداره
_درسته به من ربطی نداره اما بخواطر من زخمی شدی
اشکی:من قبلا زخمی شدم ن…..
بالاخره تونستم از زیر زبونش بکشم
_خب الان کجایی
اشکی:میخوای بدونی چیکار؟
_میگم کجاییی
اشکی:دارم میرم خونم
_آدرس بده بیام
اشکی:نمیترسی تنها باهام تو یه خونه باشی
_برای چی باس بترسم هاننن
اشکی:بالاخره یه دختر و پسر تنها شخص سومم که شیطونه نمیدونم چی پیش میاد
_ولی تو به من تعهد دادی که بهم دست نزنی
اشکی:اون تعهد برای بعد عروسیه در ضمن اون شب تعهد و با خودت نبردی و الانم تو ماشین منه
_برام مهم نیست آدرس بده
اشکی:نه
_میدی یا برم از مامانت بگیرم
اشکی:خیلوخب خیابان…………
سری لباسامو عوض کردم و دوییدم بیرون
آقاجون:کجا به سلامتی زنگ زدی؟
_آره الانم دارم میرم پیش اشکان خدافظ
و بدون اینکه منتظر حرفی باشم سری سوییچ ماشین آراد و برداشتم و با تمام سرعتم روندم سمت خونه اشکی.
خودم ماشین نداشتم. بابام همیشه بهم میگه من خیلی بد رانندگی میکنم و امنیت نمیکنه برام ماشین بخره
رسیدم به در آپارتمانش خواستم برم تو که نگهبان جلومو گرفت
نگهبان:کجا
_با آقای فروزنده کار دارم
نگهبان:اسمت چیه
_آرام…….آرام رستگار
نگهبان:بیا برو
انگاری اشکان از قبل بهش گفته بود که میام
سری رفتم پشت در خونش که از این دوربین هایی که تشخیص چهره میده بعد در باز میشه داشت ولی اسمشو نمیدونم چیه منم ازینا خیلی دوست دارم ولی خب از اونجایی که خونه مون تو باغ آقاجونه خب امکان پذیر نیست که ازینا داشته باشیم. زنگ و زدم که اشکی بعد از دو ساعت درو باز کرد
سرمو بلند کردم که اوه اوه بالا تنه لخته لخت عجب بدنی داره همینجوری داشتم درسته قورتش میدادم که
اشکی:خوردیم
سری چشمامو دزدیدم
_من که چیزی ندیدم
اشکی:آره جون عمت
_میخواستی اینجوری نیای دم در به من چه
اشکی:میخواستم زخمم و ببندم که اومدی
نگام کشیده شد سمت پهلوش که یه دستمال روش گذاشته بودو دستماله پر از خون بود
_نمی خوای بری کنار
اشکی رفت کنار منم رفتم تو و درو بستم اما این چه خونه ایه که هیچی توش نیست دارم میگم هیچی یعنی هیچییا. برگشتم سمت اشکی که ازش بپرسم ولی خبری ازش نبود
_کجا رفتی هوی؟
اشکی:بیا سمت راست تو اتاقم
رفتم همون سمتی که گفته بود و رسیدم به چند تا در که در یکیش باز بود رفتم تو اون اتاق که توش وسیله بودو اشکان روی تختش نشسته بود‌.
_خونت چرا اینجوریه؟چرا به جز این اتاق جاهای دیگه هیچی توش نیست

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قاصدک های سپید به صورت pdf کامل از حمیده منتظری

    خلاصه رمان:   رستا دختر بازیگوش و بی مسئولیتی که به پشتوانه وضع مالی پدرش فقط دنبال سرگرمی و شیطنت‌های خودشه. طی یکی از همین شیطنت ها هم جون خودش رو به خطر میندازه و هم رابطه تازه شکل گرفته دوستش سایه با رضا رو بهم میزنه. پدرش تصمیم میگیره که پول توجیبی اون رو قطع بکنه و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصاص pdf از سارگل حسینی

  خلاصه رمان :     آرامش دختر هجده ساله‌ای که مورد تعرض پسر همسایه شون قرار میگیره و از ترس مجبور به سکوت میشه و سکوتش باعث میشه هاکان بخواد دوباره کارش رو تکرار کنه اما این بار آرامش برای محافظت از خودش ناخواسته قتلی مرتکب میشه که زندگیش رو مورد تحول قرار میده…   به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتش و جنون pdf از ریحانه نیاکام

  خلاصه رمان:       آتش رادفر به تازگی زن پا به ماهش و از دست داده و بچه ای که نارس به دنیا میاد ولی این بچه مادر میخواد و چه کسی بهتر و مهمتر از باده ای که هم خاله پسرشه هم عشق کهنه و قدیمی که چندین ساله تو قلبش حکمفرمایی می کنه… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به تماشای دود
دانلود رمان به تماشای دود به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان به تماشای دود :   پیمان دایی غیرتی و بی اعصابی که فقط دو سه سال از خواهر‌زاده‌ش بزرگتره. معتقده سر و گوش این خواهرزاده زیادی می‌جنبه و حسابی مراقبشه. هر روز و هر جا حرفی بشنوه یه دعوای حسابی راه می‌ندازه غافل از اینکه لیلا خانم با رفیق فابریک این دایی عصبی سَر و سِر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیلی
لیلی
2 سال قبل

خوچرا پارت نمیزاری موندیم تو خماری

Nahar
Nahar
2 سال قبل

کاش عکساشونو میذاشتی🥺🥺

setareh amaneh
setareh amaneh
2 سال قبل

عااااااااااااااااااااااااااااالللللللللللللللللییی💃💃😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍💃💃💃💃💃💃💃😍😍😍😍💃💃💙

Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

میشه عکس زوج قشنگمون رو بزاری 🥰🥰
پلیززززززز

setareh amaneh
setareh amaneh
2 سال قبل
پاسخ به  Rebecca

راست میگه عکسشون بزار

بانو
بانو
2 سال قبل

هق پارت می خوم

M.h
M.h
2 سال قبل

اشکی رو خوردش بعد میگه من که چیزی ندیدم🤣

Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

واااااااای عاشق رمانت شدم حرف نداره 😍😍❤❤❤❤🥰🥰

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Rebecca
زهره
زهره
2 سال قبل

چون مجردیه 😁😁😁😁😅😅😅🤭🤭🤭🤭

M.h
M.h
2 سال قبل
پاسخ به  زهره

خونه مجردی بیشتر بهم ریخته هست نه اینکه هیچی توش نباشه

زهره
زهره
2 سال قبل
پاسخ به  M.h

وایی الفرار میدونم حرصی شدی 😁
خب یه چیزی پروندم خب پیش پدر مادرش زندگی میکنه

×\÷m
×\÷m
2 سال قبل
پاسخ به  زهره

حق😂

دسته‌ها
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x