رمان عشق صوری پارت 209

3
(2)

 

اون بگو مگو ها اونقدر بالا گرفته بود دیگه نتونستم ساکت بودم.
احساس کردم این منم که باید به همچی خاتمه بده چون عامل بهم ریختگی شبصون خودم بودم. برای همین از جا بلند شدم و داد زدم:

-تورو خدا بس کنید!

نفس زنون به صورتهاشون نگاهی گذری انداختم.
دست از بحث کردن با همدیگه برداشتن و ساکت شدن و زل زدن به من.
احساس غلیظی در وجودم بود که بهم میگفت مقصر همچی من هستم. من…
و این منو دچار شرمندگی و عذاب وجدان وحشتناکی میکرد.
بغضمو فرو خوردم و با یه مکث کوتاه ادامه دادم:

-ارتباط منو شهرام یه ارتباط معمولی بود که مادرم ازش خبر نداشت.
یعنس هیچکس ازش خبر نداشت.
اون ارتباط معمولی کم کم به یه احساس واقعی تبدیل شد و بازم مادرم ازش خبر نداشت.
ما اوایل آشناییمون خانواده های همدیگرو نمیشناختیم.
نه شهرام مادر منو و نه من آقا رهام رو تا حرفی که حرف ازدواجتون به میون اومد.
تا وقتی که فهمیدیم شما میخواین باهم ازدواج کنید.
من…
من متاسفم که حتی وقتی این رو فهمیدم راهم از شهرام جدا نشد.
متاسفم…
متاسفم که بهش علاقمند شدم و متاسفم که دوستش داشتم.

اشکهام از چشمهام چکیدن و روی صورتم افتادن.
صدام می لرزیدن و پلکهام مدام خیس میشدن.
سخت بود اما رو به ژینوس گفتم:

-شهرام مال تو !
اگه اینقدر دوستش داری که با وجودن فهمیدن حس واقعیش و این اتفاقات هنوزم میخوایش باشه…مال تو!
من دیگه نمیخوام باهاش باشم.
یعنی نمیخوام که با هیشکی باشم!
از اینجا هم میرم فقط تورو خدا بس کنید.
دعوا نکنید…

شهرام حرفمو برید و با اصلاح جمله ام گفت:

-از اینجا میریم نه میری…

شهرام حرفمو برید و با اصلاح جمله ام گفت:

-از اینجا میریم نه میری…

جهت نگاهم به سمت اون تغییر پیدا کرد.
آدم مستقلی بود و ذره ای به پدرش وصل نبود.از هیچ لحاظ!
یه جورایی تو عرصه ی کار امپراطوری خودش رو داشت و احتمالا این شجاعت و صراحت و جسارتش دربیان حرفهاش به همین مورد برمیگشت.
به سمتم اومد.
کنارم ایستاد و دستمو سفت گرفت و خطاب به پدر خودش و مادرم گفت:

-من دوستش دارم و اصلا مهم نیست دارین راجبم چی فکر میکنین!
اون مراسم مسخره رو هم بهتره راه نندازین…
نه من ژینوس رو دوست دارم و نه اون منو!
خودش خوب میدونه نیتش از بودن با من چیه!
وصل شدن به بازارهای جهانی لوازم آرایشی!
این کاملا مشخص!
تو هر زمینه ای بخوای کمکت میکنم اما این بازی مسخره ی من دوستش دارم و میبخشمش رو بنداز دور!
هرکی تورو نشناسه خودم و خودت که خوب میشناسیم…

هاج و واج تماشامون کردن.
من خودمم شوکه ی رفتارش بودم.
باباش با حرص و کلافگی پرسید:

-هیچ معلومه داری چه غلزی میکنی پسر !؟
من کلی مهمون دعوت کردم!
کلی سور سات راه انداختم.
تو داری یه شبه گند میزنی به آبروی من!
لعنت به تو شهرام و این عشق و عاشقیت!

منو دنبال خودش کشید و درحالی که از اونجا بیرونم میبرد گفت:

-بحث یکی روروز که نیست آقا رهام بحث یه عمر زندگیه!
هیچ دلیلی نمیبینم بخوام بقیه ی عمرمو با کسی بگذرونم که رغبتی بهش ندارم…

دیگه کسی چیزی نگفت.
کسی چیزی نداشت که بگه.
همچی بهم ریخته بود یا همچی درست شده بود رو نمیدونم.
فقط میدونم که حسی بهم میگفت من دیگه جایی تو اون خونه و کنار اون خانواده ندارم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

منم‌ببینم بازبخاد قیدشهرامو بزنه بخداخودم میرم زنش میشم گفته باشم

sanaz
sanaz
1 سال قبل

نه نه باریکلا خوشم اومد ن خوشم اومد 😂🦋 فقط اگه این شیوا خره همیچیو خراب کنه میرم خفش میکنم😂😑

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط sanaz
aram
aram
1 سال قبل

نه افرین خوشمان امد

NARGES
1 سال قبل

خداکنه شیوا خراب نکنه همه چیو

اتنا
اتنا
1 سال قبل

خداروشکر بالاخره بکی از این خواهرا به یه جایی رسید

من منم
من منم
1 سال قبل

حالا شد،ایول

ماه
ماه
1 سال قبل

خیلی خوبه رمانت واقعا دستت طلا 🍉🍫

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x