رمان عشق با چاشنی خطر پارت 9 - رمان دونی

 
میگیرن
ممد رفیق پا بندست🎵
همه ی کاراش با خندس
اگه باهاش رل بزنی ممد شوهر آیندس🎵
ممد که شیکه آره سرش تو کارو باره
کسی چپ نگاش کنه🎵
سری میشه تیکه پاره سریع میشه تیکه پاره
اصن مگه هست توی دنیا🎵
کسی بگه ممدو دوست نداره
ممدا پای شیطونین خوراک قر و مهمونین🎵
ممدا سیگاری نیستن اکثرا قلیونی ان
ممد برام عزیزه خوش تیپ و تر تمیزه🎵
ممد اگه مست بکنه شهر و بهم میریزه
(از مصطفی تفتیش و امیر ربوبی)
اهنگ باحالی بود ازش خوشم اومد.ولی بیشتر خنده دار بود میخواستم هرهر بخندم اما خب از واکنش این خره میترسیدم. اشکان صدای ضبط و کم کرد. شماره یکی رو گرفت و گوشی را گذاشت جلو ماشین
×جانم داداش
اشکان:این چه آهنگیه که ریختی رو فلش ممد
اِ اسم یارو ممده چه باحال
ممد صداشو نازک کردو گفت
ممد:دیدم تو که برای من که عشقتم آهنگ نمی خونی حداقل من این و برات بریزم
اشکان:خیلی خلی
ممد:من خلم خیانتکار میبینم امروز نیومدی شرکت زنگ میزنم جواب نمیدی میزنگم داییت مگم عشقم کو میگه میخواد زن بستونه رفتن آزمایش بدن آخه بیشرف تو مگه به من قول ازدواج نداده بودی
اشکان:نه
ممد:پس اون روزی که رفتیم فرودگاه بعد من تو را جلوی همه بغل کردم و بهت ابراز علاقه کردم بعدش تو هم در گوشم گفتی یا ولم کن یا نمیگرمت چی
اشکان یه نگاه به من که داشتم میترکیدم کردم و گفت: من بهت گفتم اگه ولم نکنی چنان بلایی به سرت میارم که مرغای آسمون به حالات گریه کنند
ممد:خب چه فرقی داره بعدم این ها رو ولش ادرس اون ورپریده ای که می خوای بستونی رو بده من کارش دارم
با صدای که از شدت خنده میلرزید گفتم:سلام اقا محمد
بعدم منفجر شدم. تا چند دقیقه هیچ صدایی نیومد که
ممد:اشکان این کی بودددددددددد
اشکان:همون ورپریده که قراره بستونمش
چنان چپ چپ نگاش کردم که هر کی دیگه بود خودشو خیس میکرد ولی این اصلا به روی خودشم نیورد
ممد:من قرار بود بیام حساب شما رو برسم چون می خوای با عشقم ازدواج کنی ولی از اونجایی که شما اولین کسی بودید که منو محمد صدا کردید بهتون اجازه ازدواج با اشکانو میدم
_یعنی هیچ کس شما را محمد صدا نمیکنه
ممد:نه والا حتی مامانمم بهم میگه ممد
_عجب
میخواست حرف بزنه که اشکان گوشیو قطع کرد
_اِ چرا قطع کردی
اشکان:رسیدیم
بعدم پیاده شد منو بگم چقدر سرگرم بودم که اصلا نفهمیدم کی رسیدیم. سریع پیاده شدم و دنبالش رفتم زیاد شلوغ نبود و سریع نوبت مون شد رفتیم داخل از اشکان خون گرفتن بعدم اون و فرستادن بیرون تا از من خون بگیرن
خانم دکتر:خانم بفرمایید بشینین
_میشه من خون ندم
خانم دکتر:مگه نمی خوای با اون پسری که اون بیرونه ازدواج کنی؟
_چرا
خانم دکتر:پس زود باش خون تو بده و برو بیرون پیشش تا ندزدیدنش
_من میترسم
خانم دکتر:ترس نداره که
_نمی خوام
خانم دکتر:پس من برم به همسرت بگم بیاد داخل
_نه
همینم کم بود که آبروم جلو اون میرغضب بره
بعدم نشستم روی صندلی اما بازم نتونستم اجازه بدم ازم خون بگیره که اشکان اومد داخل اشکان:تموم نشد
خانم دکتر:نمیزاره خون بگیرم ازش
ای لال بشی. اشکان اومد جلو بازم اومد جلو و جلوی صندلی وایساد که من چسبیدم به صندلی که خم شد روم و اونقدر اومد جلو که فقط چند میلی متر به هم فاصله داشتیم بعدم نگاهش کشیده شد سمت لبام قلبم تو حلقم میزد اونقدر بلند که میگفتم الانه از سینم میزنه بیرون

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان

  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
2 سال قبل

 😂 

Maaayaaa
Maaayaaa
2 سال قبل

ااا من تازه این رمان رو‌خوندم عالیه😂😂😂😂

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
2 سال قبل

بچه ها لطفا ممد رو بدین من ببرم😂

M.h
M.h
2 سال قبل

فاطمه نویسنده رو معرفی نمیکنی

M.h
M.h
2 سال قبل

اشکان:همون ورپریده که قراره بستونمش🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

M.h
M.h
2 سال قبل

بچه ها جررررر خوردم به معنای واقعی کلمه جرررررررررررررر🤣🤣🤣🤣🤣🤣

زهره
زهره
2 سال قبل

😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 بنظرم اسمشو باید میذاشتی عشق با چاشنی خنده

M.h
M.h
2 سال قبل
پاسخ به  زهره

حتما خطر هاش بعد از اینه

زهره
زهره
2 سال قبل

فقط ممد چع سمی بود 😜 😜

زهره
زهره
2 سال قبل

😂 😂 😂 😂 😂 😂 اشکان جون بسه بیا کنار دختر بیچاره ترسید

M.h
M.h
2 سال قبل
پاسخ به  زهره

از الان روش کراشیا

زهره
زهره
2 سال قبل
پاسخ به  M.h

من نه بابا کلا اهل این کارا نیستم فقط دارم اشکانو نصیحت می کنم 😁😊

Nahar
Nahar
2 سال قبل

😂😂😂😂😂 نویسنده خیلی باحالی همین جوری پیش برو عالی میشه😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Nahar
دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x