پیاده شدنمون از ماشین همزمان شد باهم.
قلبم تند تند تو سینه ام می تپید و با اینکه در تمام طول مسیر شهرام باحرفهاش سعی داشت بهم بفهمونه هیچ جرمی نکردیم و همچی به زودی درست میشه اما بازهم…بازهم من درگیر ترس و دودلی شدم!
اون اما در کمال خونسردی به سمت در رفت.
انگار بر خلاف من مواجه شدن با این مشکل واسه اون چندان سخت هم نبود.
قبل از اینکه زنگ رو فشار بده دویدم سمتش و گفتم:
-صبر کن!
دستشو پایین آورد و سرش رو چرخوند سمتم.
فکر کنم خودش هم باز فهمید چی پیش اومده.
مسئله ترس من بود!
چپ چپ نگاهم کرد و پرسید:
-دیگه چرا !؟
آب دهنمو قورت دادم و همونطور که با انگشتهای دستم ور میرفتم گفتم :
-اگه بیرونمون کنن از خونه چی! اگه فحش کشمون کنن چی !؟ اگه…
کلافه گفت:
-بس کن شیوا هی اگه اگه اگه…هر چه پیش آید خوش اید! یا موافقت میکنن و باهاش کنار میان یا هم نمیان…پس خودتو جمع و جور کن
اینو گفت و دوباره دستش رو بالا گرفت و اینبار قبل از اینکه من جلوش رو بگیرم زنگ رو فشرد.
نفس عمیقی کشیدم و آهسته گفتم:
-باشه! سعیمو میکنم…
چند لحظه بعد خدمتکار بود که با صدا و لحنی که میشد آثار تعجب و جاخوردگی رو توش دید جواب داد:
“س…سلام آقا شهرام…بفرمایید…”
در که بازش رو کرد سمتم.
چند لحظه ای خیره نگاهم کرد وبعد دستمو گرفت و همراه خودش برد داخل…
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
نویسنده من یک پیشنهاد دارم میخوای تو هر پارت 1 کلمه بنویس پارت ها رو هم 10 روز یک بار بزار
خانوم متشخص دهن ما رو سرویس کردی من یک پسرم برای اولین بار تو زندگیم میخواستم رمان بخونم زدی ریدی به افکارم چه کاریه خو سر وقت خودت پارت بده دیگه کشتیمون
🤣😂😂😂
ااای خدالعنتتون کنه بااین سرکارگذاشتنتون خیلی هم تفه هستش رمانش اوووق
باباچون ازسایت پول درمیاره میخادهی مابریم بیام تاپول بیشتریبگیره
فشردن زنگ در یک پارت جالب بود
فقط میتونم بگم یعنی خدا لعنتت کنه😂
تو که نمیتونی نکن خواهر من مجبور نیسی
باباجون بعده چندروز یه پارت گذاشتی اونم دوخط
سوارماشین شدن درخونه باباشهرام رسیدن زنگ زدن شیواترسید شهرام گفت بس کن خودتو جم کن شیواگفت سعی میکنم تمام😅😅😅😅
بخداکه مسخره شدیم بااین رمانهای بی مزه شمابچه ها
خدا قوت نویسنده جان دیگه پنج روز شهرام دم در با شیوا منتظره تا راش بدی بره پیش ننه باباش ریش و قچی دستته😂💔
نویسندهی مهربون من 🥰 خیلی زحمت میکشی ممنونم🥰♥️😐
بچه ها من این رمان رو توی کانال تلگرامش دنبال میکنم رمان عشق صوری تمام شده تازه فکر کنم دیروز
فایلش هم آمده ولی فروشیه ۲۵ تومن 🤦🏻♀️🤦🏻♀️ بخاطر همین خون خدا میکنه تو دلمون خراب
خدایی من بمیرمم پول نمیدم بخرمش😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑
.
.
.
.
.
.
😑
حالا نویسنده میتونه اصن تو هر پارت یه کلمه بذاره 😑
اره اصلااااا ارزش نداره بخری
گوزه بابا گوز علافمون کرده سگ
حالا خون تو جیگرمون میکنه
ناموصا
جدی جدی
خودت خسته نشدی¿¿¿