با عصبانیت ازش رو برگردوندم.
این ریلکس بودنش خیلی رو مخ بود.
اونوقت میگه گوشش دست منه!
سر انگشتامو با ضرب زدم رو پام و بعد سرم رو چرخوندم سمتش و گله مند و با طعنه پرسیدم:
-پس گفتی گوشت دست منه!؟ هااان ؟
از کنج چشم نگاهم کرد.
دود سیگارشو از لای لبهاش بیرون فرستاد و بعد جواب داد:
-هست…بهش ایمان بیار!
آخه گوشش کجا دست من بود وقتی هیچوقت حرفهامو گوش نمیداد و همیشه تار خودشو میکرد !؟
ابروهامو بالا انداختم و گفتم:
-نوچ نیست ! تو هیچوقت به من گوش نمیدی همیشه کار خودتو میکنی…
یکم بهم نزدیک شد
نیشخندی زد و گفت:
-یکم دیگه صبور باش…
بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:
-فقط ده دقیقه دیگه صبر میکنم اگه نیومد من یکی که میرم…
عرق جمله ی تهدید آمیزم خشک نشده بود که صدای پاشنه دمپایی های پاشنه دار و قدمهای مادرم توجه ام رو جلب کرد.
دستی که دراز کرده بودم سمت کیفم که واسه رفتن آماده باش باشم رو پس کشیدم و سرمو به سمت مامان چرخوندم.
باور نکردنی بود اما آقا رهام هم همراهش بود…
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 7
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
بروبچ کیا رفتن رمان جنون ساقی رو بخونن؟
هی میگم نگم نگم نگم نگم ولی مگه میشه نگفت اخه اوسگول کم میزاری چرادیگه دوخطو دیرمیزاری نویسنده به این حال بهم زنی ندیدم کاش درسامونم به این کندی میزاشتن😏😏😏
اولین پارت در تاریخ ۳۱ فروردین سال ۱۴۰۰ منتشر شد
و حالا امروز ۳۱ مرداد سال ۱۴۰۱ هست و این رمان هنوز ادامه داره …
شماهم اگه رمان خوب خوندید… معرفی کنید
حالا یه رمانی هم هس به اسم اشرفی شیطون بلا… انقدر باحاله از خنده ادم میمیره… بخونید دعام مبکنید…. غم نذاشتن این پارت ها هم یادتون میره
نویسنده جان دارم به عنوان خواننده ی پا به میخ رمان بهت میگم علاوه بر پارت گذاری تون با این نوشتن یه مشت چرت و پرت رمان رو به گند کشیدی یعنی قشنگ ریدی بهش 💩💩💩💩، اوایل رمانت خیلی جذاب و گیرا بود اما الان فقط شده چرت بی زحمت بیش از این وقت مردم رو تلف نکن 🤕🤕🤕🤕
سلام بچه ها… کیا رفتن الفبای سکوت رو خوندن؟؟
من خوندم اگه میخوای شروعش کنی برو خیلی رمان خوبیه 👍👍👍
من خودم خوندمش… وقتی تموم شد گریم گرفت از تموم شدنش…. حالا ابن رمان ما اصلا یادمون میره قضیش چی بود با این پارت گذاشتنا
از تمام رمان ها بهتر. بعدهم ناسپاس
تف تو صورت و قلم نحست کنن
الان دقیقا ۵ پارت منتظریم تا رهام بیاد
الان باید ۱۰ پارت منتظر بمونیم تا حرف بزنه حالا شاید قبول کنه شاید نکنه
یاخدا هنوز شیدا هم مونده نصفه
فاک فقط حرفی ندارم
فقط اگر اینو میخونی باید بگم ریدم دهنت
دقیقامنم ریدم
هعییییی
بزارین برای اون دو ساعت مثبت فک کنم🙂😂
منحرففففف😂😂😂
ذهن منم کثیف کردی🤣
والا😂😂
مگه غیر از اینه؟😂
پارت بعدم
اقا رهام و مادرش میان پایین شهرام به شیوا میگه دیدی گفتم اقا رهام با چشمای به خون نشسته بهشون نگاه میکنه شهرام سلامش میکنه جواب نمیده
شیوا با ترس و لرز سلامش میکنه اقا رهام با نفرت و چشمای به خون نشسته نگاهش میکنه
خوب تا پارت بعدی خدانگهدار😐
من دوتا خطم اضاف کردم براتون😐😐😂
حققق 😂😂😂🙂🙂🙂💔💔💔😂😂
بخدا😂
اگر تخم کفتر دارین ا حالا بدین به این آقا رهام لاقاقل زودتر زبون باز کنه حداقل یه روزم کم شه یه روزه😐🤣😂🔪🔪
نه دیگه پارت بعد فک کنم رضایت میده
تا میاد دهن باز کنه چهار پنج پارت دیگس😐🤣
انگشتره کار خودشو کرد😂
الان باز سه روز دیگه صبر کنیم که. باز چی میشه… خب خدارو شکر انگشتره کارشو کرد
حالا خوبه بعد ده روز رهام اومد ده روزم باید منتظر بمونیم زبون وا کنه😂💔
هفت روزش باید تخم کفتر خوردنشو ببینیم تا وقت حرفش پیش بیاد
😐😐 اللهم اشف النویسنده المریض 😐
مشخصه دیگه آخرشه ولی اینجور که این میذاره سال دیگه تموم میشه ولی خلاصش میشه مستانه رهامو راضی کرده که ازدواج کنن بعدشم میره سر شیدا که رزا و شهره هی اذیتش میکنن و فرهادکه بخاطر اینکه رزا بارداره طرفشو میگیرن فرزادم کمک میکنه شیدا طلاق بگیره بعدش اون دوتام باهم ازدواج میکنن
واقعا که دستت خسته نشه یوقت این چند روز فقط این دوخط میزاری حیف که منتظر بودم این چند وقت نه به اولای پارتات نه به این اخراش فکنم دیگه دوسال رمانت تمومش میکنی 😒