رمان عشق صوری پارت 241 - رمان دونی

 

دستهامو رو گوشهام گذاشتم تا حرفهاش رو نشونم.
این حرفهای تلخ و گزنده و تکراری بیشتر غمگینم میکردن.
بیشتر از قبل ! بیشتر از همیشه!
اومد سمتم و انگشت اشاره اش رو به سمتم گرفت و با داد و بیدادگفت:

-میدونی چی شیدا ! منو و تو میتونستیم خیلی زود بچه دار بشیم اگه تو میذاشتی واسه یه بار هم که شده درست و حسابی باهم بخوابیم!

دستهامو از روی گوشهام برداشتم و با بلندشدن از روی زمین لباسهامو از تو کمد بیرون آوردم و گفتم:

-باشه من گناهکارم…

بهم نزدیکتر شد و گفت:

-هیچوقت نخواستی علاقه ی من به خودت رو باور کنی…

سرمو با تاسف تکون دادم و گفتم:

-علاقه؟ کدوم علاقه…من اینجا هیچی نیستم.
من فقط زندونی توام!
یه زندونی که حالا چون مادر گرامی فرزندتون از این اتاق خوشش اومده باید بند و بساطشو جمع کنه و بره یه سلول دیگه!
من اینم…من اینجا اینم
بی ارج و قرب…بی ارزش!

با خشم دلخوری برگشتم سمت میز.
شارژر و وسایل توی میزم رو برداشتم و چپوندم تو یه جعبه ی دیگه.
اومد سمتم و گفت:

-بهت که گفتم فرصت میخوام…

حرف از فرصت که زد درونم آتیش گرفت.
یه جوری فرصت فرصت میکرد هرکی ندونه فکر میکرد ما عاشق و معشوق بودیم و حالا به نفر سومی اتفاقی اومده تو زندگیمون.
هیستریک خندیدم و پرسیدم:

-فرصت !؟ چه فرصتی !؟فرصت برای درست کردن چی؟

لبخندی واسه دلخوشی و امیدوار شدن من به زندگی رو صورت خودش نشوند و بعد هم گفت:

-بجه که دنیا میاد رزارو میفرستم از اینجا بره…
من بهش علاقه ای ندارم اگر هم اینجاست فقط بخاطر بچه ی توی شکمس هست…
اون بچه رو خودمون بزرگ میکنیم!

تا اینو گفت بازم مثل دیوونه ها از شدن غم شروع کردم خندیدن ..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روزگار جوانی

    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج اجباری

  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زروان pdf از م _ مطلق

  خلاصه رمان:     نازگل دختر زحمت کشی ای که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی

  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا می‌شه صهبا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حدیث گودرزی
حدیث گودرزی
2 سال قبل

نویسنده جان پارت لطفا💋

آیناز
آیناز
2 سال قبل

اوففففف برای شما پارت 242اومدع

برای مح نیومدع چکار کنم؟

آیناز
آیناز
2 سال قبل

بچه ها کیی پارت بعدی رو خونده

آوینا
آوینا
2 سال قبل

چرا پارت بعدیش نمیاد برام؟

حدیث گودرزی
حدیث گودرزی
2 سال قبل

از قسمت هایی که شیدا هست متنفرم

آنیتا
آنیتا
پاسخ به  حدیث گودرزی
2 سال قبل

حقققققق دقیقا الان بعد چند هفته امدم فقط نظرات بخونم
واقعا قسمت هایی که مربوط به شیداست بیمزه است
کاش تمام بشه زودتر

آوینا
آوینا
پاسخ به  حدیث گودرزی
2 سال قبل

عا

مینوووو
مینوووو
2 سال قبل

من ساقی فرهاد رو زنده می خوام. آخه جنش حرف ندااااااره😐

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  مینوووو
2 سال قبل

خیلی باحال گفتی ولله

زهرا
زهرا
2 سال قبل

اصلا شیدا چرا مونده تو اون خراب شده؟ بره طلاق بگیره ، آنقدر حرص خوردم واقعا به چه قیمتی مونده تو اون خونه

الی
الی
2 سال قبل

بلده چجور برینه عصابه شیدا

الی
الی
2 سال قبل

عجب ادمیه فرهاده
تو حرص دادن همتا نداره😂😂😂

nara
nara
2 سال قبل

عجب😐😐
واقعا درست میگن ک ادم نمیتونه با این بچه ننه ها زندگی کنه))): 😐
فرهاد آیا عاقلی؟؟
تب داری؟؟
د لامصب این دختره میگه من از ننش متنفرم بعد بیاد تولشو بزرگ کنه؟؟ چندش😐/:
این شیداهم ک فقط بلده چسناله کنه خا میتونس ی تکونی ب خودش بده و فرار کنه ب جایی ک بره خونه اون فرزاد و زرتی بزنه زیر گریه😐😐😐

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط nara
حدیث گودرزی
حدیث گودرزی
2 سال قبل

اوف شیدای نکبت اصلا سیاست نداره

نیلو
نیلو
2 سال قبل

من عررررر😂این فرها چی میزنه اینقد عاقله😂

ارزو
2 سال قبل

فرهاد به میزان غیر قابل باوری دیوثههه:)))😐😐💔💔

دسته‌ها
16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x