رمان عشق صوری پارت 240 - رمان دونی

 

حالا دیگه حای دیدنش هم حالمو بد میکرد.
هیچ ویژگی و خصلتی در این مرد نمی دیدم که بخوام این شرایط رو تحمل کنم.
هیچ امیدی…
هیچ دلخوشی ای….
داشتم فرسوده میشم.فرسوده و زهوار دررفته!
دندونامو روهم سابیدم و بی مقدمه گفتم:

-هر کاری بخوای انجام میدم و هرچی بگی میگم چشم فقط در حقم یه کار کن…

پیش از اینکه کرواتش رو کنار بزاره به منی که اون حرفهارو زده بودم خیره شد و بعد هم پرسید:

-چی !؟

با نفرت جواب دادم:

-نه سراغم بیا و نه تو گوشم حرفهای عاشقانه بزن و نه حتی جلو چشمم ظاهر شو!
همینکه به حال خودم راحتم بزاری ازت ممنونم!
فقط همین یه کارو درحقم کن!

سگرمه هاشو زد توی هم و تند تند پرسید:

-چراااا؟ هاااان ؟ چراا؟ چرا این حرفهارو بهم میزنی؟ چرا ازم دوری میکنی؟
مگه من شوهرت نیستم ؟
چرا باید همچین حرفهایی رو ازت بشنوم ؟

با صراحت جواب دادم:

-چون زندگی باآدمی مثل تورو نمیخوام….

پوزخندی زد و گفت:

-نکنه هوش و حواست جای دیگه اش که همش دنبال بهونه ای تا این چرندیات رو تحویلم بدی…؟

با غیظ گفتم:

-هر جور دوست داری برداشت کن….

چون اینو گفتم کروات و کتش رو با عصبانیت کوبوند رو تخت و داد زد:

-همیشه یا حرفهات گند زدی به اعصاب و زندگیم.همیشه…

دستهامو رو گوشهام گداشتم تاحرفهاش رو نشونم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی

  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی کامل برای شناسایی انرژی های مشکوک (کوازار) که طی سال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاصی

    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی

  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حدیث گودرزی
حدیث گودرزی
2 سال قبل

شیدا حقشه این همه بلا سرش بیاد بره پزشک قانونی میتونه طلاق بگیره از طرف دولت یا وکیل هم بهش جا ومکان میدن وقتی بفهمن شوهرش کلا روانیه

sanaz
sanaz
2 سال قبل

خو خبرت بیشین زندگیتو مثل ادم بکن اههه😐💔🤦‍♀️

سارا
سارا
2 سال قبل

اها….بیا دوباره دعوا شد…….
ولی میدونین تقصیر شیدا بود از اولش فرهاد خب دوستش داشت ….خود شیدا باعث شد که هوو بیاد سرش خود شیدا بود که اجازه داد مادر فرهاد همچنان کارای خودشو ادامه بده میتونست اول مادرشو بدست بگیره یا بیاد عین مادر فرهاد گریه کنه و بگه مامانش چقدر باهاش بده….همه اینا تقصیر خود شیدا بود……حتی من لزومی تو رمان ندیدم که ازدوج کنه….خودش بود…اصلا میتونست راحت طلاق بگیره ولی نگرفت….
شیدا یه دختر احمقه که هر بلایی بیاد سرش حقشه ….چون میتونست زندگیش و بهتر کنه ولی نکرد….انگار همیشه منتظر کسی بود که بیاد نجاتش بده….شیدا میتونست بابت تک تک او کتکا حقشو بگیره اما نکرد چون یه احمق تره…احمق تره چون فرهاد فقط احمقه

nara
nara
2 سال قبل
پاسخ به  سارا

دست مریزاد عالی 😍😍

هانا
هانا
2 سال قبل

وافعا نویسنده با این مقدارپارت گذاشتن در این فاصله زمانی داره هم به شعور خودش هم خواننده توهین می کنه .دوست نداری ننویس کسی مجبورت نکرده ،مثلا نویسنده عزیز با این نحوه پارت گذاشتن کلاس رمانت رو بالا نمی بری بلکه ارزش خودت رو میاری پایین

بی اعصاب
بی اعصاب
2 سال قبل

بخدا خسته شدم اخه اینم رمان فقط دتا خط میخوام بگم خاک تو سرم که دارم این رمانو دنبال میکنم و البته هم خاک تو سر هرکی اینو پخش میکنه مگه قحطیه رمانه که فقط دوتا خط میزارین بعد چند روز هم یه پارت یک خطه میزارین اگه جنبشو ندارین نزارین شما ها هم دنبال کننده ها هی نگین فرهاد شیوا میوا نمیدونم چی از این کار باید بکنه خودش رمانه برای چی جنجالیش کردین تخیلیه خودتون کشتین واسه شیوا شیدا گور بابای هردوشون با نویسنده شون😡😡😡😡😡😡😡😡😡

بی اعصاب
بی اعصاب
2 سال قبل

بخدا خسته شدم اخه اینم رمان فقط دتا خط میخوام بگم خاک تو سرم که دارم این رمانو دنبال میکنم و البته هم خاک تو سر هرکی اینو پخش میکنه مگه قحطیه رمانه که فقط دوتا خط میزارین بعد چند روز هم یه پارت یک خطه میزارین اگه جنبشو ندارین نزارین شما ها هم دنبال کننده ها هی نگین فرهاد شیوا میوا نمیدونم چی از این کار باید بکنه خودش رمانه برای چی جنجالیش کردین تخیلیه خودتون کشتین واسه شیوا شیدا گور بابای هردوشون با نویسنده شون😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡

جانان
جانان
2 سال قبل

میگن کت بده کلاه بده دو قورت و نیم بالا بده
حکایت فرهاده
آخه مرتیکه یکی نیست بهت بگه تو هرز پریدی ثمره هرز پرینت رو اوردی جلو چشم شیدا اونوقت به شیدا میگی هوش و حواست پی یکی دیگه اس
دوست دارم جوری فرهاد رو بزنم که با برف سال دیگه بیاد پایین

یه نفر ....
یه نفر ....
2 سال قبل
پاسخ به  جانان

حرص نخور شیرت خشک میشه😄😄

nara
nara
2 سال قبل

شیداهم احمقه😐😐😐

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x