_هنوزم هست
اشکی:آره
_مهم نیست
اشکی:نمیخوای باهاش حرف بزنی؟
_نه
اشکی:پس با ماشین بریم
تمام ذوقم کور شد
_چراااااا؟
اشکی:من با اینکه با ماشین هم میرم همیشه میپره جلوم و التماس میکنه که بزارم تو را ببینه ولی من نزاشتم اما اگه الان تو رو ببینه و با موتور باشیم دیگه فکر نکنم بیخیال بشه
_اوکی با ماشین بریم
رفتم سمت ماشینش که خودشم اومد نشستیم تو ماشین. اشکی ماشینو حرکت داد و تا از پارکینگ خارج شد امیر پرید جلو ماشین. قیافش داغون بود و هنوز هم همون لباسی هایی تنش بود که دو روز پیش تنش بود. با دیدنم لبخندی رو لباش اومد و خیره خیره نگام می کرد. اگه هر زمان دیگه ای بود از نگاهش استقبال میکردم ولی دیگه این نگاه را نمیخواستم. دیگه نمیخواستم خودمو گول بزنم. چشم ازش گرفتم و رو به اشکی گفتم: برو
اشکی:میبینی که جلو ماشین وایساده
_نمیخوام حتی برای یه لحظه دیگه هم ببینمش فقط برو
و برو رو با داد گفتم چون دیگه داشتم عصبی میشدم
که این اشکی دیوونه هم پاشو همچین گذاشت رو گاز که ماشین از جاش کنده شد و امیر خیلی سریع خودشو پرت کرد کنار. سریع برگشتم سمت امیر و به امیر نگاه کردم که ببینم اتفاقی براش افتاده یا نه که خداروشکر براش اتفاقی نیوفتاده بود ولی افتاده بود روی زمین
اما این دلیل نمیشد که رو کار اشکی سرپوش بزارم و با حرص گفتم
_ این چه کاری بود که کردی؟
اشکی:خودت گفتی برو منم حرکت کردم
با حرص بیشتری گفتم:اینجوری اگه میخورد بهش چی؟؟؟؟؟؟؟؟
پوزخندی زد
اشکی:هییی دوست نداره اگه داشت بعد از دو روز که بالاخره دیده بودت از جلو ماشین تکون نمیخورد حتی اگر ماشین بهش میخورد
مثل خودش پوزخندی زدم
_چرت میگی اشکی یعنی اگه الان خودت بودی از جلو ماشین تکون نمیخوردی
اشکی:اگه طرفو واقعا دوست داشته باشه نه تکون نمیخوردم
دست خودم نبود و ناخودآگاه لب زدم
_پس خوش به حال زنت
وقتی این حرفو زدم که تازه فهمیدم چه گندی زدم. سریع برگشتم سمتش که پوزخندش بیشتر کش اومد
اشکی:زنم که الان تویی و منم هیچ حسی بهت ندارم
نمیدونم چرا اما ته ته دلم یکمی از این حرفش ناراحت شدم.
نمیدونستم کجا داره میره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۳.۵ / ۵. شمارش آرا ۲

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرک دل بست به تیله هاى آبى چشمانش… دلش لرزید و ویران شد. دخترک روحش میان قبرستان دفن شد و جسمش در کنار دیگرى، با جنینى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به چشمانت مومن شدم

    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل در دانشگاه تهران آمده قرار گرفته با عقاید و دنیایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مخمصه باران

    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری ۱۸ ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند….. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۰ /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری
دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری

    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر و سوده و بیوک از هم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عجببببب 😏 

ثنا
ثنا
1 سال قبل

یه جوری حس پیدا کنی که به غلط کردن بی افتی …

M.h
M.h
1 سال قبل

دیگه کاملا دارم به روانی بودن اشکی پی میبرم

ARMY
ARMY
1 سال قبل

رمانت خیلی قشنگه مرسی❤️❤️❤️
فقط یخورده بیشتر بزار فداط شم با قطره چکون بهمون پارت میدی؟😂😂😂

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x